رباعی شماره ۳۱
بزم از رخت امشب آفتابی دارد
چشم تو به هر گوشه خرابی دارد
لیکن ز لب تو کس نمی یابد کام
جز جام که پیش لبت آبی دارد
رباعی شماره ۳۲
زلفش سر کبر و سرفرازی دارد
زان کشتن عاشقان به بازی دارد
ای دل تو چه می شوی چنین در کارش
کار سر زلف او درازی دارد
رباعی شماره ۳۳
معشوق من امشبی وفایی دارد
کارم ز وصال او نوایی دارد
ای صبح دمی نفس مزن بهر خدا
کایینه طبع من صفایی دارد
بزم از رخت امشب آفتابی دارد
چشم تو به هر گوشه خرابی دارد
لیکن ز لب تو کس نمی یابد کام
جز جام که پیش لبت آبی دارد
رباعی شماره ۳۲
زلفش سر کبر و سرفرازی دارد
زان کشتن عاشقان به بازی دارد
ای دل تو چه می شوی چنین در کارش
کار سر زلف او درازی دارد
رباعی شماره ۳۳
معشوق من امشبی وفایی دارد
کارم ز وصال او نوایی دارد
ای صبح دمی نفس مزن بهر خدا
کایینه طبع من صفایی دارد