بررسی کوتاهی از انیمیشن های محبوب میازاکی , به قطع شهرت جیبلی وام دار بدعت و خلاقیت هایائو میازاکی است و آثار او از محبوبیت بی مثالی در میان تمام آثار این کمپانی برخوردار است. به بررسی کوتاهی از آثار منحصر به فرد این کارگردان می پردازیم
لوپین 3: کاخ کالیوسترو (1979)
این اثر نخستین تجربه کارگردانی میازاکی است و از این نظر دارای اهمیت است. داستان این انیمیشن، درباره لوپین، دزدی جنتلمن است که طی اتفاقاتی با دختری به نام کلاریس آشنا می شود، تصمیم می گیرد او را از دست کنت کالیوسترو و ازدواج اجباری با او نجات دهد و کنت خلافکار را راهی زندان کند. نااوشیکا از دره باد (1984)
تا پیش از خداحافظی میازاکی از دنیای انیمیشن، هنوز طرفداران ژاپنی او امیدوار بودند که او، نسخه جدید نااوشیکا را بسازد. شاید همین نکته به خوبی بیانگر جایگاه این انیمیشن باشد. «نااوشیکا از دره باد»، داستان شاهزاده خانمی صلح دوست و شجاع است که تمام تلاش خود را می کند تا دو کشور در حال جنگ را از نزاع و نابود کردن زمین و یکدیگر بازدارد؛ زمینی که با آلاینده ها فرسوده شده و تعادل زیست محیطی اش را از دست داده. لاپیوتا: قلعه ای در آسمان (1986)
سال هاست که انسان ها، توانایی ساخت شهرهایی را که در آسمان به پرواز درمی آیند، از دست داده اند و تمام این شهرها نیز – به جز یکی – نابود شده اند. لاپیوتا، تنها شهر معلق و متحرک است که در آسمان ها وجود دارد و راه رسیدن به آن، گردنبندی است با کریستالی خاص که به گردن دختربچه ای آویزان است.
نیمیشن «قلعه ای در آسمان»، داستان این دختر است که به همراه دوستش می خواهند به لاپیوتا برسند و در این راه باید با دزدان دریایی، آدم بزرگ های جدی و سختگیر و دیگر مشکلات دست و پنجه نرم کنند. همسایه من توتورو (1988)
داستان درباره خانواده ای است که برای زندگی به حومه شهر می آیند و دو دختر خانواده با توتورو، روح جنگل و دوستان او آشنا می شوند و ماجراهای زیادی را از سر می گذرانند. به نظر من این اثر شادترین و دلنشین ترین اثر میازاکی است، چرا که در آن نه از آلوده شدن طبیعت خبری هست، نه از انسان های حریص و زیاده خواه. داستان رابـ ـطه ای شاد و سالم میان انسان و طبیعت را بیان می کند، رابـ ـطه ای که کودکان نقشی مهم در شکل گیری اش دارند. شاهزاده مونونوکه (1997)«شاهزاده مونونوکه»، پرفروش ترین انیمیشن میازاکی و در زمان خود، پرفروش ترین فیلم ژاپن بوده است. تم اصلی داستان شاید جدال صنعت و طبیعت باشد؛ نیاز انسان ها به صنعت برای بقا و آسیبی که به واسطه صنعت به طبیعت وارد می کنند.
شخصیت این کار برخلاف نااوشیکا، لاپیوتا و همسایه من توتورو، یک پسر جوان است؛ پسری که طی دفاع از دهکده اش، نفرین می شود و برای یافتن علت این نفرین و برطرف کردنش وارد سفری دراز می شود که در آن با شاهزاده مونونوکه، محافظان جنگل و جنگ آنها با انسان ها آشنا می شود. شهر اشباح (2001)
می توان «شهر اشباح» را معروف ترین کار میازاکی دانست چرا که این انیمیشن اولین و آخرین ساخته اوست که برنده جایزه اسکار شده است. داستان این انیمیشن معروف و زیبا، ماجرای دختربچه ای است که با عبور از یک درگاه، وارد دنیای خدایان، جادوگران و هیولاها می شود و به نوعی در بطن ماجراهایی که در این دنیا رخ می دهد، قرار می گیرد. در این دنیا که انسان ها در آن به حیوان تبدیل می شوند، این دختر تلاش می کند تا خانواده اش را که تغییر شکل داده اند، نجات دهد و به دنیای خود بازگردد.