حکومت پهلوی به چه چیزهایی متوصل شد ؟

  • شروع کننده موضوع FATEME078
  • بازدیدها 178
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

FATEME078

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/08
ارسالی ها
1,311
امتیاز واکنش
31,597
امتیاز
873
سن
25
محل سکونت
تهران
در روز 18 آبان 1357 دولت امریكا اعلام كرد وسایل ضد شورش مورد درخواست شاه از جمله باتوم، بیست و پنج هزار كپسول گاز اشك آور و ... را به ایران تحویل خواهد داد.
فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
16220016768612519719991105362183511758.jpg



درک ظهور انقلاب اسلامی بدون فهم دلایل سقوط رژیم پهلوی ممکن نیست
در قرون معاصر دو حادثه بسیار مهم برای ایران اتفاق افتاد؛ انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی. امروز تحلیل انقلاب مشروطه برای ما راحت تر از تحلیل و بررسی انقلاب اسلامی است؛

مشروطه به یک مساله تاریخی بدل شده و تحلیل مسائل تاریخی آسان تر از تحلیل مسائل جاری است.
دست اندرکاران انقلاب اسلامی هنوز هستند و ذهن های مخالفان و موافقان آن درگیر این مساله اند، در نتیجه انقلاب اسلامی هنوز تبدیل به یک مساله تاریخی نشده است. تحلیل مسائل تاریخی آسان تر است چراکه حب و بغض کمتر در آن دخیل است و منافع شخصی یا گروهی در آن تصرف کمتری دارند.

تحلیل سقوط رژیم پهلوی و ظهور انقلاب اسلامی کار سختی است ولی بالاخره باید انجام بگیرد. در تحلیل علل این اتفاق باید تمام عوامل دخیل را دید، هم عوامل داخلی و هم عوامل خارجی اما برای این عوامل نمی توان نمره یکسانی درنظر گرفت چراکه همه عوامل به اندازه خودشان تاثیر دارند. این که مولفه های تاثیرگذار در حوادث اجتماعی را چگونه و چقدر ارزش گذاری کنیم کار سختی است. برای این کار باید علل اصلی و فرعی را کاملا از هم جدا کنیم. در علل اصلی نیز باید علت العلل را بیابیم و تا پی به آن نبریم تحلیل ما دچار اشتباه می شود.

تحلیل سقوط پهلوی و ظهور انقلاب اسلامی باید درکنار هم مورد بررسی قرار گیرد چراکه هردو این مسائل مهم هستند و بدون فهم یکی از آنها فهم دیگری نیز امکان پذیر نخواهد بود. بیشتر فلسفه ها و نظراتی که به عنوان علل سقوط رژیم شاه ذکر می شود قابل توجیه نیست. عده ای می گویند این سقوط علل امنیتی و نظامی داشته، ارتش رژیم ضعیف بوده و ساواک توانایی لازم را نداشت یا این که رژیم نتوانست از آنها خوب استفاده کند. در این که این ضعف ها وجود داشته هیچ تردیدی نیست اما این عده غافلند از این که این ضعف ها در گذشته بسیار بیشتر بوده و اتفاقا رژیم شاه در اوج قدرت ساقط شد. تمام سازمان های نظامی و امنیتی شاه در مقایسه با جهان سوم در اوج قدرت خود بودند.

17 شهریور نشان داد اعمال خشونت ها بی تاثیر است
شاه زودتر از بقیه متوجه شد که سازوکار قدرت از کار افتاده است. خیلی ها به او پیشنهاد یک کشتار گسترده را دادند. این پیشنهاد به صورت نمونه در برخی شهرها اجرایی شد ولی واقعه 17 شهریور 57 به عنوان یک تجربه نشان داد که این گونه اعمال خشونت ها اثر ندارد. علل امنیتی و نظامی تاثیرگذارند ولی فقدان هیچکدام از اینها دلیل سقوط رژیم شاه نبود. حتی اگر ارتش آمریکا و اسرائیل هم در ایران مستقر می شدند، موثر واقع نمی شد و رژیم سقوط می کرد.

وی با بیان این که شاه برای بقایش در حکومت دو کمبود احساس می کرد، عنوان کرد: شاه فکر می کرد اگر این دو مشکل را برطرف کند سلطنتش برای همیشه حفظ خواهد شد. یکی ارتش قوی و سازوکارهای امنیتی منسجم و منظم بود که شاه تا حدودی به آن رسید و به رسالتش در این جهت خوب عمل کرد. مساله بعدی این بود که شاه فکر می کرد با نوسازی و تغییراتی که در جامعه انجام می دهد که نمود آن انقلاب سفید بود، مردمی با افکار جدید پرورش می دهد. مردمی که به خودش تعلق دارند. در حقیقت شاه دنبال جلب رضایت مردم بود البته این تغییرات اجتماعی در زمان محدود رضایتی را به دنبال داشت. بنابراین از طرفی با سازوکار قدرت قوی گروه های محدود و نخبگان و رقبای سیـاس*ـی به راحتی از بین می رفتند و از طرف دیگر رضایت مردم را هم جلب می کرد.

شاه با جشن های 2500 ساله خود را نه تنها به عنوان شاه قرن بیستم که به شاه شاهان و شاه تاریخی ایران پیوند زد و یک ایدئولوژی تاریخی و ناسیونالیستی فراهم کرد و آن ایجاد پشتوانه تاریخی برای خود بود. او می خواست بگوید اقتداری که دارم از یک سابقه تاریخی برخوردار است و من بی قوم و ریشه نیستم. البته این حرفش درست بود چراکه اگرچه خود خاندان پهلوی بی ریشه بودند اما سلطنت در ایران ریشه دار بود. اما این همه آن چیزی نبود که شاه می خواست. با پیدا شدن یک عامل عمده عوامل دیگر نیز به کمک آن آمدند و نقاط قوت شاه تبدیل به نقاط ضعف او شد.

وی با تاکید بر این که چرا مردم ایران در مدت کوتاهی به انقلاب پیوستند، گفت: برای پاسخ به این مساله انقلابیون یک تحلیل دارند و شاه تحلیلی دیگر. شاه مساله را به انگلیسی ها نسبت می دهد، عده ای آمریکا را مقصر می دانند. اما این ساده کردن مساله است. شاه نمی توانست مشکل اصلی و نقاط ضعف خود را بفهمد. معتقدم اگر رژیم شاه به یک نکته توجه می کرد نه انقلاب اتفاق می افتاد و نه رژیم شاه از بین می رفت. و آن این که کافی بود شاه نخبگان و خبرگان جامعه را در خوب و بد اداره کشور دخالت دهد. کسانی که به عنوان نماینده مردم در جریان های سیـاس*ـی، اجتماعی، قومی و مذهبی مشارکت داده شوند. اگر شاه در دولت تحمل حضور آنها را نداشت لااقل در مجلس جایی به آنها می داد تا از این طریق همه جریان ها احساس کنند در حکومت حضور دارند و نسبت به دولت احساس مالکیت کنند و به جای این که در خیابان ها اعتراض کنند در داخل حکومت نقد و بحث کنند.

نخبه زدایی، ضربه اساسی بر پیکره رژیم پهلوی بود
دستیار رئیس جمهوری در امور اقوام و اقلیت های دینی و مذهبی عنوان کرد: شاه پس از شکست های متوالی از مذهبی ها، مصدق، حزب توده و گروه های چریکی دچار یک عقده و بیماری شده بود که نمی توانست به هیچ کس اعتماد کند. آمریکایی ها نیز این بیماری را تشدید کردند و بعد از کودتای 28 مرداد به او گفتند یک نظام صددرصد هماهنگ با خودت ایجاد کن که برای آن باید نمایندگان را نیز خودت انتخاب کنی نه مردم. به این ترتیب همه قوا یکپارچه شد. قدم بعدی نخبه زدایی در ایران بود که طی آن تمام کسانی که صاحب نظر بودند حتی از داخل خود رژیم کنار زده شدند و مدام تبلیغ می شد که شاه یک مغز مافوقی است که بیشتر از بقیه می فهمد و برخی عوام نیز این را باور کرده بودند. براساس این عقیده همه باید شاه پرست می شدند.

ماروین زونیس، زمانی که انقلاب آغاز شد شاه همه عوامل خارجی که برای سال ها سرچشمه های حمایت روانی از شخصیت او را تشکیل می دادند، از دست داده بود
وی افزود: شاه به ظاهر موفق شد یک نظام یکپارچه دل سپرده و سرسپرده ایجاد کند و هر منتقد و معترضی را به حاشیه ببرد. وقتی یک نظام همه خواص جامعه را کنار بزند، خطری که متوجه آن جامعه می شود این است که هیچکس احساس مسئولیت نمی کند که از این رژیم دفاع کند. همین عوامل بود که موجب شد امام خمینی در نجف بتواند موج عظیمی به راه بیندازد و همه چیز را تحت تاثیر خود قرار دهد. تمام ابزار قدرت شاه دوچیز بود؛ ارتش که امام توانستند آن را جذب کنند و مردم که توسط خواص توجیه شدند و با پیام های امام به انقلاب پیوستند. به این ترتیب شاه فروریخت و کسی برای او اشکی نریخت چراکه کسی را برای خود نگه نداشته بود. این نشان داد چنانچه حکومتی بخواهد قائم به شخص باشد و منافع خود را از منافع خواص جدا کند، همه چیز را از دست می دهد
 

برخی موضوعات مشابه

بالا