دانستنی ها سفرنامه های گردشگری

ATENA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/17
ارسالی ها
23,992
امتیاز واکنش
29,350
امتیاز
1,104
برای ورود به معبد می‌بایست کفش‌ها را در می‌آوردیم و پابرهنه به کف خنک آن قدم می‌گذاشتیم. زمانی که داخل رفتیم، دالان‌های متعددی را می‌دیدیم که در انتهای هر یک، مجسمه‌ی بودا مشاهده می‌شد.


یکی از جالب‌ترین مواردی که در این معبد ۷۰۰ ساله توجهمان را جلب کرد، نقاشی‌های شگفت‌انگیزی بود که بر دیوارهای آن نقش بسته بود.


پس از کند و کاو در تونل‌های معبد به ماشین برگشتیم. کم کم شروع به نواختن ساز گرسنگی کردیم که دوست محلی‌مان ما را به رستورانی در همان منطقه برد.

رستوران «لام دآن» (Lam Duan) یکی از رستوران‌های مورد علاقه‌ی من در این سفر بود. من غذایی متشکل از نودل و برنج همراه با نارگیل و سوپ سفارش دادم. این غذا یکی از غذاهای سنتی منطقه محسوب می‌شد که در کنار سبزیجات و مرغ سرو می‌شود. سم نیز مرغی همراه با سس بادام زمینی سفارش داد که آن نیز بسیار لذیذ بود تا جایی که همه‌ی ما تا آخرین لقمه از نهارمان را خوردیم!


پس از صرف غذا با شکم‌های پر، راهی آخرین معبد مد نظرمان شدیم. معبد «وت چدی لیام» (Wat Chedi Liam) مقصد بعدی ما بود. معبدی منحصر به فرد در روستایی که زمانی مقر پادشاهی «لانا» (Lanna)، قبل از پیدایش شهر فعلی چیانگ مای بود. از طرف دیگر این معبد آخرین بازمانده‌ی امپراطوری سابق برمه در چیانگ مای محسوب می‌شد.

e43a3604-1e61-48a6-bfbb-cc728caaf22a.jpg


با کمک همراهمان موفق شدیم با بسیاری از مردم منطقه معاشرت کنیم و به صحبت بنشینیم. تک تک جزییات معبد بازگوکننده‌ی شکوه و عظمت پادشاهی وقت خود بود. دیدار از این معبد یکی از بهترین تجربیاتی بود که در بازدید از معابد مختلف دنیا داشتم.

d6ba645e-fe75-45f5-91bb-cb4e8709f6e4.jpg


پس از گذراندن یک روز کامل در جست و جوی معابد این منطقه به شهر چیانگ مای برگشتیم و چند روزی را در آنجا سپری کردیم. پس از سفر به شهرها و مناطق مختلف تایلند، راهی کشور اندونزی شدیم. به هر ترتیب اکنون می‌توانم با اطمینان و به دور از هیچ اغراقی بگویم که چیانگ مای و معابد آن یکی از بهترین تجربه‌هایی بود که من و سم در قاره‌ی کهن کسب کردیم.
 
  • پیشنهادات
  • ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    تهران، پایتخت کشور عزیزمان ایران، سال‌ها است که مورد توجه گردشگران خارجی قرار دارد. با کجارو همراه باشید تا سفرنامه‌ی یکی از این گردشگران را با هم بخوانیم.

    96783030-8e19-4e3b-808a-a64be6464a89.gif


    مقاله‌های مرتبط:
    • سفر ۵ روزه به تهران
    • روزی که در ایران گم شدم (قسمت اول)
    «جاش کاهیل» (Josh Cahil) یک وبلاگ نویس سفر و گردشگری است. او در رابـ ـطه با خطوط هوایی یا سفرهای پیاده‌اش به کشورهای شرقی می‌نویسد. او در پکن چین زندگی می‌کند و وبلاگش، یکی از پر خواننده ترین‌ها است. آنچه در ادمه می‌خوانید، توصیف او از تهران است:

    اگر می‌خواهید زندگی در خاورمیانه‌ی حقیقی را تجربه کنید، نباید از تهران چشم بپوشید. پایتخت ایران، شهری مدرن است که باید دید و شناخت تا نقش واقعی آن در جامعه‌ی امروز ایران به درستی درک شود. در ایران مدرن که دروازه‌هایش را رو به دنیا گشوده است، تهران پتانسیل تبدیل شدن به یکی از بزرگ‌ترین شهرهای دنیای امروز را با قدرتی به مراتب بیشتر از اکنون دارد.

    گاهی از خودم می‌پرسم آیا این امکان هست که یک بار دیگر، تجربه‌ای را که در سال ۲۰۰۹ در ایران داشتم باز هم تکرار کنم یا نه. واقعیت این است که از اینکه ایران را خودم شخصا دیده‌ام، بسیار خوشحالم. راستش را بخواهید، در غرب کمتر کسی هست که بخواهد چنین سفری را تجربه کند، اما کسانی که برای رسیدن به این کشور تلاش می‌کنند، تجربه‌ای منحصربه‌فرد و میهمان‌نوازی بی‌نظیری را با خود به یادگار می‌برند.

    ۱۴ میلیون نفر در تهران زندگی می‌کنند و این شهر یکی از بزرگ‌ترین شهرهای دنیا است؛ شهری که شاخصه‌های تهران قدیم و نیز یک شهر مدرن و امروزی را با هم دارد: یک کلان‌شهر سیـاس*ـی و قلب خاورمیانه. بگذارید برایتان بگویم که چرا تا قبل از این‌که دیر شود باید این شهر فوق‌العاده را ببینید:
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    در نگاه اول، از حیرت قادر به سخن گفتن نخواهید بود
    a2d286bb-c1c5-45b2-8d9e-908b1769c332.jpg


    صبح خیلی زود بود. در اتوبوس نشسته بودم و در یکی از اتوبان‌های بزرگ که فکر می‌کنم حدود ۸ لاین داشت، به سوی تهران می‌رفتم. در غرب، کوه‌های سر به فلک کشیده بود و در شرق، بیابان بی‌انتها. دود غلیظی که ناشی از آلودگی هوا بود و شن بیابان که با باد به هوا بلنده شده بود، در هم می‌پیچید و دیدن خط آبی افق را ناممکن می‌کرد. اما به محض این‌که باد آرام شد و غبار فرونشست، توانستم جنگل بتنی را که قد برافراشته بود، ببینم.

    اولین چیزی که توجه شما را به خود جلب می‌کند، یک برج مخابراتی بلند است و پس از آن، شهری واقعا بزرگ را می‌بینید که در احاطه‌ی قله‌های سپید است. این پدیده‌ی استثنایی، چیزی نیست که آن را در زندگی هر روزه‌ی خود ببینید؛ به همین خاطر، حیرت‌زده بودم. نمی‌دانم به خاطر بزرگی بیش از حد شهر بود یا یک شوک فرهنگی، اما بلافاصله حس کردم در دنیای جدیدی هستم؛ در قلب خاورمیانه.

    مردم تهران شما را غافلگیر می‌کنند


    من شرق، غرب، جنوب و شمال ایران را دیده‌ام. نکته‌ی جالب این است که هر چه به سوی جنوب ایران و تنگه‌ی هرمز پیش می‌رویم، مردم سنتی‌تر و محافظه‌کارتر می‍‌‌شوند. بر اساس تجربه‌ی شخصی من، تهران پایتخت نسل جدید و مدرن ایران است.

    باید بپذیرم که شناخت من از اسلام، بسیار کم و جزئی است. فکر می‌کردم حرف زدن با دختران خلاف قانون است یا مثلا وقتی که زمان نماز خواندن باشد، شهر برای چند دقیقه تعطیل می‌شود و همه مشغول نماز خواندن می‌شوند؛ حتی ماشین‌ها هم از حرکت بازمی‌ایستند! می‌دانم! می‌دانم! خیلی احمق بودم!

    لباس‌های بانوان آن‌طوری که فکر می‌کردم نبودند، دختران هم به اندازه‌ی مردان اجتماعی بودند، به راحتی حرف می‌زدند و لباس‌های مناسب و راحت و مد روزی داشتند. مردم به راحتی با هم و با شما ارتباط برقرار می‌کنند. من در همین شهر پینت‌بال بازی کردم، مکالمات بسیار هیجان‌انگیزی داشتم!
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    تهران شهری پر از تاریخ است
    در صد سال اخیر، اتفاقات تاریخی بسیاری در تهران افتاده است که این شهر را به این چیزی که امروز هست، تبدیل کرده‌ و انسان‌های بسیاری در شکل‌گیری شخصیت و ابعاد مختلف این شهر موثر بوده‌اند. شاید برجسته‌ترین و موثرترین اتفاق از زمان انقلاب اسلامی، زندانی شدن ۵۲ آمریکایی در سفارت سابق آمریکا برای ۴۴۴ روز باشد. هنوز هم می‌توان از محل سفارت در تهران بازدید کرد.

    انقلاب اسلامی، چهره‌ی این شهر را بسیار تغییر داده است. تهران از شهری با چهره‌ی غربی، تبدیل به شهری با حکومتی اسلامی شده است که در آن، مردم از استاندارد بالای زندگی برخوردارند.

    از سوی دیگر، مرزهای جدید اروپا در کنفرانس تهران در سال ۱۹۴۳ شکل گرفت؛ جایی که «ژوزف استالین»، «تئودور روزولت» و «وینستون چرچیل» در نخستین جلسه پس از آغاز جنگ جهانی دوم در پایتخت ایران با هم دیدار کردند.

    در تهران، کجا برویم و چه چیزهایی ببینیم؟
    برج میلاد
    d0f8bb30-4d51-4c59-bc70-17ec480ef19c.jpg


    شاخص‌ترین نماد تهران شاید برج میلاد باشد. این برج به شیوه‌ی خارق‌العاده‌ای بر تمام شهر تهران مشرف است. سازه‌ی این برج روی تپه‌ی کوچکی ساخته شده است که آن را کمی بلندتر از آنچه که هست نشان می‌دهد. اما فارغ از همه‌ی این‌ها، ساختمان این برج شما را شگفت‌زده خواهد کرد.

    این برج ۴۳۵ متر ارتفاع دارد و هفتمین برج بلند دنیا است. در حال حاضر، برج میلاد به بخشی از مرکز تجارت بین‌المللی ایران تبدیل شده است. در ارتفاع ۳۱۵ متری این برج یک رستوران گردان و در طبقه‌ی هم‌کف آن یک هتل ۵ ستاره قرار دارد که البته قیمت آن‌ها ارزان هم نیست!
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    برج آزادی
    0ff0bdbf-2918-42f7-bee3-fd7aa98e1a32.jpg


    نماد دیگر تهران، برج آزادی است که نام خود را از میدانی که در آن قرار دارد می‌گیرد؛ میدان آزادی. وقتی برای اولین بار این برج را دیدم، با خودم گفتم:«اووووو! بدک نیست!» وقتی با اتوبوس از ارمنستان می‌آمدم، اولین چشم‌اندازی که از تهران دیدم همین برج بود، چرا که کنار یک ترمینال بسیار بسیار شلوغ واقع شده بود.

    ساختمان میدان «آزادی» که نقش کلیدی و بسیار مهمی در انقلاب اسلامی ایران بازی کرده است، در سال ۱۹۷۱ تکمیل شده و ۴۵ متر ارتفاع دارد و معمار آن «حسین امانت» است.

    سفارت سابق آمریکا یا لانه‌ی جاسوسی
    6deaef8e-797f-4213-a3ea-bed489723911.jpg


    سفارت سابق آمریکا در ایران، یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مکان‌ها در خاورمیانه بوده است. روز چهارم نوامبر سال ۱۹۷۹، حدود ۳۰۰ دانشجوی پیرو خط امام که ضد آمریکایی بودند، برای اعتراض و با هدفی مشخص در مقابل درهای بسته‌ی سفارت جمع شدند. آن‌ها که خواستار بازگرداندن شاه به ایران، محاکمه و اعدامش بودند، وارد سفارت شده و آنجا را اشغال و دیپلمات‌ها را زندانی کردند. بعد از ۴۴۴ روز و پس از یک دوره‌ی طولانی مذاکرات بین دو کشور، گروگان‌ها آزاد شدند.

    سفارت سابق آمریکا که امروز آن را «لانه‌ی جاسوسی» می‌نامند، هنوز قابل بازدید است. موزه‌ای هم در ساختمان وجود دارد که البته بازدید از آن برای عموم آزاد نیست. روی دیوارهای سفارت، نقاشی‌ها و پیام‌های ضد آمریکایی نقاشی شده است؛ مکان زیبایی که می‌توانید از آن بازدید کرده و عکس‌های جالبی بگیرید.

    کاخ گلستان
    4f896027-e4d4-4438-aabd-3aa25a8781e4.jpg


    مکان فوق‌العاده‌ی دیگری که باید ببینید، کاخ گلستان است که در میراث جهانی یونسکو نیز به ثبت رسیده است. این کاخ بین سال‌های ۱۵۲۴ تا ۱۵۷۶ و در دوران شکوفایی ایران مدرن یعنی در عصر صفویان ساخته شده است. متاسفانه بخش‌هایی از این کاخ در دوران حکومت شاه تخریب شده است.

    کاخ گلستان شاهکار معماری ایرانی است که در قلب تهران و در کنار بازار بزرگ تهران قرار دارد. باغچه‌ها و فواره‌های حیاط آن بی‌نظیر است و معماری داخل کاخ، به‌ویژه تالار آینه چشم شما را خیره خواهد کرد.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    مقاله‌های مرتبط:
    • روزی که در ایران گم شدم (قسمت اول)
    • راهنمای سفر به تهران (مرکز و جنوب)
    «جاش کاهیل» (Josh Cahil) وبلاگ نویسی است که به سفرهای فراوانی در اقصی نقاط دنیا به ویژه خاورمیانه رفته است. او در وبلاگ خود، مشاهدات و خاطراتش از تهران را ثبت کرده است که در قسمت اول این مقاله‎‎ بخشی از آن را خواندیم. بخش دوم این مقاله را با هم می‌خوانیم:

    توچال

    مردم تهران معمولا در روزهای آخر هفته از جنگل بتنی شهر می‌گریزند و برای اسکی یا کوهنوردی و گردش به کوه‌های اطراف تهران می‌روند. یکی از کوه‌ها، توچال است. کوه‌های شمال تهران یکی از جذاب‌ترین و محبوب‌ترین گردشگاه‌ها در بین مردم تهران و نیز گردشگران هستند که در فصل زمستان مکان فوق‌العاده‌ای برای اسکی و در تابستان، مقصد مناسبی برای گردش و پیاده‌روی خواهند بود.

    اگر می‌خواهید از چشم‌اندازهای زیبا و دل‌پذیر پایتخت تهران محروم نمانید، ابدا توچال را از دست ندهید. از آن بالا می‌توانید تهران را ببینید که چقدر بزرگ و وسیع است و همچنین ذهنتان را آرام کنید.

    دربند

    در مسیری که به سمت توچال می‌روید، حتما محله‌ی دربند را هم ببینید. روستای کوچکی که در ارتفاع ۱۷۰۰ متری از سطح زمین واقع شده و به سبب غذاهای محلی و چای خوشمزه و بی‌نظیرش مشهور است؛ پاتوقی زیبا و محبوب برای زوج‌های جوان.

    اگر به غذاهای محلی و اصیل علاقه دارید، باید حتما کباب و دیزی را امتحان کنید. همچنین می‌توانید در این فضای زیبا و دلپذیر نشسته، چای بنوشید، از محیط و جو آرام لـ*ـذت بـرده و قلیان بکشید. از آنجا که این مکان پاتوق جوانان و نوجوانان است، حتما دوستان زیادی پیدا خواهید کرد.

    ‌بازار بزرگ تهران
    704d00cc-5dc3-4211-b981-cedf3162a50f.jpg


    اگر به بازارهای خاورمیانه‌ای علاقه دارید، حتما باید بازار بزرگ تهران را ببینید. یکی از بهترین جاذبه‌های گردشگری در پایتخت ایران، با ویژگی‌هایی که مشابه آن را هیچ جای دنیا نخواهید دید، مگر شاید در بازار بزرگ استانبول. چیزی نیست که نتوانید در این بازار پیدا کنید، به ‌علاوه، دیدن مغازه‌های سنتی و دکان‌هایی که بیش از صدها سال قدمت دارند و بازاری که یکی از بزرگ‌ترین بازارهای سنتی در دنیا است، شما را مبهوت خواهد کرد.

    از آنجا که برخی از دالان‌ها و راسته‌های این بازار ده‌ها کیلومتر طول دارند، می‌توان آن را به شهری در دل شهر تهران تشبیه کرد. پس اگر از چانه زدن، صحنه‌های زنده و بوی ادویه‌های عجیب و غریب لـ*ـذت می‌برید، بازار بزرگ تهران مال شما است. به رغم شلوغی و سروصدای بیش از حدش، دنیای جدیدی است که شما را به دنیای «هزار و یک شب» می‌برد.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    معاشرت با مردم محلی
    ca2c4d72-26e0-470d-8f46-0e536b1a3f71.jpg


    تفریح مورد علاقه‌ی من در ایران این بود که در خیابان‌های تهران قدم بزنم. معاشرت با مردم محلی و تعریف کردن و شنیدن خاطرات، فوق‌العاده لـ*ـذت‌بخش بود. ایرانیان میهمان‌نوازترین مردمانی هستند که تا‌کنون دیده‌ام. برای این‌که به شما خوش بگذرد و خاطرات خوبی داشته باشید، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند. در بازار باشد یا ایستگاه مترو، همیشه کسی هست که با لبخند به شما نزدیک شود. نترسید! قرار نیست چیزی به شما بفروشند.

    پینت بال را امتحان کنید
    7f3d2a92-205d-44ff-a626-cac44f0dee00.jpg


    از خود می‌پرسید این‌همه جوان در تهران برای تفریح چه می‌کنند؟ باید به شما بگویم که پینت بال ورزشی جدید است که در ایران طرفداران بسیاری پیدا کرده است؛ ورزشی پر از هیجان که می‌توان آن را در زمین‌های مختلفی که در سراسر شهر هست، بازی کرد. میزبان من در تهران، رضا، مربی تیم ملی پینت بال ایران بود و مرا برای بازی با خود می‌برد.

    البته این بازی گاهی دردناک است، اما لذتی بیشتر از حد تصور دارد؛ آدرنالین خالص! اگر دوست یا همبازیتان را هدف قرار دهید، می‌بازید! اگر وقت اضافه دارید و می‌خواهید دختران و پسران بانشاطی را ببینید که شما را به کافه یا میهمانی دعوت کنند، باشگاه پینت بال پاتوق خوبی برای شما خواهد بود.

    در تهران از چه وسیله نقلیه‌ای استفاده کنیم؟
    پیش از هر چیز، در نظر داشته باشید که حمل و نقل عمومی در ایران ارزان است، چرا که قیمت سوخت در ایران مناسب است. من از انواع و اقسام وسیله‌ها در ایران استفاده کرده‌ام و به نظرم تاکسی از همه مناسب‌تر است. تهران شهر بسیار بزرگی است و ترافیک آن شما را خسته خواهد کرد. گاهی درک اینکه اتوبوس‌های محلی چگونه و در چه مسیری کار می‌کنند دشوار است، آن‌قدر که گاهی مرا اسیر خود می‌کردند. چون هیچ‌کس قادر نبود مسیرها را به درستی برای من توضیح بدهد.

    تاکسی
    474529bf-59d8-4e7d-8bd7-2ac9661ca51c.jpg


    مطمئن‌ترین راه برای پیدا کردن یک آدرس مشخص در تهران، تاکسی است. قیمت‌ها نسبتا مناسب است و حتی می‌توانید با راننده چانه هم بزنید. سعی کنید تا حد امکان آدرس را به فارسی همراه داشته باشید چرا که راننده‌ها اغلب قادر به خواندن الفبای انگلیسی نیستند و آن وقت است که در دردسر بزرگی می‌افتید.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    متروی تهران
    d8ef1944-f43f-422e-92c6-ba365dc62bdf.jpg


    تهران سیستم مترو بزرگ و قابل قبولی دارد که خیلی خوب و دقیق کار می‌کند. درست است که گاهی شلوغ و آزاردهنده است، اما راه مورد علاقه‌ی من برای سفر در تهران است. من همیشه سفرم را به دو قسمت تقسیم می‌کردم؛ یک بخش با مترو و سپس بخش دوم با تاکسی. از همین طریق مقداری پول هم پس‌انداز می‌کردم.

    مترو دو خط بزرگ و عمده دارد؛ خط قرمز، شمال را به جنوب وصل می‌کند و خط آبی، شرق را به غرب می‌رساند. خطوط دیگری هم هستند که در برخی قسمت‌های شهر کار می‌کنند اما هنوز (در سال ۲۰۰۹) تکمیل نشده‌اند. مثلا خطی هست که فرودگاه امام خمینی را به مرکز شهر متصل می‌کند اما هنوز کامل نشده و مسافری ندارد.

    کجا بمانیم؟
    رزرو کردن محل اقامت در ایران به صورت آنلاین امکان‌پذیر نیست، چرا که کارت‌های اعتباری نظیر ویزا و مستر کارت در ایران قابل استفاده نیستند. این موضوع و تمام آن‌چه را که باید در رابـ ـطه با ویزا و سفر به ایران بدانید در «سفر به ایران؛ رایگان سواری» نوشته‌ام.

    مقاله‌های مرتبط:
    • سفر جاده ای در کانادا
    • خاطرات سفرنامه کوله گردان

    کانادا که دومین کشور پهناور در جهان محسوب می‌شود، با توجه به شرایط جغرافیایی از طبیعتی زیبا و بکر بهره‌مند است. در این مقاله به سفرنامه‌ی یک زوج کوله‌گرد با نام‌های «ترزا» (Tereza) و «نیک» (Nick) پرداخته‌ایم؛ سفری ۲ هزار کیلومتری در طی شهرها و روستاهای کانادا. کوله‌گردان ماجراجویانی هستند که تنها با یک کوله‌پشتی به دل طبیعت می‌زنند. لازم به اشاره است که این سفرنامه از زبان خود نگارنده، یعنی ترزا، است.

    در تابستان ۲۰۱۲ بود که من و نیک با اندکی از پس‌اندازهای بانک و بدون هیچ نقشه‌ی مشخصی، تصمیم گرفتیم به کوله‌گردی چند هزار کیلومتری در مسیر شمال برویم. سفرمان از مرز استان «بریتیش کلمبیا» (British Columbia) و استان «یوکان» (Yukon) آغاز شد.

    2cc5c683-c1ec-47f5-85ee-935777efc747.jpg


    از همان ابتدا به دنبال ماجراجویی‌های مختلف در سفرمان بودیم. هدف از این سفر علاوه‌بر ماجراجویی، دیدار دوستمان، «بابی»‌ (Bobby)، در شهر «داوسن» (Dawson) بود. شهری که از شهرهای محلی استان یوکان است.

    به هر ترتیب سفر خود را با کوله‌پشتی‌هایی مجهز آغاز کردیم. سفری که بدون هیچ وسیله‌ی نقلیه‌ای در طبیعت‌های مرزی دو استان آغاز شد. پس از چند کیلومتری راهپیمایی در جنگل‌ها و پارو زدن در دریاچه‌های منطقه به فروشگاه‌های محلی رسیدیم.

    برای خرید اقلام مورد نیاز خود به فروشگاهی در کنار پمپ‌بنزین رفتیم. سپس برای صرف قهواه‌ی گرم به کافه‌ای کوچک و محلی رفتیم. کم کم خستگی‌های ناشی از پیاده‌روی و قایق‌سواری از تنمان رخت می‌بست. باور کنید حمل کردن کوله‌پشتی‌هایی که وزنی معادل ۷۰٪ وزن خودتان را دارند، کار سختی است.

    مردی متوجه صحبت‌های من و نیک در رابـ ـطه با سفرمان شد و در همین موقع برای آشنایی به ما ملحق شد. او که «کریس» (Chris) نام داشت، مهندس مکانیکی بود که در معادن طلای همان مناطق مشغول به کار بود. کریس شروع به صحبت از کار و پروژه‌های خود کرد. به موجب شرایط کارش، بسیار اهل طبیعت و طبیعت‌گردی بود. او معتقد بود که می‌توان به پول‌های هنگفتی از دل طبیعت رسید، اگر نخواهیم جنبه‌های محیط‌زیستی آن را در نظر بگیریم.

    به هر ترتیب پس از شرح سفرمان برای کریس، او تصمیم گرفت با ماشین پیکاپ خود ما را همراهی کند. ما نیز که از پیدا کردن چنین همسفری خوشحال شده بودیم قبول کردیم و به سمت شمال راهی شدیم.

    00043b57-3394-4ef7-8af4-afd2109a326a.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    پس از گذشت دو ساعت و طی کردن مسیرهای پر پیچ و خم از میان تپه‌ها، به منطقه‌ای بکر رسیدیم. شهر «کیتوانگا» (Kitwanga) که در مسیری انحرافی از جاده‌ی اصلی و به دور از هیاهو و سر صدای آن قرار گرفته بود. تصمیم گرفتیم برای استراحتی کوتاه توقف کنیم.

    587f3d25-96be-4b71-88e1-9d88f885e11a.jpg


    هوای بسیار مطبوعی بود. نیک که کماکان احساس خستگی می‌کرد، در رودخانه‌ی این منطقه آب‌تنی کرد. همان‌طور که در حال چای نوشیدن و صحبت کردن بودیم با جنبه‌های دیگری از کریس آشنا شدیم. او که به شدت به ماهیگیری علاقه‌مند بود، از خاطرات این سرگرمی‌اش می‌گفت. تا غروب آفتاب در این منطقه استراحت کردیم و از طبیعت بکر آن لـ*ـذت بردیم.

    3d0a239e-83d8-46a3-aca5-fe68dcefa9ea.jpg


    پس از آن مجددا بساطمان را جمع کردیم و برای ادامه‌ی مسیر سوار ماشین شدیم. بعد از گذشت چند ساعت رانندگی، با تاریک شدن هر چه بیشتر هوا و با توجه به مسیرهای کوهستانی، برای پیشگیری از هرگونه خطر احتمالی تصمیم گرفتیم در اولین آبادی سر راه توقف کنیم.

    0776ef4c-0998-475a-bb80-9475d3015635.jpg


    از نیمه شب گذشته بود که متوجه شدیم از استان بریتیش کلمبیا خارج شدیم و وارد استان یوکان شدیم. اولین آبادی که به آن رسیدیم، «ایسکوت» (Iskut) نام داشت.


    مسیر ما روی نقشه
    با پرس‌وجو موفق شدیم کلبه‌ای چوبی را برای یک شب اجاره کنیم. قبل از خواب خیلی سریع دست به کار شدم و یک سوپ خوشمزه برای شام درست کردم. پس از گپ‌وگفت‌های سه نفره در فضای دلنشن کلبه‌مان خوابمان برد.

    27dafcd5-20e6-486a-a6fe-4de8894eca47.jpg


    صبح روز بعد بود که مجددا عزم خود را برای سفر به شمال جزم کردیم و راه افتادیم. کمی بعد از این روستا، چهره‌ی تازه‌ای از جاده نمایان شد. چشم‌اندازهای کم‌نظیری ما را احاطه کرده بودند. با وجود دریاچه‌ها و کوه‌ها در کنار یکدیگر، نمایی رنگارنگ پدید آمده بود.

    cb84303f-a316-4fe1-9998-6258150febed.jpg


    پس از گذشت از جاده‌های زیبا و همچنین توقف‌های متوالی در طی آن، به مهم‌ترین شهر منطقه یعنی «وایت هرس» (Whitehorse) رسیدیم.


    مسیر ما روی نقشه
    وایت هرس که مرکز استان یوکان و همچنین بزرگ‌ترین شهر آن به شمار می‌رود، با جمعیت ۳۰ هزار نفری خود، در طبیعتی کم‌نظیر قرار گرفته است. این شهر با حفظ فضاهای طبیعی و با توسعه و پیشرفت بافت شهری خود، مکانی مناسب برای گردشگران و محلی‌ها ایجاد کرده است. به همین دلیل تصمیم به اقامت یک روزه در این شهر گرفتیم. متاسفانه وایت هرس ایستگاه آخر من و نیک با کریس در این سفر بود. او که باید به معدنی در همان حوالی برای کار خود می‌رفت، در ادامه‌ی سفر از ما جدا شد.

    8764ac2f-3c5a-4148-8467-1a87da64670a.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    مقاله‌های مرتبط:
    • ۱۰ دلیل برای سفر به افغانستان
    • افغانستان، تاریخی خسته از جفا
    «جاش کاهیل» (Josh Cahil) یک وبلاگ نویس سفر و گردشگری است. او در رابـ ـطه با خطوط هوایی یا سفرهای پیاده‌اش به کشورهای شرقی همچون افعانستان و ایران می‌نویسد. او در پکن چین زندگی می‌کند و وبلاگش، یکی از پر خواننده ترین‌ها است. آنچه در ادامه می‌خوانید، از زبان نویسنده است:

    «دینگ»! چراغ کمربندها روشن شد و این برای مسافران به این معنی بود که کمربندهایشان را بسته و برای فرود آماده شوند. اما برای من، این صدا چیزی فراتر از این بود. همان‌طور که از آخرین ابرها فرود می‌آمدیم، نگاهی از پنجره به بیرون انداختم و فهمیدم که این سفر برای من، ماجراجویی جدیدی خواهد بود عمیق‌تر از آن‌چه که تصور می‌کردم.

    وقتی آخرین تکان‌های هواپیما آرام شد، سکوتی عظیم مرا در بر گرفته بود؛ ناخن می‌جویدم و اصلا نمی‌دانستم چه چیزی در انتظار من است. پایتخت افغانستان جایی نیست که کسی بتواند با خیال راحت از آن دیدن کند. هر کس می‌شنید که قصد دارم به کابل سفر کنم، سرش را تکان می‌داد و با نگرانی می‌گفت: «مگر جنگ تمام شده است؟» یا «هفته‌ی پیش به سه آمریکایی در فرودگاه شلیک شد. آیا مطمئنی که از در فرودگاه سالم بیرون می‌روی؟»

    در خیابان‌های کابل یا ماجراجویی در هندوکش
    71dbf510-cba2-4aa8-a538-9ec93c8972b4.jpg


    از تجربه‌ای که در سفر به کشورهایی همچون ایران و مصر کسب کرده بودم، می‌توانستم حدس بزنم که اکثر اوقات، اوضاع آن‌قدری که رسانه‌ها وانمود می‌کنند هم بد نیست. ما عاشق این هستیم که در اخبار بزرگ‌نمایی کنیم اما واقعیت چیز دیگری است.

    از ۳۵ سال پیش تاکنون، افغانستان هنوز در جنگ است و خیلی از مردم به شکل غمگینی خانه، خانواده و زندگی خود را از دست داده‌اند. این یک واقعیت است، اما واقعیت دیگر این است که این کشور وارد فصل جدیدی از مرمت شده و مشتاق است تصویر جنگ‌زده‌ی خود را پشت سر بگذارد.

    هواپیما به آرامی توقف کرد و هم‌زمان، حس ترس و هیجان با هم به سراغ من آمد؛ ترس از چیزی که در انتظار من بود و نمی‌دانستم چیست. به جایی رفتم که باید منتظر وسایلم می‌ماندم. ساک من یکی از اولین ساک‌هایی بود که روی نقاله قرار گرفت و مرا بسیار خوشحال کرد. گویی که یک نشانه بود.

    ساکم را برداشتم و به در خروجی نگاه کردم. بین من و کابل تنها یک در فاصله بود. یک نفس عمیق کشیدم و حرکت کردم. حالا من در کابل بودم و رویای کودکی‌هایم، رنگ حقیقت به خود می‌گرفت.

    d77e991b-8946-4c58-a9db-8279bd3ffc01.jpg


    تصمیم گرفته بودم در کابل کوچ‌سرفینگ کنم تا تجربه‌ی کاملی از زندگی در شهر و در میان مردم داشته باشم. راننده‌ی میزبانم در پارکینگ منتظر من بود. سوار ماشین شدم و کمربندم را با لبخند بستم. حسم درست مثل پسر کوچکی بود که برای اولین بار سوار ترن هوایی می‌شود.

    با خودم فکر کردم: «در خیابان‌های پایتخت افغانستان هستم.» اما هنوز همه چیز برایم غیرواقعی بود. هیجان و آدرنالین در تنم می‌جوشید. شاید برای شما غریب باشد اما این همان لحظاتی است که یک ماجراجو، به شوق تجربه‌ی آن‌‌ها زنده است.

    من نه برای قرارداد کاری به افغانستان آمده بودم و نه عضوی از یک سازمان مردم نهاد (NGO) بودم که بخواهم دنیا را عوض کنم و سوار بر یک ماشین مسلح، در شهر بچرخم و با مردم فقط چند کلمه صحبت کنم. من گردشگری بودم که از افغانستان هم مثل هر جای زیبای دیگری در دنیا دیدن می‌کردم.

    d4a39f10-244f-4aea-b39d-5b2de55871fd.jpg


    دوست داشتم مردم را ببینم، با آن‌ها در تعامل باشم و این کشور را کشف کنم؛ می‌خواستم شاهد زندگی روزمره‌ی مردم در کابل باشم.

    خیابان‌های اطراف فرودگاه پر از گشت‌های امنیتی بود. خیابان پر از سرباز، زنان برقع‌پوش و پسربچه‌هایی بود که هر جا کمی سبزی دیده بودند، فوتبال بازی می‌کردند. تعداد زیادی سالن عروسی، مغازه و ساختمان‌های مخروبه و پلیس هم دیدیم.
     

    برخی موضوعات مشابه

    تاپیک قبلی
    تاپیک بعدی
    بالا