خدایان و اساطیریونان باستان

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز
خدایان المپ یا المپ نشینان ۱۲ تن بودند که پس از سرنگونی تایتان‌ها به حکومت پرداختند.

مقر خدایان بزرگ و اصلی قله کوه المپ است. کوه المپ محل نبرد تایتانها با خدایان دوازده گانه بود و بعدها هم به عنوان محل زندگی خدایان از آن نام بـرده شد. تمام المپ‌نشینان به نوعی با یکدیگر خویشاوندی داشتند و بنا به شرایط زمانه هر از گاهی یک یا چند تن از آنها بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. برای مثال اگر در زندگی واقعی، همسر حاکم یا شخص قدرتمند منطقه از شخصیت قوی یا خانواده مهم‌تری بود، خدایان زن و به خصوص هرا که خدای مادر بود مورد توجه او قرار می‌گرفت؛ اگر جنگی در میان بود، معبد خدای جنگ بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. از این قله مرتفع زئوس خدای خدایان فرامین خود را به سایر خدایان صادر می‌کند خدایان هر کدام خانه‌ای مخصوص خود دارند.

قلهٔ المپ مرتفع ترین قله‌های یونان است , شعرا فکر می‌کردند این قله با آسمان تماس دارد.
خدایان اصلی از این قرارند:
ژوپیتر_زئوس (شاه خدایان)
نپتون_پوزئیدون (خدای دریا)
پلوتو_هستیا (ایزدبانوی تندرستی)
مارس_آریس (خدای جنگ)
وولکن_هفانیستوس (خدای آتش و آهن)
مرکوری_هرمس (خدای سفر)
فیبوس_آپولو (خدای یونانی)
یونو_هرا (همسر زئوس)
مینروا_آتنا (ایزدبانوی خرد)
دیانا_آرتمیس (ایزدبانوی شکار)
ونوس_آفرودیته (ایزدبانوی عشق و زیبایی)
سرس_دیمیتیر (ایزدبانوی کشاورزی)



%D8%B2%D8%A6%D9%88%D8%B3-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86.jpg

زئوس شاه خدایان
#زئوس
زئوس ایزدی که برتری خود را بر تمام ایزدان اساطیری تحمیل می کند. در آغاز زئوس ایزد پدیده های جوی بود، کسی که آسمان را روشن می کرد، آن را از ابر می پوشاند و باران و برف بر زمین فرو می فرستاد ، و آذرخش به زمین پرتاب می کرد ( توجه به شغل کشاورزی در بین یونانیان و نیاز به آب و شرایط مطلوب جوی)
هومر و سپس هزیود به تدریج شخصیت اصلی زئوس را شکل دادند و او را خدای قادر و مطلق تعریف کردند.
زئوس پسر #کرونوس و #رئا ست. پدرش نوزادانش را می بلعید (که مبادا بر او برتری یابند) اما زئوس به دست مادر نجات یافت و توسط ماده بزی به نام آمالته رشد یافت. پس از اینکه رشد کرد پدر خود را مجبور ساخت تا خواهر و برادر هایش را که بلعیده بود به جهان باز گرداند، یعنی #پوزئیدون ، #هادس ، #هستیا ، #دمتر و #هرا .
زئوس پس از آزاد کردن #سیکلوپها و #هکاتونشیرها و شکست #ژئانها برای تثبیت فرمانروایی خود بر ایزدان به فکر تضمین نسل خود افتاد . به این ترتیب با زنان بسیاری پیوند زناشویی بست . حاصل پیوندش :
با #متیس ، #آتنا بود .
با #تمیس ، #موئارها بودند.
با #دمتر ، #پرسفون بود.
با #منموزین ، #موزها بودند.
با #افرودیت ، #جاذبه ها بودند.
با #لاتون ، #آپولون و #آرتمیس بودند.
و سرانجام با #هرا که همسر مشروعش باقی ماند #هبه ، #آرس و #هفائیستوس را زاد .
علاوه بر اینها نسلی از پهلوانان و نیمه ایزدان ثمره ی دیگر پیوند های او و ماجراهای دلدادگی ها بودند.

%D9%85%D8%B9%D8%A8%D8%AF-%D8%B2%D8%A6%D9%88%D8%B3.jpg

معبد زئوس
زئوس بین ایزدان و مردم نوعی سلسله مراتب به وجود آورد. و پس از افت و خیز هایی نماد آرامش، نظم، خرد و داد به شمار رفت. و القاب بسیاری به خود گرفت.

%D9%87%D8%B1%D8%A7.jpg

هرا چون همسری مطیع به زئوس که مچ دستش را گرفته نزدیک می شود. کتیبه ی نقش دار سر در معبد سلینونت (موزه ی پالرم)
هرا
هرا ، همسر زئوس، ایزد بانوی حسود و کینه توز بودو در افسانه ها به خاطر مشاجرات زیادش با زئوس پر آوازه است. از خــ ـیانـت های همیشگی زئوس ناراحت بود و برای انتقام از او فرزندان فناپذیرش را بی وقفه دنبال می کرد و آزار می رساند.
زئوس از هرا جهار فرزند داشت : #آرس ، #هبه ، #هفائیستوس و #ایلیتی .
هرا در امور فناپذیران دخالت می کرد . در جنگ #تروا جانب یونانیان را گرفت تا از پاریس انتقام بگیرد . چون #پاریس سیب زرین را که مشخص کننده ی زیباترین ایزدبانو بود به او نداده بود و به جای او #آفرودیت داده بود .
هرا گاهی مورد علاقه ی فناپذیران قرار می گرفت . زئوس در این موارد حسودتر از همسرش بود و با آذرخش و دیگر بلایا انتقلم می گرفت.
هرا در بین ایزدبانوان المپ تنها بانویی است که همسر دارد. و از احترام و امتیازات ویژه ای برخوردار است.
او در نزد یونانیان ایزد بانوی زناشویی، پشتیبان باروری همسران و همراه با دخترش #ایلیتی پشتیبان زنان زانو است.
هرا از نشانه های سنتی پادشاهی یعنی از عصا و تاج برخوردار است. سر او با تور پوشیده شده نماد زناشویی است. در دست خود انار دارد که نشان باروری است.


%D9%85%D8%B9%D8%A8%D8%AF.jpg

معبد هرا
%D9%87%D8%B1%D8%A7.gif
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    در زمانهای بسیار دور، انسان ناشناخته ها و وقایع طبیعی مانند باران، صاعقه، گرما و سرما، شب و روز، تغییر فصل، مرگ و زندگی و مانند اینها را زاییده قدرت خدایانی میدانست که بر زمین و موجودات آن حکومت میکردند.از نظر آنها این خدایان نه تنها به خودی خود در انجام بعضی امور و وقایع دست داشتند بلکه مناسبات و روابط بین آنها هم در سرنوشت انسانها تاثیر مستقیم داشت. خدایان باستان در تمام جوامع بشری وجود داشته اند و هیاتی انسانی با نیروی مافوق بشری داشته اند، آنها جاودان بودند و میتوانستند با انسانهای عادی وصلت کرده و بچهدار شوند، فرزندان این خدایان "نیمه خدا" بودند و با وجود داشتن قدرت مافوق بشری، میرا بودند.

    خدایان و داستانهای اساطیری در ابتدا به منظور توضیح اسرار زندگی به کار میرفتند اما به تدریج نبرد موجودات افسانه ای و ماجراهای پر آب و تاب قهرمانان چنان شیرین و جذاب شد که با وجود پیشرفت علم و حضور پیامبران موحد، اساطیر باقی ماندند و در تمام هنرها حضور بارزی یافتند.

    در این میان اساطیر یونان به دلیل تکیه فراوان ادبیات باستان یونان و بعد ادبیات مدرن جهان بر آنها و همچنین ساده تر بودن نامهای خدایان به گوش آشنا تر است.از طرفی نباید از تاثیر فراوان فیلمهایی که با تکیه بر اسطوره های یونان تهیه شده است غافل شویم. به همین دلیل معرفی خدایان اساطیری را با معرفی مختصر خدایان المپ (The Olympians) آغاز میکنیم.



    خدایان المپ یا المپ نشینان
    این خدایان 12 تن بودند که پس از سرنگونی تایتانها (Titans خدایان اولیه) به حکومت پرداختند. کوه المپ محل نبرد تایتانها با خدایان دوازده گانه بود و بعدها هم به عنوان محل زندگی خدایان از آن نام بـرده شد. تمام المپ نشینان به نوعی با یکدیگر نسبت داشتند و بنا به شرایط زمانه هر از گاهی یک یا چند تن از آنها بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. برای مثال اگر در زندگی واقعی، همسر حاکم یا شخص قدرتمند منطقه از شخصیت قوی یا خانواده مهمتری بود، خدایان زن و به خصوص هرا (Hera) که خدای مادر بود مورد توجه میگرفت. اگر جنگی در میان بود، معبد خدای جنگ بیشتر مورد توجه قرار میگرفت.



    زئوس (Zeus)
    زئوس فرزند کرونوس (Cronus)، تایتان بزرگ، بود. او پدرش را سرنگون کرد و بر سر حکومت با برادرانش پوزئیدون (Poseidon) و هادس (Hades) قرعه کشی کردند، زئوس در نتیجه این قرعه کشی به نام بزرگ خدایان شناخته شد، او فرمانروای آسمان و باران و اسلحه اش آذرخش است که آنرا به سمت کسی که او را ناخشنود کرده ، پرتاب میکرده است. یکی از مواردی که او را بسیار خشمگین میکرد دروغگویی و پیمان شکنی بوده است. زئوس هرا (Hera) را به همسری گرفت اما به خاطر داشتن ماجراهای عشقی فراوان شهرت داشته است.



    پوزئیدون Poseidon
    پوزئیدون برادر زئوس است و در قرعه کشی که پس از سرنگونی پدرشان انجام شد، دریا را به دست آورد و به نام خدای دریا شناخته میشود. دریانوردان و ماهیگیران از پرستندگان او به شمار می روند. پوزئیدون با آمفی تریت Amphitrite که نوه اوسیانوس Oceanus تایتان آبهای به هم پیوسته جهان، ازدواج کرد. اسلحه او یک نیزه سه شاخه است، که میتواند جهان را بلرزاند و هر چیزی را درهم بشکند. او پس از زئوس قدرتمندترین خدا است و طبیعتی ستیزه جو و حریص دارد، به همین برای به دست آوردن شهرهای خدایان دیگر، با آنها درگیر میشده است.



    هادس Hades
    هادس، در قرعه کشی با برادرانش، بدترین سهم را برنده شد و آن جهان زیرزمین یا دنیای مردگان است. از آنجایی که رعایای هادس را مردگان تشکیل میدادند، او به کسانی که موجب افزایش جمعیت سرزمینش میشدند بسیار علاقه داشت. مانند ارینی ها Erinnyes یا خشم و ناامیدی، که کارشان تعقیب گناهکاران و سوق دادن آنها به سمت خودکشی بود. هادس به دلیل حکومت بر زیرزمین، صاحب معادن زیرزمینی هم بود و خدای پروت هم به شمار می رفت. همسر او پرسفونه بود که توسط هادس ربوده شده بود. هادس خدای جهان مردگان بود اما خدای مرگ نبود، تاناتوس Thanatos خدای مرگ بود.



    هستیا (Hestia)
    هستیا بزرگترین خواهر زئوس و الهه حاکم بر زندگی خانوادگی و به عبارتی اجاق خانه بود. او برای فرار از تقاضای عاشقانه برادرانش پوزئیدون و آپولو، قسم خورد که همواره دوشیزه باقی بماند. هستیا الهه ایست که تخت سلطنتی ندارد، اما نگهداری از آتش مقدس المپ بر عهده او است و به همین دلیل تمام آتشکده ها و اجاقهای منازل از آن او است. هستیا ملایم ترین و مهربان ترین الهه المپ است و سمبل اتحاد بین شهر مادر Metropolis و مردم شهرکها و دهکده هایی است که برای بردن آتش به معبد می آمدند و در واقع اجاق خانه همه مردم از یک آتش گرم میشد.



    هرا (Hera)
    هرا همسر و خواهر زئوس بود. او نگهبان ازدواج ها بود و به خصوص حامی زنان شوهردار بود. از آنجایی که زئوس با حیله و توصل به زور او را به ازدواج راضی کرد، این ازدواج با کشمکش و ناسازگاری آغاز و با کشمکش ادامه یافته بود. یک بار که غرور زئوس به حد غیرقابل تحملی رسیده بود، هرا با خدایان بر علیه او توطئه چینی کرد و به او داروی مخـ ـدر خوراند، سپس با خدایان دیگر او را بر روی تختی با هزاران گره بستند و در باره اینکه باید با او چه کنند به مشاجره پرداختند. بریاروس Briareus که غولی 50 سر و صد دست بود به توطئه پی برد و به خاطر علاقه فراوان به زئوس، به کمک 100 دست خود گره ها را گشود و او را آزاد کرد. خشم فراوان زئوس خدایان را به زانو درآورد و هرا پس از مجازات زجرآور- که به دار آویخته شدن با زنجیری طلایی از آسمان بود- قسم خورد که دیگر بر ضد شوهرش شورش نکند. با این وجود هرا همواره به خاطر بیوفایی زئوس دسیسه چینی هایی میکرد و کاهی هم موفق میشد تا درس خوبی به شوهر خیانتکار خود بدهد. طاووس و گاو حیوانات مقدس معبد هرا هستند.



    آرس (Ares)
    آرس پسر زئوس و هرا و خدای جنگ است. او فردی رشید و زیبا اما بسیار قسی القلب و خونخوار بوده است خواهرش اریس Eris الهه نزاع و کشمکش، یار جدایی ناپذیر او بود. آرس زمانی خوشحال میشد که صدای چکاچک شمشیرها را بشنود، در این زمان او کلاه خود درخشانش را بر سر میگذاشت و سوار بر ارابه جنگ به قلب میدان جنگ میرفت و کاری به برنده و بازنده نداشت، فقط به دنبال خونریزی بود. کسانی که همواره همراه او بودند درد، اضطراب، قحطی و گمنامی بودند. هرا و زئوس هردو به آرس بیعلاقه بودند و او بیشتر توسط اهالی تراسیا Thracia که مردمی وحشی و خشن بودند پرستیده میشد. کرکس و سگ جانورانی بودند که در کنار این خدا تصویر میشدند.



    آتنا (Athena)
    آتنا، الهه باکـ ـره، دختر زئوس است و مادری ندارد، زیرا به صورت زنی کامل و سراپا پوشیده در زره و اسلحه از پیشانی زئوس خارج شده است. علی رغم اینکه او در نبرد شجاع و خشن بوده اما زنی جنگجو به شمار نمی آمده زیرا نبردهای او همه برای دفاع از حریم خانه و شهر در مقابل دشمنان بوده است. آتنا الهه شهر، صنایع دستی و کشاورزی است. او برای تربیت و رام کردن اسب، افسار را اختراع کرد و از دیگر نو آوریهای او میتوان به ساختن ترومپت، فلوت، دیگ، شن کش، گاوآهن، کشتی و ارابه اشاره کرد. او تجسم دانایی، منطق و پاکی بوده و فرزند محبوب زئوس به شمار می آمده است. به همین خاطر اجازه داشت تا از اسلحه پدرش- صاعقه- استفاده کند. شهر محبوب او آتن، درخت مورد علاقه اش زیتون پرنده او جغد بوده اند.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    Untitled-1-69.jpg


    توضیحات اضافی دیگر

    خدایانی که تاکنون از آنها سخن گفتیم، در نظر یونانیان، از لحاظ شهرت (ولی نه از نظر احترام و اهمیت) در درجه دوم قرار داشتند. به همین جهت، در اشعار هومر فقط نام بعضی از آنها آمده، و در عوض نام خدایان اولمپی مکررا ذکر شده است. احتمالا خدایان اولمپی به وسیله اقوام مهاجم آخایایی و دوری به یونان آمدند و خدایان بومی و موکنایی را تحت الشعاع قرار دادند. مثلا، در دو ناحیه دودونا و دلفی، گایا، الاهه زمین، از نظرها افتاد و به جای آن، زئوس در دودونا، و آپولون در دلفی اهمیت یافتند. ولی خدایان درجه دوم مورد پرستش مردم ساده قرار میگرفتند، در صورتی که خدایان فاتح اولمپ، از مقر کوهستانی خود،

    بر اشراف کامروا فرمان میراندند. بدین سبب، شاعرانی چون هومر و هزیود، و مجسمه سازان فراوان، مطابق مقتضیات اشراف، پرستش خدایان اولمپی را ترویج کردند. در موارد بسیار، خدایان کوچک در خدایان بزرگ مستهلک میشدند یا به صورت وابستگان آنان در میآمدند، همچنانکه دولتهای کوچک معمولا ضمیمه یا تابع دولتهای بزرگتر میشدند. در نتیجه، شخصیت دیونوسوس، سیلنوس و دیوان بیشه‌ها و جنگلها را به خود کشید; آرتمیس ارواح جنگلی و کوهستانی را در بر گرفت; و پوسیدون بر همه پریان دریایی اشتمال یافت. پس، اعتقادات و مراسم و اساطیر وحشیانه ابتدایی از رواج افتاد و یونانیان، جهان را، که تا آن زمان جولانگاه شیاطین و دیوان و ارواح محسوب میشد، دستگاهی منظم دانستند که خدایانی با سازمان و سلسله مراتب مشخص بر آن حکومت میکنند; و این تحول فکری مسلما از تحول عمومی جامعه یونانی و استقرار نظام سیـاس*ـی جدیدی خبر میداد.

    در راس خدایان اولمپی، زئوس، خدای بزرگ یا خدای خدایان، قرار داشت. زئوس از لحاظ زمانی، نخستین خدا به شمار نمیرفت. زیرا، چنانکه دیدهایم، اورانوس و کرونوس و سایر تیتانها بر او مقدم بودند.

    هنگامی که بساط الوهیت ابتدایی در میان یونانیان برچیده شد، زئوس و برادرانش جهان را با قرعه میان خود تقسیم کردند. بر اثر قرعه کشی، آسمان به زئوس رسید، و دریاها به پوسیدون، و زیرزمین به هادس. در اساطیر یونانی، جهان مخلوق خدایان نیست. جهان پیش از خدایان وجود داشته است. خدایان در آغاز با یکدیگر آمیختند و انسان را زادند. سپس با زادگان خود، انسانها، زناشویی کردند. از این رو آدمیان از نسل خدایانند. خدایان علم و قدرت تام ندارند و، مانند انسانها، فریب میخورند و اشتباه میکنند. هر خدا قدرت خدایان دیگر را محدود میکند و حتی با آنان به معارضه برمی خیزد. اما خدایان، به اقتضای رعایت مقام پدری، زئوس را به سروری پذیرفتهاند. خدایان در بارگاه زئوس گرد میآیند. زئوس در برخی از کارها رای آنان را میجوید، و اگر آنان را مخالف یابد، مطابق رای ایشان عمل میکند. اما، بسا اوقات، زئوس خود دستور صادر میکند و خدایان دیگر را وادار میکند که حدود خود را بشناسند. زئوس در ابتدا خدای آسمان و کوه‌ها و فرستنده باران و نیز، مانند یهوه، رب النوع جنگ بود. از این رو، در جریان جنگ تروا، در کارزار مداخله کرد و جنگ را خونینتر ساخت.اما بتدریج مبدل به مقتدای خدایان و آدمیان شد.

    وی، با سیمایی پرریش و وقاری تمام، بالای کوه اولمپ نشسته است و بر نظام اخلاقی همه جهان حکومت میکند، فرزندان نافرمان را کیفر میدهد، در حفظ خانواده‌ها میکوشد، خــ ـیانـت را بدون کیفر نمیگذارد، حدود و ثغور را رعایت و از میهمانان و حاجت خواهان دستگیری میکند، و بالاخره، داور عالم میشود و ناگفته نماند که فیدیاس با ساختن مجسمه او در هیئت داور، شاهکاری به وجود آورده است.

    تنها عیب زئوس این است که در برابر عشق سریعا تسلیم میشود; او، که خود زن را نیافریده است، از خلقت او سخت در شگفت است. زن را موجودی عجیب میداند، برخوردار از نعمت زیبایی که اعظم نعمات است. زئوس در برابر دلربایی زن، خود را ناتوان میبیند. هزیود آماری از معاشقات و فرزندان او فراهم آورده است. نخستین معشـ*ـوقه او دیونه است، که زئوس او را در اپیروس ترک میکند. نخستین همسر او، متیس، خدای سنجش و خرد و دانش است. ولی زئوس چون میشنود که فرزندان این زن او را خلع خواهند کرد، متیس را میبلعد و، با بلعیدن او، خود صاحب سجایای او میشود و به صورت خدای خرد در میآید. متیس، آتنه را در اندرون زئوس میزاید، و زئوس سر خود را میشکافد تا آتنه به خارج راه یابد. پس از آن، تمیس را همسر خود میکند، و دوازده ((ساعت)) محصول این ازدواج است. سپس ائورونومه را به همسری میگیرد، و او ((الاهگان رحمت)) را میزاید. بعد از آن، منموسونه را به ازدواج خویش در میآورد، و از او صاحب نه موسای (موزها) یعنی الاهه‌های هنر میشود. آنگاه لتو را به زنی برمیگزیند، و آپولون و آرتمیس را از او مییابد. بعد خواهر خویش دمتر را به همسری انتخاب میکند، و پرسفونه از این ازدواج به دنیا میآید. زئوس، پس از آنکه جوانی خود را بدین گونه به خوشی میگذراند، سرانجام با خواهر دیگر خویش، هرا، ازدواج و او را ملکه اولمپ میکند. هرا، به نوبه خود، هبه، آرس، هفایستوس، و ایلیتویا را میزاید. از آنجا که هرا از برادر خود مسنتر است، در بسیاری از شهرهای یونانی که مقام مادری و روابط زناشویی را محترم میداشتند، او را بیش از برادرش حرمت مینهادند. هرا خود زنی هوشمند و موقر و جدی است و البته بازیگوشیهای شوهرش را خوش ندارد. از این رو بالاخره میانشان اختلاف میافتد.

    زئوس میخواهد او را مضروب کند، ولی دل بستن به زنان دیگر را چارهای موثرتر مییابد. نخستین زنی که از آدمیان میگیرد، نیوبه است. آخرین همسر او از میان آدمیزادگان، آلکمنه است که از اخلاف نیوبه و شانزدهمین نسل پس ازاوست. زئوس، به شیوه انسان یونانی، میان زن و مرد فرقی نمیگذارد. به پسری زیبا به نام گانومده دل میبازد و او را میرباید تا بر فراز کوه اولمپ ساقی بزم او شود.

    بدیهی است که چنین پدری در میاه انبوه فرزندان خود قهرمانانی نیز خواهد داشت. یکی از فرزندان ممتاز او آتنه است که به صورت زنی کامل و مسلح از سر زئوس متولد شد. آتنه الاهه شهر آتن است، به بکارت خویش میبالد و به همین جهت با دختران باکـ ـره دوستی میکند و، با انگیختن شور جنگجویی، مردان را به ستایش خود وا میدارد. چون وی دختر متیس و صاحب حکمت است، حکمت را به عصر پریکلس ارزانی میدارد. پالاس جبار را که با او نرد عشق میبازد، به قتل میرساند و نام او را بر نام خویش میافزاید تا برای دیگر خواستگارانش درس عبرتی باشد. شهر آتن زیباترین معابد و باشکوهترین اعیاد خود را به آتنه اختصاص میدهد.

    پرستش آپولون زیبا نسبت به پرستش خواهرش آتنه رواج بیشتری دارد. آپولون خدای خورشید، نگهبان موسیقی و شعر و هنر، آفریننده شهرها، واضع قوانین، خدای درمان، و پدر آسکلپیوس (خدای پزشکی) به شمار میرود. تیراندازی توانا، خدای جنگ، و جانشین گایا و فویبه در دلفی است و این شهر را مقدسترین معبد یونان میکند. خدای رویش هم هست، به همین دلیل، در روزهای درو، ده یک محصول را به او تخصیص میدهند. او هم در عوض، گرمی و روشنی طلایی رنگ خود را از دلفی و دلوس پخش میکند. در همه جا نظام و زیبایی به وجود میآورد، و برخلاف سایر خدایان وحشتانگیز نیست. در جشنها و مراسم پرستش او، که مخصوصا در دلوس و دلفی برپا میشود، شادی موج میزند، و مردم در پرتو او خود را از سلامت و حکمت و خرد و موسیقی برخوردار مییابند.

    خواهر او آرتمیس (دیانا در روم) الاهه عفت است و در جنگلها چنان به حیوانات و خوشیهای ساده طبیعی میپردازد که برای عشق ورزی با مردان فرصتی ندارد; الاهه جنگلها و صحراها و چراگاه‌هاست.

    همچنانکه آپولون سرمشق جوانان محسوب میشود، آرتمیس عالیترین نمونه دختران جوان به شمار میآید. دارای بدنی نیرومند و ورزیده و چابک، و به زیور عفت و تقوا آراسته است. چون الاهه زنان باردار نیز هست، زنان برای تخفیف دردهای زایمان از او کمک میخواهند. در افسوس، شخصیت آسیایی خود را حفظ میکند و خدای مادری و زایش میشود. به این ترتیب، هنگام نیایش او، مفهوم باکـ ـره و مادر در هم آمیخت و کلیسای مسیحی، در قرن پنجم میلادی، خصایص او را به مریم نسبت داد و عید درو را که در تابستان به نام آرتمیس برپا میشد، به ((عید صعود مریم)) تبدیل کرد. از چنین طرقی است که کهنه در نو محفوظ میماند و همه چیز عوض میشود، مگر جوهر اصلی. تاریخ هم، مثل زندگی، یا باید سیری مداوم داشته باشد، یا بمیرد، افراد و سازمانها میتوانند تغییر کنند، ولی آرام; ایجاد اختلالی موحش در روند توسعه آنها نسیان ملی و دیوانگی بار میآورد.

    در میان خدایان اولمپ، یک خدا هست که بیش از دیگران به آدمیان شباهت دارد. این خدا، هفایستوس لنگ، مظهر صنعت است. رومیان به او وولکانوس نام دادهاند. این خدا مضحک و رقت آور است، ولی بیش از خدایان فریبکاری که شفقت ندارند و با او بدرفتاری میکنند، احترام ما را به خود معطوف میدارد. شاید در آغاز مظهر فروزان کوره و آتش بوده است. در منظومه‌های هومر، فرزند زئوس و هرا به شمار میرود.

    سایر افسانه‌ها تاکید میکنند که چون زئوس آتنه را از درون خود به دنیا میآورد، هرا بر او رشک میبرد و هفایستوس را، بدون آمیـ*ـزش با مرد، میزاید. سپس چون هفایستوس را زشت روی و ناتوان میبیند، او را از اولمپ به زیر میافکند. اما هفایستوس راه بازگشت به وطن را مییابد، و بعدا قصور فراوانی برای اقامت خدایان میسازد. با همه بدرفتاریهایی که از مادر دیده بود، حرمت و مهر او را در دل میپرورد و برای دفاع از او با زئوس در میافتد، به طوری که زئوس، از خشم، پای او را میگیرد و به سوی زمین میافکند. یک روز تمام طول میکشد تا هفایستوس از آسمان به جزیره لمنوس سقوط کند. قوزک پایش صدمه میبیند و از آن زمان لنگ میشود. لیکن به نظر هومر او پیش از این حادثه هم لنگ بوده است. در هر حال، دوباره به اولمپ باز میگردد و در کارگاه خود کوره بزرگی برپا میدارد و، به وسیله بیست دم عظیم و سندانی بزرگ، به ساختن اسلحه اخیلس و مجسمه‌هایی متحرک و شگفتیهای دیگر میپردازد. یونانیان او را به نام خدای فلزکاری و مصنوعات دستی میپرستیدند و میگفتند که کوه‌های آتشفشان، دودکشهای کارگاه زیرزمینی او هستند. از بخت بد، با آفرودیته ازدواج میکند و در مییابد که اجتماع تقوا و زیبایی در یک موجود بسی دشوار است. وقتی از روابط همسر خویش با آرس آگاه میشود، برای آن دو دلداده دامی میسازد و آنان را در وقت ملاقات به دام میاندازد. برای اینکه انتقام خود را بگیرد، اربـاب انواع عشق و جنگ (آفرودیته و آرس) را به زنجیر میکشد و در معرض تماشای دیگر خدایان قرار میدهد و موجب خنده آنان میشود. در این باره، چنانکه هومر نقل میکند، هرمس و آپولون به گفتگو میپردازند. آپولون میگوید: هرمس، ای پسر زئوس، آیا براستی محض همبستری با آفرودیته موطلایی حاضری تن به غل و زنجیر دهی)) هرمس پاسخ میدهد: ((ای آپولون بزرگ، کاش چنین میشد. کاش مرا در غلها و زنجیرها میبستند و هیچ راه رهایی نداشتم و همه خدایان هم مرا میدیدند و میخندیدند، ولی در عوض میتوانستم در آغـ*ـوش آفرودیته طلایی باشم.

    خدای دیگر، آرس (مریخ یا مارس رومی) است که در هوش و فهم امتیازی ندارد و تنها هنرش جنگ کردن است; حتی جادو و فتنه انگیزی آفرودیته نمیتواند در او مـسـ*ـتی خونریزی را

    فرو نشاند. هومر آرس را ((لعنت بشر)) لقب میدهد و، با لـ*ـذت، ماجرای سرنگون شدن او را با سنگی از دست آتنه وصف میکند; ((وقتی افتاد، هفت جریب زمین را پوشاند.)) هرمس (عطارد یا مرکوریوس رومی) جالبتر است. آوردهاند که او در آغاز سنگ بود، و پرستش او از سنگپرستی آغاز شد. به گمان یونانیان، هرمس در سنگها تجسم مییابد. معمولا به هیئت سنگ درازی است که بر فراز گورها مینهند. سنگهای مرزی مزارع، که علاوه بر تحدید اراضی، عامل نگهبانی مزارع و افزایش و فراوانی محصولات هستند، از اوست.

    قدرت باروری مرد نیز، که علامتهای آن در مقابل خانه‌های بزرگان آتن نصب میشد، مرهون هرمس است. بیحرمتی نسبت به این علامتها بود که سبب هلاکت الکیبیادس و ویرانی آتن شد. از اینها گذشته، هرمس، خدای مسافران و پشتیبان چاپارها به شمار میرفت، از این رو چوبدستی یکی از علایم او بود. بعدا خدای بخت و سوداگری و زیرکی، و مظهر مقیاسات و اوزان، و همچنین قدیس حامی پیمان شکنها، اختلاس کنندگان، و دزدان میشود. وانگهی، هرمس پیامها و فرمانهای خدایان را به یکدیگر و به آدمیان میرسانید، و با کفشهای بالدارش چون تندباد راه میرفت. به برکت جست و خیزهای خود، پیکری متناسب داشت، چنانکه پراکسیتلس پیکر او را مدل مجسمه سازی میدانست. معمولا او را به شکل جوانی نیرومند و تیز تک و نگهبان و یاور ورزشکاران نشان میدادند، و تصویر پیکر عـریـان او، بی پرده، در همه مراکز ورزش به چشم میخورد. به عنوان پیک خدایان، الاهه فصاحت و مفسر امور نهانی نیز بود. به طوری که هومر نقل میکند، با بستن چند تار بر کاسه سنگ پشت، چنگ را اختراع کرد. سرانجام به عشق آفرودیته دچار آمد و از او صاحب فرزندی خنثی به نام هرمافرودیته (متخذ از نام هرمس و آفرودیته) شد، که واجد ویژگیهای گوناگون پدر و مادر خود بود.

    آفرودیته خدای زیبایی و عشق یونانیان است. از خاورمیانه برخاست و در قبرس به عنوان مادر آسمانی پرستش شد. بدون تردید، در آغاز خدای مادران و مسبب تولید نسل و باروری گیاهان و جانوران و انسانها بود. در جریان پیشرفت تمدن، چون دامنه امنیت بسط یافت و جمعیت افزونی گرفت، مردان به جای تکیه بر زایندگی زنان، زیبایی آنان را مورد تاکید قرار دادند. بر اثر این تحول، از آن پس آفرودیته به عنوان مظهر زیبایی و لذات جنـ*ـسی مورد پرستش یونانیان قرار گرفت و به صورتهای گوناگون تجلی کرد: آفرودیته آسمانی (خدای عشق پاک) و آفرودیته زمینی (الاهه شهوات جنـ*ـسی) و آفرودیته زیبا (ونوس رومی).

    در آتن و کورنت، زنان روسپی به نام آفرودیته معابدی میساختند و او را پشتیبان خویش میشناختند. در برخی از شهرهای یونانی، نخستین روز آوریل را به عنوان عید بزرگ آفرودیته جشن میگرفتند; در این جشن، مردان و زنان میتوانستند آزادانه به فعالیت جنـ*ـسی پردازند. ساکنان جنوب، که شور جنـ*ـسی حادی داشتند، آفرودیته را خدای عشق میشمردند، حال آنکه شکارچیان سرد مزاج شمال، آرتمیس را خدای عشق میدانستند. بنابر اساطیر، این مظهر عشق و خواهــش نـفس،

    همسر هفایستوس لنگ شد، ولی با آرس، هرمس، پوسیدون، دیونوسوس، و بسیاری از آدمیان مانند آنخیسس و آدونیس به عشقبازی پرداخت، تا از رنج همسری هفایستوس برهد. پاریس در مسابقه زیبایی، که بین آفرودیته و هرا و آتنه صورت پذیرفت، سیب زرین را به عنوان جایزه به او داد. پراکسیتلس مجسمه بسیار زیبایی از او ساخت، به طوری که یونانیان مستغرق جمال او شدند و گناهانش را فراموش کردند.

    خواهر زئوس، هستیا، الاهه اجاق خانواده، و برادر سرکش او، پوسیدون (نپتونوس رومی)، حاکم دریاها بود. پوسیدون خود را با زئوس برابر میشمرد، و بسا اقوام، حتی اقوامی که در قاره‌ها دور از دریاها به سر میبردند، او را پرستیدند، زیرا نه تنها بر دریاها فرمان میراند، بلکه بر رودها و چشمه‌ها و مجاری نهفته در زیرزمین نیز حکومت داشت و، به وسیله جریان امواج مد، ایجاد زلزله میکرد. ملاحان یونانی در جزیره‌های خطرناک برای او معبد میساختند تا از خشم دریا ایمن باشند.

    در میان خدایان یونانی و حتی در میان خدایان اولمپی، خدایان کوچک کم اهمیت بسیار فراوان بودند، و هر یک برخی از مظاهر بیشمار طبیعت را نمایش میدادند. از این زمرهاند: هستیا (وستای رومی، خدای اجاق و آتش مقدس)، ایریس (رنگین کمان، قاصد زئوس)، هبه (خدای جوانی)، ایلیتویا (یاور زنان باردار)، دیکه (خدای عدالت)، توخه (بخت)، اروس (خدای عشق) که هزیود او را آفریننده جهان میدانست و ساپفو او را موجودی کینه توز و تلخ و شیرین خواند، هومنئوس (نغمه ازدواج)، هوپنوس (خواب)، اونیروس (رویا)، گراس (پیری)، لته (فراموشی)، تاناتوس (مرگ)، و موزها یا موسای (هنرهای زیبا) کلیو، موز تاریخ; ائوترپه، موز شعر بزمی; موز نمایشنامه‌های کمدی و اشعار عاشقانه; ملپومنه، موز تراژدی; ترپسیخوره، موز رقـ*ـص و آواز; اراتو، موز غزل و اشعار هزلآمیز; پولومنیا، موز سرودها; اورانیا، موز نجوم; و کالیوپه، موز شعر حماسی. سه الاهه رحمت وجود داشتند، و دوازده خدای ((ساعت)) آنها را خدمت میکردند. خدایی به نام نمسیس نیک و بد را میان مردم

    تقسیم میکرد و کسانی را که در روزگار فراوانی نعمت افراط مینمودند (یعنی دستخوش هوبریس یا سعادت غرورآمیز بودند) به بدبختی میانداخت. الاهگان انتقام یا ارینوئس هیچ ستمی را بی انتقام نمیگذاردند و یونانیان، از سرترس، آنها را ائومنیدس (مهربانان) مینامیدند. الاهگان سرنوشت یا مویرای حوادث را تعیین و تثبیت میکردند. مفهوم سرنوشت چنان بر اندیشه یونانی سلطه میورزید که حتی خدایان یونانی هم در اسارت سرنوشتهایی محتوم به سر میبردند. با چنین مفاهیمی، مذهب یونان محدودیتهای خود را یافت و راه به علم و قانون باز کرد.

    یکی از محبوبترین خدایان یونان که تشخیص وضع و مقام او در سلسله مراتب خدایان بسی دشوار است، دیونوسوس است. این خدا در آغاز یکی از معبودهای تراکیا و مظهر نوشید*نی بود و سابازیوس نام داشت. یونانیان او را، که سرانجام برای نجات بشریت تن به مرگ داد، خدای نوشید*نی و مـسـ*ـتی و نگهبان تاک و ضامن فراوانی نعمت میشمردند. سرگذشت او از آمیختن چند داستان پدید آمده است. بنابر اساطیر یونانی، دیونوسوس از آمیـ*ـزش زئوس با دختر خود پرسفونه زاده و در بادی امر به صورت زاگرئوس (کودک شاخدار) بوده است. چون مورد محبت شدید زئوس قرار داشت و در کنار زئوس بر مسند آسمانی مینشست، هرا بر منزلت او رشک برد و تیتانها را به کشتن او برانگیخت. زئوس، برای دفع خطر، دیونوسوس را نخست به صورت میش، و سپس به صورت گاو درآورد. اما تیتانها او را در هیئت گاو شناختند، پس او را پاره پاره کردند و پاره‌ها را در دیگی افکندند. آتنه دل او را از دیگ بیرون آورد و نزد زئوس برد. زئوس دل را به سمله داد، و سمله از آن آبستن شد، و کودکی که از سمله به دنیا آمد، خود سابازیوس بود، و این بار دیونوسوس نام گرفت.

    موضوع مرگ و زندگی مجدد دیونوسوس، موجد مراسم دینی بسیار گشت. در فصل بهار، هنگامی که درختان مو جوانه میزدند، زنان یونان برای مشاهده تولد مجدد دیونوسوس به کوه‌ها میرفتند و دو روز تمام در آنجا به سر میبردند. میگساری میکردند و معتقد بودند که هر کس با نوشید*نی، عقل از سر ندهد، بیخرد است. مردم از شنیدن داستان عذاب و مرگ و زندگی مجدد خدای خود به شور میآمدند، در حالی که خود سراسر این داستان را بخوبی میدانستند. در طی مراسم میگساری و رقـ*ـص، زنان دچار هیجان میشدند که پا بر هر گونه قیود و مقررات مینهادند. مهمترین قسمت مراسم این بود که زنان میش یا گاو و گاهی انسانی را که تجسم خدا میانگاشتند، میگرفتند و اعضای او را، به یاد مثله شدن بدن دیونوسوس، پاره پاره میکردند و از گوشت آن یک شام ربانی مقدس برای خود میساختند و میخوردند. عقیده داشتند که خدا بدین وسیله داخل بدن انسان میشود و با روح انسان میآمیزد. در چنین حالی، خود را وابسته دیونوسوس و جاوید میپنداشتند و، مطابق یکی از القاب او، که باکوس یا باکخوس بود، خود را باکخوی یعنی وابسته باکخوس مینامیدند. حالتی را که بدیشان دست میداد ((خلسه)) یا ((جذبه)) میخواندند و بر آن بودند که در این حالت از قید جسم آزاد میشوند و میتوانند پرده‌های غیبی را پس زنند و از آینده خبر دهند و در حقیقت، خدا شوند. این مراسم پرشور، که از تراکیا به یونان سرایت کرد، یونان را از دست خدایان سرد و رسوای اولمپی بیرون آورد و تدریجا دین یونانی را به هیجان آمیخت و سرور بخش کرد. کاهنان معبد دلفی و فرمانروایان آتن خواستند این گونه مراسم دینی را منسوخ کنند، ولی توفیق نیافتند. فقط توانستند از سویی دیونوسوس را در شمار خدایان اولمپی درآوردند و رنگ یونانی بدو بدهند و عید او را یکی از اعیاد رسمی کنند، و از سوی دیگر، بدمستیهای جنونآمیز پیروان دیونوسوس را به مراسم سنگین و نمایش باشکوهی مبدل کنند. پس، دیونوسوس تحت الشعاع آپولون قرار گرفت، چنانکه بعدا آپولون هم، با همه سجایای عالی خود، میدان را برای عیسی مسیح خالی کرد.
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا