اعتراف میکنم به قدری آتیش سوزوندم که اگه تو خونه یک چیزی ببینن سوخته تقصیر من میندازن
البته منظورم آتیش واقعیه؛ البته در اکثر مواقع هم کار خودمه، مثلا یکبار یک دفتر رو تو سینک ظرفشویی آتیش زدم، بعد دیدم داره آتیش شعلهور میشه، یکم با آب خاموشش کردم و گذاشتم بالای کمد دیواری. تازه چندسال بعدش گندش درومد. مامانبزرگم میگفت کار منه ولی مامانم میگفت اون دیگه بزرگشده و از این کارا نمیکنه. آخرشم خودم اعتراف کردم.
اعتراف میکنم یه بار قابلمه داغ رو بدون دستگیره گذاشتم رو سفره
بعد نصف سفره سوخت اومدم جمعش کنم بشقاب داداشمو گذاشتم روش
مامانم که فهمید گف حالا که تقصیر تواِ احسان(داداشم) خونه رو جارو میکنه
اعتراف می کنم که من بودم آب رو روی بابام ریختم وقتی خواب بود
اعتراف می کنم اون برام از بچگی عزیزه
اومممم من 5سالگی کرم رو مالیدم به سروصورتم
بذاریه دونه دیگه از هزارتارو بگم من تنها کسی هستم توفامیلو دوستاکه قیمه یا قورمه سبزی رو با ماست وسالاد باید قاطی کنم
دیدین راست میگم که من بچه مظلوممم
اعتراف میکنم وقتی 5 سالم بود یه سنگیو ک دختر عموم عاشقش بودو ازش دزدیدم..
دو روز بعدشم ماهی عیدشو اینقد تکون دادم تا مرد و خودم دفنش کردم..
هنوز جیغ جیغاش تو گوشمه/: