«لیلای قدر»
ای بی نشانه ام ز چه رو گشته ای نهان؟
این گونه رخ متاب ز دیدار عاشقان
وقتی هلال ابرویت از ما کند حجاب
شب های بی نشانه کجا می شود عیان؟
وصل تو گفته اند یکی از سه شب بُود
اکنون بگو کدام دو است هر یکی از آن؟
دیگر برون شده ست ز تقویم روزگار
اعداد روزهای صیام و مه جوان
لیلای قدر! پرده برانداز کاین جنون
سرگشته ام نموده به صحرای بی امان
کور است دیدگان دل پرگناه ما
آخر چه حاجت است که برقع کشی بر آن؟
«لیلی تکلیمی»
ای بی نشانه ام ز چه رو گشته ای نهان؟
این گونه رخ متاب ز دیدار عاشقان
وقتی هلال ابرویت از ما کند حجاب
شب های بی نشانه کجا می شود عیان؟
وصل تو گفته اند یکی از سه شب بُود
اکنون بگو کدام دو است هر یکی از آن؟
دیگر برون شده ست ز تقویم روزگار
اعداد روزهای صیام و مه جوان
لیلای قدر! پرده برانداز کاین جنون
سرگشته ام نموده به صحرای بی امان
کور است دیدگان دل پرگناه ما
آخر چه حاجت است که برقع کشی بر آن؟
«لیلی تکلیمی»