دلنوشته کاربران حرف هایی که نمی دانی!| سدنابهزاد کاربر انجمن نگاه دانلود

سدنابهزادツ

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/04
ارسالی ها
2,209
امتیاز واکنش
119,258
امتیاز
1,076
محل سکونت
-[کـرج]-
حرف هایی که نمی دانی!
دلنوشته های بی هویتی که برای شخص خاصی نیست!
...........................

شب که خوابیدم نه گوشی را چک کردم و نه چشمم به اسکرین خشک شد.
میان تخت که وُل خوردم،باز چک نکردم که "شب بخیر "گفته ای یا...
اصلا من به درک ،تو چرا ....
اصلا بی خیالش؛فردا کلی کار دارم ها
یکهو نور اسکرین گوشی چشمم را برق می اندازد.
لاکردار را ببین بازی را خوب بلد است!
و "شب بخیر عزیزجانمش" هم آن تایم است.
قربانش بروم کم است؟
به خدا ما دختر ها "شب بخیر" یار را می بینیم ،انگار خودش را دیدیم.
و باز هم بی خیالشـ...
کمی ناز را محق می دانمـ....
............................

گیرو گور زندگی می دانی کجاست؟
همان جا که فرو ریخته ایم در لبخند آخرها...
همان جایی که تَنَت میان آغوشی منقبض می شود..
همان جایی که شد لعنتی ترین خیابان...
همان جایی که موزیک وسطش سوز به جانت می ریزد...
دقیق دقیق بخواهم بگویم من مانده ام در آن جایی که دوستت دارم گفتی و باز همان جایی که دوستت ندارم گفته ای!
راستی جنس دوستت دارم از آلیاژ بود یا نوعی بَدل رنگ پریده؟
بی خیالت که شوم تو میایی قشنگ به خیالم می چسبی
می شوی یک نوع ترس که نمی شود از آن ترسید.
مرا بی خیال تو در چه حالی؟
روزهایت می گذرد؟

 
  • پیشنهادات
  • سدنابهزادツ

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/04
    ارسالی ها
    2,209
    امتیاز واکنش
    119,258
    امتیاز
    1,076
    محل سکونت
    -[کـرج]-
    بمان نه برای من،نه برای حرف های عاشقانمان و نه برای یک بـ..وسـ..ـه و یک آغـ*ـوش!
    بمان لعنتی برای دوست داشتن هامان.
    خیابان قدم زدن هامان...
    بستنی یک نفره را دونفری خوردنمان...

    "شب بخیر" گفتن یواشکی زیر پتویمان را...
    گوشی را چسباندن به دهان و زمزمه دوست دارم را...
    همین هاست که پای رفتن را می بندد!
    منِ لاکردار که رفتن بلد نیستم؛تو حداقل رحمی کن و بمان.

    حرف هایی که نمی دانی!/سدنا
     

    سدنابهزادツ

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/04
    ارسالی ها
    2,209
    امتیاز واکنش
    119,258
    امتیاز
    1,076
    محل سکونت
    -[کـرج]-
    من که نخواستم کمی مهربان باشی.
    من که به آن خدا قسم نخواستم تو کمی "دوستت دارم" برایم گوشزد کنی.
    یک جا یکهو رد پایت را پاک کردی؟
    راحت بود؟
    قلبت درد نمی کند؟

    سرت چه؟از هجوم خاطرات ذق ذق نمی کند؟
    اصلا بگو ببینم پاییز که می آید؛ یاد آن ته کوچه ی لعنتی نمی افتی؟
    همان که پر از برگ های رنگی بود را می گویم.
    می دانی بی خیالت که شوم،تازه یادم می آید؛حماقت نکردم بلکه دیوانگی کردم.

    شک کنم به اینکه؛ دیگر انگشتانت کف دستم را لمس نمی کند؟
    خودم را محق بدانم که نفس هایت عطر شیرین دارد؟
    یکی بیاید مرا گوشه ای کنج دیوار خفه کند.

    ببین لعنتی این خط، این نشان،من دست از سر خاطراتت برنمی دارم.
    رفتی؟
    همین بغـ*ـل همین کنج،یک مشت از حرفایت را دیکته می کنم.
    آری تو دوستم داری!

    داری...
    داری...
    داری..
    آه!

    ببینم راستی دوستم داری؟
    حرف هایی که نمی دانی!/ سدنا
     

    سدنابهزادツ

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/04
    ارسالی ها
    2,209
    امتیاز واکنش
    119,258
    امتیاز
    1,076
    محل سکونت
    -[کـرج]-
    چشم چشم کردم بالاخره دیدمش.
    دستم را در هوا تکان دادم.
    دست هایش درونش همان پالتوی خوش دوخت جا گیر شده بود.
    دست جلو بردم و دستش را طلبیدم.
    اول به سرانگشتان یخ زده ام نگاه کرد بعد به آن انگشتر اهداییش رسید.
    فقط نگاه کرد ولی دست هایش را...

    میان ذهنم همه چیز را چیدم.
    یک مشت سوال پشت هم...
    یک مشت غر و غمزه پشت هم..
    لب که باز کردم،زودتر از من با همان بمی صدایش زمزمه کرد:
    ـ خسته شدم.بهتره بی خیال شیم.

    و من ماندم؛از چه خسته شد؟
    از مدل چتری موهایم؟
    از چشم هایم؟
    از صدای کمی جیغ دارم؟
    از لوس بازی هایم؟
    و تو را به آن خدا که می پرسید؛خسته نشوید.

    لااقل اگر خسته شدید؛کمی فکر طرف مقابلتان باشید.
    لعنتی ها خسته که می شوید؛یک عالم تَوَهُم آمَدَنتان آدم را دیوانه می کند.
     

    سدنابهزادツ

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/04
    ارسالی ها
    2,209
    امتیاز واکنش
    119,258
    امتیاز
    1,076
    محل سکونت
    -[کـرج]-
    داشت برایم حرف می زد.
    می گفت؛خسته شده است از بس که صبح سرکار رفته است،شب هم داغان به خانه می رسد.
    می گفت؛اوضاع کارش کساد است و ترس از دست دادن کارش را دارد.

    فقط گوش دادم و او خسته برایم از حقوقش که کم است می گفت.
    میان حرف هایش سکوتم را که دید آهسته پرسید:

    ـ خوبی تو؟
    ومن خوب نبودم،حرف هایش حتی اگر مربوط به بارش باران هم باشد مرا خوب می کند.

    همین که حرفت را قطع می کنی و حالم را می پرسی یعنی؛باید عالی باشم.
    تورا به جان عزیزتان،خودتان را میان کارهایتان گم نکنید،چون؛تنها خودتان نیستید که گم می شوید

    یک نفر هم همان گوشه کنار گم می شود.
    حالا می شود دوباره برایم از اوضاع خراب کارت بگویی؟
    برایم دوست داشتنی تر از حرف های عاشقانه است!

    ........
    به دلم افتاده
    که شبی
    بادلی پراز آه
    گاه چند صَدُم ثانیه ای
    درکنارم بنشینی
    ومرا
    همین نشستن کافیست:)
    حرف هایی که نمی دانی/سدنا
     
    آخرین ویرایش:

    سدنابهزادツ

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/04
    ارسالی ها
    2,209
    امتیاز واکنش
    119,258
    امتیاز
    1,076
    محل سکونت
    -[کـرج]-
    یک سری آدم ها را باید قاب کرد،گوشه ی دل نگه داشت.
    یک سری آدم هارا باید دورشان خط کشید و رفت!
    یک سری آدم ها دیر آمدند؛ولی آمدنشان فرق داشت.
    توپ و تفنگ و فشفشه همراه نداشتند؛اما بد به دل نشستند.
    همین یک سری آدم های دسته سوم،اگر ناراحت شوند،ناراحت می شوی.
    اگر گریه کنند،دلت گریه می کند.
    این یک سری های آخر بی رحمند.
    می دانند دوستشان داری؛اما...
    نمی گویم که؛نگویید دوستشان دارید؛اما گفتنش هم دردی را دوا نمی کند.
    یک هفته و چند روز حس خوب داری و بعد...
    همه ما یک روزی یک جایی خواهیم رفت.
    چه از کنار آنان که دیر آمدند ؛ولی زیبا
    چه آنان که قدرمان را نندانستند.
    آهای یک سری ها،حواسمان بهتان هست؛اما خودتان انتخابمان نکردید.
    یک جاهایی با این یک سری ها دعوا خواهی داشت.
    قربانتان شوم،مرسی که مارا انتخاب نمی کنید=)
    درعوضش روزی که ورق به سمتمان برگردد زبانمان دراز است؛اما کاش بمانید...
    حتی اگر ما می گوییم؛بروید،شماها بمانید،خواهش کنید که بمانید!
    یک جوری خلاصه بمانید.
    پشیمان نمی شوید،یعنی؛نمی گذاریم پشیمان شوید.

    اختصاصی _ الف
    رفیقم=)
     

    سدنابهزادツ

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/04
    ارسالی ها
    2,209
    امتیاز واکنش
    119,258
    امتیاز
    1,076
    محل سکونت
    -[کـرج]-
    کاش می توانستم بروم، خودم را گوشه ای پرت کنم و خاطرات هم کنجی...
    هی زل زل نگاه کنم، هی فکر، هی غصه..
    هی بگویم؛
    دیوانه بر می گردد!
    و تو بر نگردی..
    و من زل نزنم، فکر نکنم، غصه نخورم، یکهو بمیرم...
    جایت خوب است،
    عامل مرگ های انتخابی ام؟

    .......

    گاهی بزن زیر حرفایت...
    مثلا؛ نگو به خدا
    قسم دیگر بر نمی گردم.
    حرف هایی که باید بدانی/ سدنا
     

    سدنابهزادツ

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/04
    ارسالی ها
    2,209
    امتیاز واکنش
    119,258
    امتیاز
    1,076
    محل سکونت
    -[کـرج]-
    می خواهم کمی به بعد ها فکر کنم.
    مثلا دیگر نداشته باشیَم و نداشته باشمت!
    می خواهم
    خواب اقاقیا ببینم و فراموش کنم که عمریست نه دوستم داشتی و نه می خواستی ام.
    این نخواستن و نداشتن هم قشنگ است، کلا همه چیزِ
    تو قشنگ است، دیگران خرن نمی فهمند!
    .....
    دلم می خواهد به قصد مرگ
    خود زنی کنم و کنارش یک قرص برنج بالا بیندازم.
    تو به خانه بیایی، هی صدایم بزنیم، هی دنبالم بگردی و هی صدایت ارام شود!
    هی بغض کنم و هی مشت مشت آب روی صورتم بریزم.
    از حمام بیرون بیایم، نگاهم کنی.
    رد شوم و چند ثانیه نگذشته کنار پیراهن جامانده ات روی دسته مبل
    بمیرم.

    حرف هایی که باید بدانی:)
     

    سدنابهزادツ

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/04
    ارسالی ها
    2,209
    امتیاز واکنش
    119,258
    امتیاز
    1,076
    محل سکونت
    -[کـرج]-
    کاش می شد تو را حبس کرد! ( کجا؟)
    در جایی میان "تا ابد"
    *****

    یه کم صدات رو بریز توی گوشم برای روز مبادا..
    *****
    دلم می خواست کمی از تو را بیندازم در کوله ام، هرجا که رفتم؛ تو باشی!
    ****

    شده ایم انبوهی از عروسک های کوکی!
    *****
    کمی کنارم بشین، چیز بدی نمی شود!
    فقط من اشک می ریزم و تو هی بگو؛ عزیزم، درستش می کنم!
    خب حالا بیا درستش کن!
    نبودنت را درست کن..
    این بزرگترین مشکل من است.
    #سدنا
     

    سدنابهزادツ

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/04
    ارسالی ها
    2,209
    امتیاز واکنش
    119,258
    امتیاز
    1,076
    محل سکونت
    -[کـرج]-
    آخر من و تو از آنهایی نبودیم که پیامک قایمکی بدهیم و بـ..وسـ..ـه هایمان از دعوا شروع شود.
    کافه می رفتیم.
    می خندیدیم.
    می خواندی اما...
    راستش را بخواهی، غمگین زیاد می خواندی.
    - شهزاده بی عشق چشم به راه تو می مانم، درد دوری نشست آخر، بی تو بر استخوانم...
    می خواندی و تار گیتار لق می زد.
    می گفتی؛ شهزاده بی عشق بـرده ای دیگر از یادم و من کجا بودم؟
    می خواندی؛ دلبرکم از وقتی رفته ای، یک جای حال خوبم لنگ می زند!
    همه چیز از آن گیتار سیاه شروع شد که من فهمیدم..
    تو را، پشت سرت را، قلبت را...
    کافه را روی سرت می گذاشتی وقتی گوشه پنجره روی آن صندلی خاصش می نشستم!
    بد مصب یک شب هایی هم مرا اشتباه می گرفتی!
    زنگ می زدی و می گفتی:
    - دلم برایت کمی که نه، زیادی تنگ است!
    می گفتم:
    - ساعت را دیده ای؟
    می خندیدی و می گفتی:
    - ساعت را بی خیال، دلم تنگ است می فهمی؟ بیا برویم لب تجریش، لبو بزنیم! مانتوی سرمه ایت را هم بپوش!
    جالب ترش این بود، من لبو دوست نداشتم! اصلا مانتوی سرمه ای نداشتم.
    می بینی؟
    جان دلم مرا جای که آوردی؟
    مهربانم حزن صدایت از دوری کیست؟
    هیچ اشکالی ندارد اگر جای من، او را صدا می زنی.
    اصلا و ابدا مشکلی نیست؛ اگر مرا به کافه های او می بری!
    بخدا که من ناراحت نیستم که شب ها برایش دوبیتی های شاملو می خوانی!
    بی مرام لااقل کمی کمرنگ تر غصه اش را بخور تا دل لعنتی منم برایت نگیرد!
    ما که دلمان را دادیم رفت، تو را چه کنیم؟
    تو که از دار دنیا او را می خواهی نه من را...
    نخواستنت هم خریدارم؛ ولی جانم، تو کمتر غصه بخور! کمتر الکی بخند.
    باشد من می شوم، او و تو بیوفت به جان خاطرتش و بس!
    #سدنا
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    23
    بازدیدها
    1,848
    بالا