اعتراف می کنم ی بازم مامانم خواب بودهرچی لاک داشتم آوردم و ناخنای پاشو هرکدوموی رنگ زدم....بعدشم اصلاب روی خودم نیاوردم....شب توی مهمونیمون همه کلی خندیدند....مامانم ی هفته گوشیموازم گرفت
اعترف می کنم دو روز یکی از دوستام ( ساقی ) نیومد مدرسه ، من و یکی از دوستای دیگه ام ( مینو ) شایعه کردیم که ساقی شوهر کرده
کل مدرسه باور کرده بودن و براش خیلی ناراحت بودن ، روز بعد ساقی اومد مدرسه تا فهمید جریان چیه تا می خورد ما رو زد !
من از شما می پرسم ، شوهر کردن کار بدیه ؟؟:aiwan_light_sorry::aiwan_light_sorry: