دانستنی ها سفرنامه های گردشگری

ATENA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/17
ارسالی ها
23,992
امتیاز واکنش
29,350
امتیاز
1,104
آیا باید ژورنال سفر روزانه داشته باشید؟
859eb4a1-549c-4ab4-aab0-dc15cc9446ce.jpg


سفر خود را با بهترین تصمیم‌ها آغاز می‌کنید و سعی می‌کنید که سفر خود را روزانه ثبت و مستند کنید. اما به محض این‌که در مسیر گام زنید تمامی برنامه‌ها درهم می‌ریزد.

در عوض خود را در میان صفحاتی ناامید کننده با توضیحاتی تصادفی خواهید یافت که آن‌طور که شایسته است سفرتان را بازتاب نمی‌دهند.

قبلا با این تجربه روبرو شده‌اید؟ باید گفت که تنها نیستید!

بسیار از کسانی که تلاش دارند مدام ژورنال سفر خود را به روز حفظ کنند می‌گویند که نوشتن دائم کاری دشوار است. و حتی بدتر، آنچه که نوشته‌اند هیچ ارزشی ندارد.

امیدتان را از دست ندهید. راهی ساده برای غلبه بر این ناامیدی وجود دارد. همه چیز به انتخاب روش و متد مناسب نوشتن برای شما بستگی دارد.

در مورد همینگوی باید گفت که او در حین سفر نت‌هایی نسبتا بلند بر می‌داشت و مدت‌ها پس از سفر به نوشتن مشغول می‌شد. او می‌گوید:

هدف من خالی کردن آنچه می‌بینم و آنچه حس می‌کنم به ساده‌ترین شکل ممکن بر روی کاغذ است.

92ae20af-67f6-46b0-8eea-1d387553e6b6.jpg


ما ادعا نمی‌کنیم که شما باید دقیقا پا در ردپای همینگوی بگذارید اما بهتر است در باب روش‌های او بیاندیشید


به جای تلاش بیش از حد و بیهوده برای نوشتن متنی ایده‌آل در بار اول، هرگاه زمان خالی داشتید نت بردارید. هنگامی که در کافه نشسته‌اید یا قبل از این‌که به رخت‌خواب بروید می‌توانید جزيیات و برخی تصاویر را مستند کنید.

نکته دوم:

از قبل برنامه‌ریزی کنید که می‌خواهید نت بردارید، روزانه بنویسید یا کار را به بعد از سفر موکول می‌کنید.
 
  • پیشنهادات
  • ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    کدام نوع ژورنال سفر برای شما مناسب است؟ فیزیکی یا دیجیتال؟
    از همینگوی نقل می‌کنند که:

    هیچ‌چیز در مورد نوشتن وجود ندارد. تمامی کاری که می‌کنید این است که پشت ماشین تایپ می‌نشینید و خون جگر میخورید و درواقع تمامی تلاش خود را می‌کنید.

    اگرچه ماشین‌های تایپ به دوران گذشته تعلق دارند اما ناراحتی‌ای که در این نقل‌قول وجود دارد امروزه نیز کاملا واقعی است.

    یکی از راه‌های تسهیل این ناراحتی یافتن بهترین متد برای نوشتن است. شاید از خود بپرسید که اصلا اندازه‌ی تایپ مدیوم چه اهمیتی دارد؟

    نوع مدیوم بر نوشتار شما تاثیر می‌گذارد. حتی اگر از موضوع دسترسی به ابزار صرف نظر کنیم.

    مزایای ژورنال فیزیکی
    • برای نت‌برداری غیر رسمی و ثبت مشاهدات مناسب است.
    • حجمی زیادی را در کیف اشغال نمی‌کند و قابل حمل است.
    • در سایزها، استایل‌ها و قیمت‌های مختلفی موجود است.
    • امکان طراحی و الصاق برچسب‌ها و اشیایی از سفر بر روی آن وجود دارد.
    • بهتر است ار دفترچه سیمی استفاده نکنید زیرا صفحات به راحتی جدا می‌شوند.
    مزایای ژورنال دیجیتال
    • نیازی به ابزارهای اضافی ندارد
    • می‌توانید از ژورنالی آنلاین یا یک اپ (برنامه) برای نوشتن بهره بگیرید
    • ادیت و اصلاح کردن آسان‌تر است
    • نمونه‌های پیش‌آماده‌ای وجود دارد که می‌توانید آن‌ها را برای سازگاری با سفر خود منظم و اصلاح کنید
    پیشنهاد ما: از برنامه «Day One Journal» استفاده کنید. برنامه الصاق ۱۰ عکس را به متن شما ممکن می‌کند. علاوه‌بر آن از برنامه «1 Second Everyday» استفاده کنید. با این برنامه روزانه ویدئو کلیپی ۱ ثانیه‌ای ضبظ می‌کنید و در آخر سال ۳۶۵ ویدئو در یک کلیپ واحد مونتاژ می‌شود.

    765294b6-338e-4673-9269-0d1e02124064.jpg


    ترکیب ژورنال دیجیتال و فیزیکی
    می‌توانید به صورت دیجیتال نت‌برداری کنید و آن را در آینده به ژورنال کاغذی خود منتقل کنید.

    این روش فرصتی برای خواندن متن و اصلاح آن ایجاد می‌کند.

    پیشنهاد ما: از کیسه‌ای پلاستیکی یا پاکت نامه‌ی مانیلی برای نگهداری انواع بلیط‌ها، راهنماهای سفر، بروشورها و... استفاده کنید. بسیاری از ژورنال‌های دیجیتال دارای امکان آپلود عکس هستند.

    هر چقدر شوق و راحتی بیشتری در رابـ ـطه با ژورنال خود احساس کنید، تمایل شما برای ادامه‌ی هدف‌های نویسندگی‌تان افزایش می‌یابد.

    نکته سوم:

    روشی را انتخاب کنید که در دسترس است و کار کردن با آن برای‌تان راحت‌تر است.

    در قسمت بعدی این مقاله بیشتر با روش‌ها و نکات سفرنامه‌نویسی به روش همینگوی آشنا خواید شد.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    شاید سفر به شمال ایران، سفری تکراری باشد؛ اما می‌توان با کمی ماجراجویی، تجربه‌های جدید و تکرار نشدنی کسب کرد. در این سفرنامه، همراه کجارو باشید.

    96783030-8e19-4e3b-808a-a64be6464a89.gif


    مقاله‌های مرتبط:
    • سفر ۱۰ روزه به شمال؛ جاده چالوس
    • معرفی جاذبه‌های ساحل دریای خزر
    سفر به شمال کشور را، چه در زمان‌های شلوغ سال و چه در زمان‌های خلوت آن، خیلی از ما تجربه کرده‌ایم؛. با توجه به هوای مساعد و مطلوب فصل بهار و البته خلوتی نسبی شمال، من و همسفرانم تصمیم گرفتیم به منطقه‌ی هچیرو در نزدیکی چالوس برویم.

    در ادامه توجه شما را به این سفرنامه جلب می‌کنم.

    همان‌طور که احتمالا می‌دانید، از شرق و غرب تهران می‌توان به جاده چالوس رفت؛ از غرب از آزادراه تهران-کرج و از شرق از پیست دیزین و گاجره. اگر نظر من را بخواهید مناظر زیبای گاجره را شخصا ترجیح می‌دهم؛ اما از طرفی جاده‌ی گاجره وضعیت نامطلوب‌تری نسبت به سمت غرب دارد. تصمیم جمع هم مسیر آزادراه تهران-کرج بود.

    به هر ترتیب در ساعت ۸:۳۰ صبح جمعه، از تهران عازم سفر شدیم. از بزرگراه همت که می‌گذشتیم، نظاره‌گر ساخت و سازهای بی‌رویه‌ی آن منطقه بودم. تا جایی که چشم کار می‌کرد، تمامی نداشت.

    پس از نیم ساعت، از آزادراه وارد جاده چالوس شدیم. از آنجایی که هیچ‌کدام صبحانه نخورده بودیم، پس از طی کردن ۱۰ کیلومتر برای صرف صبحانه در رستورانی بین راهی توقف کردیم. هوا نیمه ابری بود. نسیمی صبحگاهی برگ درختان را تکان می‌داد. رودخانه‌ی کرج نیز خروشان بود و صدای دلنشین آب در فضا جاری بود. پس از گذشت یک ساعت و صرف املت و نیمرو، ادامه‌ی مسیر را در پیش گرفتیم.

    46085c2f-a9ae-400b-bec4-9a5083c3542d.jpg


    در طول مسیر از سد امیرکبیر که می‌گذشتیم، متوجه شدم که نسبت به سال‌های اخیر ظرفیت بیشتری از سد پر است. به طوری که تنها ۴،۳ متر از بالاترین خط سطح آب، پایین‌تر بود. البته این موضوع با بارندگی‌های اخیر چندان هم غیر عادی به نظر نمی‌رسد.

    در ادامه‌ی مسیر از مناظر زیبایی عبور می‌کردیم. چند کیلومتری از سیاه بیشه که گذشتیم، مجددا توقف کردیم. در این موقع بود که چای را با چشم‌اندازهای بی‌نظیری از کوه‌های کوتاه و بلند و البته سبز صرف کردیم و محو طبیعت شده بودیم. پس از استراحتی کوتاه حرکت کردیم و دیگر توقفی نداشتیم. با آزادراه نسبتا جدید مرزن آباد به چالوس، زودتر هم به مقصد رسیدیم.

    0c11342f-b8ea-4cab-840b-96cf6651f674.jpg


    ساعت ۱ بعد از ظهر بود که به هچیرود رسیدیم. به شهر که رسیدیم متوجه شدم که با ساخت و سازهای اخیر در این منطقه نیز دیگر دریا از جاده‌ی ساحلی پیدا نیست. تصمیم گرفتیم قبل از اینکه به اقامتگاهمان برویم، نهار بخوریم تا با خیال راحت، روز خود را داشته باشیم. به یکی از رستوران‌های ساحلی رفتیم. آن زمان بود که دریا را دیدم. آب آرام و بدون موج بود. ساحل هم کاملا خلوت بود. نهار را با چنین منظره‌ای از دریا صرف کردیم.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    939e2b26-1b50-452c-bec9-c776de2df0b4.jpg
    شمال

    ساعت ۳:۳۰ به محل اقامتمان رسیدیم. قرار بر این شد که چند ساعتی استراحت کنیم. پس از آن به ساحل رفتیم تا دریا را ببینیم. آب از آب تکان نخورده بود. دقیقا به همان آرامی ظهر بود.

    بیشتر بخوانید:
    • سفر دو روزه به متل قو؛ شگفتی غار و زیبایی جنگل
    • متل قو کجاست؟
    شب هنگام بود که عازم منطقه‌ی متل قو شدیم. از محل اقامت ما تا متل قو نزدیک به نیم‌ساعت راه بود. من سال پیش متل قو را دیده بودم اما برای کسانی مانند همسفران من که این منطقه را چند سالی است ندیده‌اند، خیلی تعجب‌آور است. این منطقه بسیار پیشرفت کرده است؛ از کافه‌های کوچک و بزرگ گرفته تا رستوران‌های دو طبقه و ساحلی، از مغازه‌های کوچک تا فروشگاه‌های زنجیره‌ای. از طرفی هم برج‌های سه‌قلوی این منطقه رونق و شلوغی زیادی را با خود به متل قو آورده است. پروژه‌ی برج‌های سه‌قلو هنوز به اتمام نرسیده است؛ اما مرکز خرید آن در دو طبقه‌ی پایینی افتتاح شده است. همچنین گویا قرار است، یکی از این سه برج نمایندگی هتلی ایتالیایی و بین‌المللی شود.

    a501070d-cd6e-4696-93c7-d06c9d612d45.jpg


    پس از گشت و گذار در سطح شهر و بستنی خوردن به ساحل متل قو رفتیم. ساحل این منطقه به مراتب از ساحل‌های محل اقامت ما شلوغ‌تر بود. انواع و اقسام وسایل بازی و ورزش‌های آبی نیز پیدا می‌شد. برای صرف شام نیز به یکی از مجموعه رستوران‌های روبروی برج‌ها رفتیم. پیتزای این رستوران نیز مانند فضایش خوب بود. به هر ترتیب پس از صرف شام به هچیرود برگشتیم.

    صبح روز بعد با صحنه‌ای زیبا از دریا و آسمان بیدار شدم. افقی بین این دو پیدا نکردم. هوا نیمه‌ابری بود. دریا حتی از روز قبل هم آرام‌تر بود.

    a11351ed-2aa8-4198-a4ff-239e79f125d0.jpg


    طبق برنامه‌ریزی که داشتیم، تصمیم گرفتیم به شهرک گردشگری نمک آبرود برویم. به ورودی شهرک که رسیدیم از متصدی آن بروشوری گرفتیم تا از تفریحات این شهرک مطلع شویم. ورودی برای هر ماشین ۵۰۰۰ تومان بود. جلوتر که رفتیم با خواندن بروشور، تصمیم گرفتیم به سراغ تله‌کابین، سورتمه و کارتینگ برویم.

    اول از همه، از تله‌کابین شروع کردیم. بلیت برای هر نفر ۲۶,۰۰۰ تومان است. از آنجایی که در زمان شلوغی از شمال نبودیم، صف بلندی هم در کار نبود و فقط یکی از دو خط تله‌کابین مشغول به کار بود. به گفته‌ی مسئول بلیط فروشی، در روزهای شلوغ سال ممکن است ۳ ساعت در صف منتظر بمانید. به هر ترتیب سوار کابین‌های چهار نفره شدیم. خط ۱ تله‌کابین نمک آبرود ۱۳ دقیقه زمان می‌برد تا به انتهای مسیر برسد.

    182cee8a-e724-488d-b99a-8134c0240275.jpg


    در طول مسیر تپه‌ها و کوه‌های کوچک و بزرگ را یکی پس از دیگری می‌گذراندیم. به انتها که رسیدیم، در تفرجگاه ساخته شده در بالای کوه به استراحت پرداختیم. هوا بی‌نظیر بود. بساط چای و آش هم برقرار بود.

    پس از یک ساعت به تله‌کابین برگشتیم. مسیر برگشت بسیار زیباتر بود؛ چراکه نمایی از شهر و دریا را پیش رو داشتیم که دائما بزرگ‌تر می‌شدند. در ادامه‌، ویدیوی تایم لپسی از مسیر برگشت را می‌بینید.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    پس از تله‌کابین نوبت به سورتمه رسید. یک گاری کوچک که نهایتا ظرفیت دو نفر را دارد. بلیط سورتمه برای هر نفر ۲۵,۰۰۰ تومان است. در ابتدا این گاری به وسیله‌ی یک کابل به بالاترین نقطه‌ی مسیر هدایت می‌شود و بعد از آن از روی ریل سقوط آزاد می‌کند. دو اهرم نیز در چپ و راست این گاری حکم ترمز را دارند.

    بدون هیچ تردیدی، سورتمه یکی از بهترین تفریحات این منطقه است. تصور کنید در این فصل از سال، مسیر جنگلی تا چه اندازه می‌تواند زیبا باشد. قبل از سوار شدن می‌خواستم در طول مسیر فیلم بگیرم ولی آنقدر خوب و هیجان‌انگیز بود که بی خیال فیلم شدم و از مسیر لـ*ـذت بردم. در ضمن در بعضی از نقاط مسیر، عکاس آماده‌ی عکس گرفتن از شما است.

    d54a4357-01d0-4425-a9aa-5487f8ad8c70.jpg


    بعد از سورتمه، به کارتینگ رفتیم. بدون هیچ مقدمه‌ای، اگر تاکنون کارتینگ را تجربه کرده‌اید از این بازی در نمک آبرود بگذرید؛ چراکه هیچ چیز جدیدی برای شما به همراه ندارد. هزینه‌ی آن هم برای ۶ دقیقه نفری ۳۰,۰۰۰ تومان است.

    پس از آنکه یک صبح تا عصر خود را در نمک آبرود گذراندیم، به سراغ نهار رفتیم. بعد از آن، زمانی که در حال برگشت به خانه بودیم به سرمان زد که قایق بگیریم و دل به دریا بزنیم، آن هم با شکم‌های پر! جالب آنکه همه هم استقبال کردند.

    0a72eb6f-d6e7-4c58-ac75-ec190d8ac870.jpg


    راهی ساحل شدیم و پس از چانه زدن، برای نیم ساعت یک قایق موتوری را همراه با راننده‌اش با ۵۰,۰۰۰ تومان گرفتیم. راننده که کم و بیش از ما خوشش آمده بود، تصمیم گرفت دست به حرکات آکروباتیک بزند و زیگزاگ حرکت کند. حس ما هم آمیخته‌ای بود از ترس و هیجان. زمانی که به وسط دریای خزر رسیدیم و توقف کردیم، همه چیز فرق کرد. آرامش و سکوتی حکم فرما شده بود. ساحل خیلی دور بود.

    9a6249a6-971e-469e-9799-35880f92c1ec.jpg


    در وسط آب‌ها به صحبت با قایقران پرداختیم. از شغل اصلی‌اش که ماهیگیری بود، گفت. از ساخت و سازهای منطقه گفت و در آخر از تصمیم خود مبنی بر مهاجرت به روسیه گفت. در آخر هم زمانی که به ساحل برگشتیم دیگر انرژی نداشتیم و راهی خانه شدیم. شب هنگام، زمانی که به صحبت نشسته بودیم قرار بر این شد که روز بعد به جاده‌ی عباس آباد و در ادامه‌ی آن به کلاردشت برویم.

    بیشتر بخوانید:
    • کلاردشت؛ آشنایی با مقاصد تورهای طبیعت گردی ایران
    صبح روز بعد، خیلی زود بیدار شدیم و پس از صبحانه دل به جاده زدیم. تا ابتدای جاده‌ی عباس آباد سه ربع راه بود. زمانی که به عباس آباد رسیدیم، مثل همیشه محو مناظر و کوه‌های زیبا و سبز آن شدیم. هر چه بالاتر می‌رفتیم هوا خنک‌تر می‌شد و جاده هم زیباتر. تا کلاردشت نزدیک به یک ساعت راه است.

    c3b29d12-7d88-4822-8c3b-db48428d43f5.jpg


    در نزدیکی کلاردشت بود که به منطقه‌ی «مکارود» رسیدیم؛ مراتع و دشتی زیبا و سبز، چشم‌اندازهای بی‌نظیر و غیر قابل توصیف. تا چشم کار می‌کرد دشت و کوه بود.

    a9db83d1-ea6f-4c72-a1cf-afa1471199fb.jpg


    ۱۰ دقیقه بعد به کلاردشت رسیدیم. داستان در این شهر کمی متفاوت بود. دیگر از بکری و زیبایی‌های این منطقه خبری نبود. شهر خیلی پیشرفت کرده بود. حتی در کوهپایه‌ها نیز ویلاهای کوچک و بزرگ قد علم کرده‌اند. تنها کاری که در کلاردشت کردیم این بود که از شیرینی‌های معروف این منطقه سوغاتی خریدیم.

    4b26e40f-d3cd-4d3d-b394-fbc6de48b844.jpg


    در مسیر برگشت از جاده‌ی عباس آباد، در یکی از ده‌ها قهوه‌خانه‌ی کنار جاده‌ای توقف کردیم. پس از یک ساعت لـ*ـذت بردن در آب و هوای مطلوب این منطقه، راهی متل قو شدیم.

    به متل قو که رسیدیم، برای نهار به یکی از رستوران‌های ساحلی رفتیم. زمانی که مشغول صرف غذا بودم ناگهان قایقی را در آب دیدم که با یک تسمه، چتری را در وسط آب‌ها به دنبال خود می‌برد.

    تصمیم گرفتم بعد از نهار به سراغ آن بروم. زمانی که به ساحل نزد متصدی آن رفتم، متوجه شدم که اسم این بازی یا ورزش «پاراسل» است. از آنجایی هم که در پی تجربه‌های جدید هستم، برای پاراسل اسمم را نوشتم. هزینه برای هر نفر ۷۰,۰۰۰ تومان است.

    پس از تدارکات لازم توسط قایقران و پوشیدن جلیقه توسط من، سوار قایق موتوری شدیم تا به وسط دریا برویم. در وسط دریا سوار قایق اصلی مربوط به این ورزش شدیم. چتر رنگی باز شد و بعد از آن قایقران با بستن تسمه و بندهای مخصوص، من را به عرشه‌ی قایق برد. طناب‌های چتر را با دو قلاب به شانه‌هایم بست. قایق شروع به حرکت کرد و کابل فلزی شروع به باز شدن.

    من هم کم‌کم همراه چتر به پرواز در می‌آمدم. اول ماجرا به دلیل باز شدن کابل تکان‌های سنگینی را متحمل شدم. نزدیک سه، چهار دقیقه به جلو و عقب کشیده می‌شدم. خیلی ترسیده بودم؛ چراکه این اتفاقات در ارتفاع ۵ متری آب می‌افتاد.

    زمانی که بالاتر رفتم و شرایط ساکن شد، ماجرا فرق کرد. ابتدا دریا را دیدم. تا چشم کار می‌کرد آب بود. هیچ خبری از هم‌همه‌های شهر نبود. خودم بودم و یک چتر همراه با نجواهای خودم. از آن فاصله‌ی ۵۰ متری قایق را هم ریز می‌دیدم. قایق که تغییر مسیر می‌داد، شهر را دیدم که چگونه تا پای کوه‌ها پیش رفته است. آدم‌های ساحل نقطه شده بودند و تنها ساخت و سازهای آن‌ها معلوم بود.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    b34f60bd-a3e8-44a8-a6c4-b1a1afc6043e.jpg
    پاراسل

    پس از نیم ساعت در هوا معلق بودن فرود آمدم و به ساحل برگشتم. تجربه‌ای بی‌نظیر و تکرارنشدنی بود. هیچ عکس و توصیفی نمی‌تواند آن حس و حال را شرح دهد. در صورت سوار شدن پاراسل، حتما به یاد داشته باشید که گوشی خود را برای عکس گرفتن همراه خود نبرید؛ چراکه خطرناک و دست و پا گیر است.

    پس از آن، زمانی که هنوز در فکر حال و هوای پرواز بودم به خانه برگشتیم. سفرمان رو به اتمام بود. وسایلمان را جمع و جور کردیم. روز بعد باید عازم تهران می‌شدیم.

    صبح روز بعد پس از صبحانه حوالی ساعت ۱۱ حرکت کردیم. این بار برای تنوع تصمیم گرفتیم از جاده‌ی قدیم به مرزن آباد برویم. جاده‌ی قدیم مسیر را نزدیک به ۲۰ دقیقه طولانی‌تر می‌کرد اما مناظرش در قیاس با آزادراه شگفت‌انگیز بود.

    11078454-77b2-4faa-a180-d12dfc6b35e7.jpg


    در راه بازگشت نیز سعی کردیم از مسیر نهایت لـ*ـذت را ببریم. جالب آنکه در طول مسیر زمانی که به جاده‌ی گاجره رسیدیم، متوجه شدیم که جاده‌ی به سمت پیست دیزین مسدود است و به نوعی توفیق اجباری شده بود!

    0c11342f-b8ea-4cab-840b-96cf6651f674.jpg


    در ادامه نیز در ۱۵ کیلومتری کرج نهار را در یکی از رستوران‌های کنار رودخانه صرف کردیم و پس از یک ساعت به جاده برگشتیم.

    e366f584-439a-4976-b6e1-1bc478ec2c70.jpg


    بعد از گذشتن از کرج و در نزدیکی تهران و دریاچه‌ی چیتگر، بار دیگر به ساخت و سازها و اسکلت‌های رنگارنگی رسیدیم که در کنار هم قد برافراشته بودند.

    7c0f704f-fd75-40ad-8fb8-9ad81ddcf79e.jpg


    به هر ترتیب که بود، پس از رسیدن به ترافیک تهران، سفرمان تمام شد. سفری که از بلندای کوه تا فراز آب‌ها، از سازه‌های غول‌پیکر و رنگی تا کوه‌های یک‌رنگ و سبز، از منابع محدود طبیعت تا قدرت نامحدود انسان، از بی‌رحمی بشر تا سخاوت دریای بی‌کران، همه را دیدم.
    در سرتاسر جهان، کسانی هستند که برای ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز تنها با یک کوله‌پشتی دل به دریا می‌زنند. همراه کجارو باشید تا با خاطرات عجیب و البته واقعی این کوله‌گردان آشنا شوید.

    96783030-8e19-4e3b-808a-a64be6464a89.gif


    مقاله‌های مرتبط:
    • سفر به دور دنیا
    • بدترین و بهترین لحظات سفر
    این کره‌ی خاکی، مملو از مکان‌های ناشناخته‌ای است. گردشگران زیادی نیز آماده‌ی ماجراجویی در طبیعت هستند. کوله‌گردانی که با سفرکردن به اقصی نقاط جهان، تجارب و خاطره‌های ارزشمندی را در شرایط گوناگون، کسب کرده‌اند. به همین دلیل سفرنامه‌های این کوله‌گردان بسیار جذاب است و شنیدن آن خالی از لطف نیست.

    توجه شما را به سه سفرنامه از سه کوله‌گرد جلب می‌کنم. لازم به اشاره است که این سفرنامه‌ها از زبان خود کوله‌گردان است.

    ۱. تصادف با کرگدن در آفریقا
    قبل از هر چیز باید اشاره کنم که من سفرهای زیادی را به دور دنیا با کوله‌پشتی داشته‌ام؛ اما یکی از به یاد ماندنی‌ترین و البته عجیب‌ترین خاطره‌هایی که از این سفرها داشتم، در آفریقا اتفاق افتاد.

    این سفر از کشور «بوتسوانا» (Botswana) آغاز شد، سفری تنهایی به جنوب آفریقا. بعد از گشت و گذار در این کشور، برای سفر به کشور «نامیبیا» (Namibia) برنامه‌ریزی کرده بودم، ولی هیچ ایده‌ای برای چگونگی رسیدن به آن نداشتم، چرا که در مرز دو کشور پارک ملی بزرگی قرار دارد. زمانی هم که با محلی‌ها صحبت کردم، متوجه شدم که هیچ اتوبوسی از درون پارک نمی‌گذرد. در نتیجه تنها راه برای رد شدن از مرز، گذر از پارک با ماشین بود.

    b75375b1-bd21-481c-b652-faf2467dcf49.jpg


    چاره‌ی دیگری هم نداشتم. تصمیمم را گرفتم و به کامیونی که افراد زیادی را از مرز رد می‌کرد، پیوستم. زمانی که حرکت کردیم، مناظر جالبی را در طول مسیرمان دیدیم، فیل‌ها و زرافه‌هایی که آزادانه در پارک می‌چرخیدند.

    به مسیرمان ادامه می‌دادیم تا آنکه تصادفی عجیب اتفاق افتاد؛ کرگدن بزرگی از ناکجا آمد و به ماشینی که در جلوی ما بود، حمله کرد! همان‌طور که احتمالا هم می‌دانید، کرگدن از خطرناک‌ترین حیوانات در قاره‌ی آفریقا است. ماشین واژگون شده بود. پیاده شدیم تا اوضاع سرنشینان را بررسی کنیم. خوشبختانه کسی آسیب جدی ندیده بود اما کرگدن در گوشه‌ای برعکس روی زمین افتاده بود. همگی سعی کردند آن را بلند کنند اما به قدری سنگین بود که شرایط سخت شده بود. ما مجبور به حرکت و ادامه‌ی مسیرمان بودیم. سرنوشت آن کرگدن بیچاره را نمی‌دانم اما می‌دانم که یکی از عجیب‌ترین صحنه‌ها را تجربه کردم.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    ۲. با هلیکوپتر بر فراز نیوزیلند
    چند هفته‌ای بود که با کوله‌پشتی در قسمت شمالی نیوزیلند مشغول به گشت و گذار بودم. از کوهنوردی و دوچرخه‌سواری گرفته تا راهپیمایی با محلی‌ها.

    در یکی از راهپیمایی‌هایی که تنهایی انجام می‌دادم به یک منطقه‌‌ی ناکجا آبادی رسیدم. آفتاب هم به حدی سوزان بود که هیچ سایه‌ای برای استراحت، پیدا نمی‌کردم. هر از گاهی، ادامه‌ی مسیر را با یکی دو ماشین گذری طی کردم اما چند کیلومتری بیشتر پیش نرفتم.

    c0333966-79fd-45e1-b8bc-7e99e9d51a83.jpg


    در نهایت یک ماشین مرا سوار کرد. کولر ماشین به شدت سرحالم آورد. در ادامه، راننده‌ گفت که در ۳۰ کیلومتری آنجا شهری قرار دارد. در طول مسیر به صحبت با راننده پرداختم و از سفرم گفتم. زمانی که او داستان سفرم را شنید، ایده‌ی جذابی را مطرح کرد. راننده که «جیسن» (Jason) نام داشت، پیشنهاد کرد برای ادامه‌ی سفر به او بپیوندم و با هلیکوپتر بر فراز منطقه پرواز کنیم. من هم فرصت را غنیمت شمردم و قبول کردم.

    روز بعد با هلیکوپتر پرواز کردیم. دیدن آن منطقه از فراز آسمان بسیار هیجان‌انگیز بود. باورم نمی‌شد که این صحنه‌ها را از نزدیک تجربه می‌کنم. تا آن موقع فقط پای تلویزیون از این منظر به نظاره‌ی چنین چشم‌اندازهایی می‌نشستم.

    پس از سفرمان نیز رابـ ـطه‌ام را با جیسن حفظ کردم و چندین سفر دیگر را نیز با هم تجربه کردیم. برای ماهیگیری هم پا پیدا کرده بودم. این تجربه‌ها باعث شد که برای بار دیگر به اهمیت همسفر خوب پی ببرم.

    e3dd7d8e-1a00-4a6a-b7f5-3ddaac35bd8f.jpg


    ۳. گرفتار شدن در یخبندان کانادا
    اولین تجربه‌ی سفر ماجراجویی من در زمستان سرد کانادا اتفاق افتاد. سفری که همراه با دوستانم تجربه کردم. در طول این سفر در اقامتگاهی در جنگل‌های کانادا سکونت می‌کردیم. یک روز تصمیم گرفتیم برای پیاده‌روی به نزدیکی رودخانه‌ی «بو» (Bow River) برویم. منطقه‌ای که از طبیعتی وحشی بهره می‌برد. گشت و گذار خود را آغاز کردیم. همه چیز خوب پیش می‌رفت تا آنجایی که به یخبندان‌ها رسیدیم. دو نفر از همسفرانمان تجهیزات و کفش مناسب برای این شرایط را نداشتند.

    24e40a8f-83af-4185-8bcb-3996c0b6f670.jpg


    زمانی که مشغول به پیاده‌روی بودیم، با شکسته شده یخ‌ها، پاهای آن دو نفر در رودخانه‌ی منجمد گیر کرد. شرایط سختی بود. یخبندان زیادی همه جا را فرا گرفته بود. به زحمت توانستیم آن دو نفر را از یخ‌ها نجات دهیم. تصمیم گرفتیم تا شرایط بدتر نشده، به اقامتگاهمان برگردیم.

    در راه برگشت بودیم که یک زوج مسن را در ماشینی در کنار جاده دیدیم. بعد از شرح داستان سفرمان، خوشبختانه قبول کردند تا دو همسفر مصدوممان را برگردانند. دوستانمان را فرستادیم و ادامه‌ی مسیر را دو نفری پیاده طی کردیم.

    22192709-61cc-444d-8059-844d6deab0f6.jpg


    در ادامه‌ی راه در کنار جاده می‌رفتیم که ماشین دیگری برایمان ایستاد. ما هم بی‌درنگ سوار شدیم. شرایط جوی بسیار بدی بود و در واقع نجات پیدا کردیم. اوضاع داشت خوب پیش می‌رفت که نزدیک اقامتگاهمان ماشینی را دیدیم که در کناره‌ی جاده واژگون شده بود. اول فکر کردیم که دوستانمان هستند اما خوشبختانه ماشین خالی از سرنشین بود.

    در انتها به اقامتگاه رسیدیم و دوستانمان را در سلامت کامل دیدیم. درسی که از اولین سفر ماجراجویانه‌ی خود گرفتم این بود که در شرایط سخت همیشه کسانی هستند که برای کمک کردن، حاضر و آماده‌اند.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    مقاله‌های مرتبط:
    • سفرنامه‌ قشم و هنگام، سرزمین افسانه ای خلیج فارس
    • راهنمای سفر به هند
    • حقایقی جالب در مورد هند
    • سفر ۱۰ روزه به هند (دهلی، آگرا، جیپور)
    دیدنی‌های جیپور
    در روز هفتم سفر پس از صرف صبحانه معمولی هتل، با ۲۰۰ روپیه به سوی شهر صورتی رفتیم که بناهایی چون جانتار مانتار، سیتی پلاس و هوامحل را دربر گرفته است. ورودیه جانتار مانتار ۳۰۰ روپیه، هوامحل ۱۵۰ روپیه و سیتی پلاس ۵۰۰ روپیه برای خارجی‌ها است که قید این آخری را زدیم و به بازدید از بقیه پرداختیم. این را هم بگویم که در جیپور به دانشجویان (با کارت بین‌المللی دانشجویی) تخفیف درخور توجهی می‌دادند. پس بد نیست اگر به هند می‌آیید کارت دانشجویی خود را بین‌المللی کنید چون هزینه‌ ورودیه‌ها برای خارجی‌ها نسبتا بالا است.

    جانتار مانتار یک مرکز نجومی و تقویمی است که در سده ۱۸ در جیپور تاسیس شده تا با کمک آن فصل و برج و ساعت‌های روز و حتی واحدهای کوچکتر چون ساعت و دقیقه و ثانیه اندازه‌گیری شود و البته مقیاس‌های هندی با مقیاس‌های امروزی جهانی تفاوت‌های هم دارد و فقط مقیاس ۶۰ تایی برای ثانیه و دقیقه وجود ندارد. احتمالا زیباترین بنای جیپور، «هوامحل» باشد. «محل» در زبان هندی معنای کاخ می‌دهد (مانند تاج‌محل و ممتاز محل) و هوا در اینجا معنای باد دارد. دلیلش آن است که این کاخ نمای بیرونی بسیار بلند یک تکه‌ای دارد که مانند یک دیوار است ولی مملو است از پنجره‌های بی‌شمار بسیار کوچک. همین باعث می‌شود که باد به شکل خاصی در آن حرکت کند و شاید باعث خنکی شود. این بنا در سال ۱۷۹۹ به دستور مهاراجه ساوای‌پراتاپ سینگ ساخته شده است و چیزی مانند خانه‌های تاریخی کاشان و یزد و اصفهاناست، منتها با معماری بیرونی زیبا (چیزی که در معماری سنتی خانه‌ها در ایران کمتر دیده می‌شود). باز هم در اینجا تذکر می‌دهم که تحمل هوای جیپور حتی در اسفند که فصل بدی نیست، تا حدود ظهر ممکن است و بهتر است بازدید از بناهای جیپور را در صبح انجام دهید. ما سپس به سراغ بازدید از جَل‌محل رفتیم. منتها چون روپیه ما به پایان رسیده بود مجبور بودیم سر راه به یک صرافی برویم تا دلارها را به روپیه تبدیل کنیم. جالب توجه خواهد بود که ما دو نفر کل دهلی و آگرا و جیپور (مثلت طلایی هند) را با ۴۰۰ دلار گشتیم که این شامل خرید هم می‌شد. جالب اینکه صرافی در هند برخلاف دیگر مقاصد توریستی چون تایلند و ترکیه، زیاد نیست. در تایلند شمار صرافی‌ها به اندازه سوپرمارکتی‌هاست و هر دو بسیار زیاد. در هند نه خبری از صرافی است و نه سوپرمارکت‌های مدرن و بزرگ و باید بگردید دنبال آنها. از آن بدتر اینکه پایین‌ترین و غیرمنصفانه‌ترین و نابرابرترین نرخ‌های تبدیل ارز را در صرافی خواهید دید! از این رو ما هرگز در صرافی پول خود را تعویض نکردیم. در جیپور هم صرافی نرخ ۶۴ روپیه برای یک دلار را پیشنهاد کرد که نپذیرفتیم و در عوض در یک بازار طلافروشی با هر دلار ۶۵ روپیه معامله کردیم. درحالیکه این نرخ در دهلی ۶۶ بود. بعدا در گوآ هم صرافی نرخ ۶۳ روپیه را ارائه می‌داد حال آنکه تاکسی‌های بمبئی ۶۷ روپیه می‌دادند! در نتیجه در روپیه کردن دلارهای خود در هند اصلا عجله نکنید و دلار خود را مفت از چنگ ندهید. اگر حوصله به خرج دهید حتما نرخ‌های بالاتری خواهید یافت که البته داخل صرافی نخواهد بود. جیپور یکی از جاهایی است که می‌توانید خانه‌های مهاراجه‌های ثروتمند هندی را ببینید. به ویژه در شمال شرق شهر در مسیر قلعه آمبر. ما هم در این مسیر با یک مهمانی به مناسبت هولی که در یکی از خانه‌های اعیانی برگزار می‌شد روبرو شده و به آن مهمانی دعوت شدیم و با پذیرایی مختصری هم روبرو گشتیم. و پس از چند دقیقه‌ای توقف و تماشای پایکوبی مردان سرتاسر رنگی به مسیر خود ادامه دادیم. جَل‌محل کاخی است در وسط یک دریاچه کوچک که راه ارتباطی آن با قایق طی می‌شود. ولی در کمال تاسف پی بردیم که مکان به دلیل تعمیرات تعطیل است و در نتیجه قایقی هم برای حضور یافتن در آنجا وجود ندارد. پس تصمیم گرفتیم برنامه بعدی یعنی معبد گالتاجی و هانومان که به معبد میمون Monkey) Temple) معروف است را پیاده کنیم. معبد میمون به شهر صورتی بسیار نزدیک است و در واقع در خروجی دروازه شرقی شهر صورتی است. پس اگر در مرکز شهر جیپور بودید پول زیادی برای توک‌توک ندهید. این معبد در بالای یک تپه است که مملو از میمون‌هاست. در پایین تپه می‌توان بادام هندی خرید و در طول مسیر به میمون‌ها غذا داد. در بالای تپه پس از رسیدن به معبد یکی از میمون‌ها کل بسته بادام زمینی را از دست همسرم قاپید و باعث شگفتی و خنده ما شد. در آنجا نخست یک معبد کوچک برای خدای خورشید (سوریا) وجود دارد و با ادامه پیاده‌روی به معبد بزرگ هانومان می‌رسید. کاهنه معبد دختر جوان مبادی آدابی بود که با علاقه به توضیحاتی در باره خدای خورشید پرداخت و نهایتا درخواست اعانه کرد و ما هم نتوانستیم درخواستش را بی‌پاسخ بگذاریم. بخش‌های جذاب این معبد، بیشتر میمون‌های مسیر و پانورامای شهر جیپور است. سپس به شهر صورتی بازگشتیم و اندکی در بازارها چرخیدیم و چون رستوران تمیز و دل‌انگیزی برای ناهار عصرگاهی نیافتیم، گرسنه به هتل رفتیم و در رستوران آنجا غذا خوردیم. و این روز خوب و بی‌چالش را در جیپور به پایان رساندیم.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    سفر به بمبئی
    روز هشتم سفر ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهر برنامه پرواز به مقصد بمبئی و سپس گوآ را داشتیم ولی هنوز یک مکان مهم در جیپور مانده بود و آن قلعه و کاخ آمبر بود. آمبر دقیقا در همان مسیر جل‌محل است و بهتر بود که همان روز پیش می‌رفتیم تا کرایه کمتری می‌دادیم ولی نکته مثبت این بود که این کاخ را در ساعات نخستین روز دیدیم (ساعت ۱۰ آنجا بودیم) که خنک‌تر بود. محوطه اصلی قلعه ورودیه ندارد ولی یک پیشنهاد جذاب وجود دارد و آن فیل‌سواری از پایین تا بالای قلعه است که یک ربعی طول می‌کشد و برای دو نفر ۱۱۰۰ روپیه آب می‌خورد که ما از خیر آن هم گذشتیم و پیاده رفتیم. قلعه بر فراز یک دریاچه زیبا و یک باغ زعفران در وسط دریاچه است و در دو سو دامنه‌ای دل‌گشا از کوهستان دیده‌ می‌شود و همانگونه که گفتم این بخش از جیپور بسیار خوش آب و هوا و مهاراجه‌نشین است. یک معبد هندویی (نمی‌دانم کدام خدا) وجود داشت که از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱ بسته بود و نتوانستیم آنرا ببینیم. هرچند چنانکه گفتم انتظار اشرافیت و جذابیت بالا را نباید از معبدهای هندویی داشت و بیشتر معبدهای جیپور و دهلی در کمال سادگی‌اند. در آنجا متوجه شدیم که بخش درونی کاخ نفری ۵۰۰ روپیه ورودیه دارد. (در مجموع نفری ۲۰۰۰ روپیه فقط ورودی‌های جیپور می‌شود و ۱۵۰۰ روپیه هم آگرا. یعنی با حساب دهلی، اگر بخواهید همه‌جا وارد شوید نفری ۸۰-۹۰ دلار باید پول برای ورودیه‌های مثلت طلایی شمال هند کنار بگذارید). در روبروی قلعه آمبر (این سوی جاده) چند رستوران وجود دارد که یکی از آنها پیتزا سرو می‌کند. اگر به طبقه بالای آن بروید و در تراس آن بنشینید می‌توانید پیتزا را در برابر منظره فوق‌العاده قلعه و کاخ آمبر میل کنید. ما پس از خوردن واپسین غذا در شمال هند به سرعت خود را به هتل رسانده و در فاصله تنها یک ساعت و نیم مانده به پرواز (یعنی ساعت ۱۲) یک توک‌توک به مقصد فرودگاه جیپور گرفتیم. چون نمی‌دانستیم فرودگاه جیپور چقدر دور است کمی استرس داشتیم که پس از نیم ساعت رسیدیم. فرودگاه محلی جیپور چهارمین فرودگاهی بود که می‌دیدیم. از نظر سایز و کیفیت در حد فرودگاه امام بود و ما پس از ورود به آن به سادگی به هواپیما وارد شده و با هواپیمایی ایر ایندیا به مقصد بمبئی پرواز کردیم.

    بیشتر بخوانید:
    • نکاتی که باید پیش از سفر به بمبئی بدانیم (قسمت اول)
    • نکاتی که باید پیش از سفر به بمبئی بدانیم (قسمت دوم)
    f842a1d1-ab65-4893-959d-de79dfd3a9dc.jpg


    یکی از معبد ساده و بی‌پیرایه هندویی در جیپور.
    خروج ار بمبمئی و پیش به سمت گوا
    هواپیمایی داخلی هند بر خلاف هواپیمایی بین‌المللی عربی با ناهار از ما پذیرایی کرد و پس از یک ساعت به بمبئی رسیدیم. بمبئی در کنار دهلی از بزرگ‌ترین شهرهای هند است، با این تفاوت که دهلی مرکزیت سیـاس*ـی هند است و بمبئی مرکزیت فرهنگی-هنری و تجاری. بمبئی از سه جهت و نیم توسط دریا محاصره شده و تقریبا جزیره است.

    بمبئی شهری است دو برابر تهران!
    ما وارد فرودگاه پروازهای داخلی بمبئی شدیم که بسیار مدرن، زیبا و بزرگ بود و در محوطه‌های داخلی آن درختان استوایی کاشته شده بود که فضایی روح‌بخش به فرودگاه داده بود. ما از پیش تصمیم گرفته بودیم از این فرصت ۴ ساعته توقف در بمبئی استفاده کرده و از فرودگاه خارج شویم و کمی با حال و هوای بمبئی آشنا گردیم. تصمیم بسیار خطرناک که چالش این روز را برایمان رقم زد. ما به سوی ترمینال تاکسی‌ها حرکت کردیم که فردی خوش‌پوش با اتیکت رسمی ما را به دام انداخت و به عنوان گرفتن تاکسی ما را به کنجی از فرودگاه هدایت کرد و در آنجا ما را تحویل یک فرد دیگر که به خوش‌پوشی نفر اول نبود داد. او ما را سوار آسانسور کرده به زیرزمین و پارکینگ فرودگاه برد و به داخل تاکسی نشاند. در داخل تاکسی منوی تعرفه‌های تاکسی فرودگاه بمبئی را به ما نشان داد که ارقامی نجومی (از ۹۰۰ روپیه به بالا) داشت. ما گفتیم که می‌خواهیم به مرکز خرید آر-سیتی یا فونیکس که نزدیک فرودگاه است برویم که بسیار نزدیک است. و بیشتر از ۳۰۰ روپیه نمی‌دهیم.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    آن فرد پذیرفت به این شرط که دلار هم چنج کنیم. و شگفتا که نرخ تعویض دلارش بسیار خوب بود: ۶۷ روپیه برای یک دلار! با اینحال ما ترسیدیم که شاید کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه باشد پس به تعویض تنها صد دلار بسنده کردیم. فرد پس از مبادله ارز پیاده شد و رفت و یک نفر دیگر وارد خودرو شد و حرکت کرد! تاکسی از فرودگاه خارج شد و به محض رسیدن به بلوار اصلی کنار زد و گفت پیاده شوید و با یک خودروی دیگر بروید! ما که کاملا مقهور این نمایش بالیوودی شده بودیم پیاده شدیم و پس از اطمینان از اینکه همان ۳۰۰ روپیه را خواهیم داد داخل یک ماشین کوچک شدیم. در واقع ماجرا از این قرار بود که همه اینها به صورت واسطه با یکدیگر کار می‌کردند. مسئول ترابری فرودگاه در قبال پورسانت مسافرین را به سمت یک فرد خاص هدایت می‌کرد. آن فرد وظیفه مبادله ارز و آوردن مسافر تا پارکینگ تاکسی‌های فرودگاه را به دوش داشت. تاکسی رسمی فرودگاه اصلا کار نمی‌کرد بلکه فقط مسافر را تا بیرون فرودگاه می‌آورد تا به سواری‌های معمولی بدهد و سواری معمولی که امکان ورود به فرودگاه را نداشت با رقم نازلی ما را به مقصد می‌رساند. اگر گذر شما به بمبئی افتاد کافی است خودتان از فرودگاه بیرون بروید آنگاه احتمالا خواهید توانست با ۲۰۰ روپیه تاکسی و با ۱۰۰ روپیه توک‌توک بگیرید. اما چالش ما از این‌جا آغاز شد که با ترافیک واقعا وحشتناک بمبئی در عصر یک روز کاری روبرو شدیم. تراکم ماشین‌ها، عدم رعایت هیچ‌گونه قانونی حتی با استاندارد ایران و بد بودن مسیر و خیابانهای اطراف فرودگاه بمبئی باعث شد تا راه‌بندانی را ببینیم که شاید هرگز در تهران ندیده بودیم. به طوریکه بعد از یک ساعت شاید ۱ یا ۲ کیلومتر بیشتر حرکت نکردیم! مجبور شدیم پیاده شده و با پرداخت ۳۰۰ روپیه، پیاده به حرکت ادامه دهیم. چراکه می‌دیدیم این راه‌بندان را پایانی نیست و سرعت حرکت انسان ساعتی ۴ کیلومتر است (یعنی دو برابر سرعت آن ماشین). پس از ۲۰ دقیقه پیاده‌روی به مرکز خرید فونیکس رسیدیم که پاساژ بزرگ و بسیار شیک و مدرنی بود که هیچ نسبتی به محله‌های واقعا کثیف و زشت اطراف خود نداشت.

    ساعتی را در آنجا گذراندیم و ساعت ۶:۳۰ دقیقه یعنی دو ساعت پیش از پرواز یک تو‌ک‌توک ۱۰۰ روپیه‌ای گرفتیم به مقصد فرودگاه پروازهای داخلی بمبئی. دوباره به ترافیک برخوردیم و ساعت ۷:۳۰ دقیقه رسیدیم ولی هنگامی که می‌خواستیم به فرودگاه شویم (در هند بدون داشتن بلیت اصلا کسی را به فرودگاه‌ها راه نمی‌دهند!) مامور امنیتی با دیدن بلیت ما به مقصد گوآ گفت که پروازهای گوآ از اینجا نیست و باید به ترمینال شماره ۲ فرودگاه پروازهای خارجی بروید! من فکر کردم که خب حتما مانند فرودگاه مهرآباد خودمان چند ترمینال وجود دارد و مثلا ۵ دقیقه فاصله دارند. ولی بعد که پرس و جو کردم فهمیدم که کلا فرودگاه بین‌المللی نام چاتراپاتی شیواجی دارد که البته دور نیست ولی با توجه به ترافیک بمبئی می‌تواند به از دست رفتن پرواز ما بیانجامد! خلاصه با کلی فشار روحی بیرون آمدیم و یک تاکسی گرفتیم ولی دیدیم دوباره همان آش و همان کاسه! راننده ما را داخل خودرو نشاند و حرکت کرد و همزمان فهرست تعرفه‌ کذایی را به دستمان داد و گفت ۱۰۰۰ روپیه کرایه است! که اینبار همسرم حتی یک لحظه درنگ نکرد و گفت بایستد و چون راننده گوش نداد، درب را باز کرد! و راننده لاجرم ایستاد و ما پیاده شدیم.

    من ترجیح می‌دادم با چانه‌زنی با مبلغ کمتری با همین تاکسی برویم چون واقعا در حال از دست دادن پرواز بودیم پس پیشنهاد ۳۰۰ روپیه کردم و راننده هم چیزی نمانده بود که قبول کند که دیدم همسرم رفته و یک توک‌توک گرفته با ۱۰۰ روپیه. سریع پریدیم داخل توک‌توک و او حرکت کرد ولی جناب راننده شدیدا گرم صحبت تلفنی بود! من از اینکه او مقصد را درست فهمیده اطمینان نداشتم و چند بار تذکر دادم که درست به همان ترمینال برود ولی او آنقدر مشغول تلفن بود که ما شک می‌کردیم چیزی فهمیده باشد. واقعا دیگر کاری از دستمان بر نمی‌آمد. اگر راننده یک اشتباه کوچک در مسیر خود می‌کرد با توجه به قفل بودن خیابانهای بمبئی کار ما تمام بود. و یا اگر اصلا آن ترمینال همانجایی که ما باید می‌رفتیم نبود و مامور امنیتی اشتباه کرده بود، دیگر فرصتی برای برگشتن به همینجا نبود. من واقعا هیچ اطمینانی نداشتم چون با عقل جور نمی‌آمد که در یک پرواز غیرمستقیم، مسافران نه از همان جایی که توقف کرده‌اند بلکه از یک جای دیگر پرواز کنند و مجبور باشند تاکسی بگیرند! اصلا گوآ مگر خارج از هند است که بین‌المللی باشد؟ ساعت ۸ به فرودگاه پروازهای بین‌المللی بمبئی رسیدیم و من خودم را آماده کرده بودم که مامور امنیتی فرودگاه ما را راه ندهد و بگوید اشتباه آمدید! ولی درست بود. مشکل بعدی اینجا بود که فرودگاه بین‌المللی بمبئی اینقدر بزرگ است که باور کنید ۲۰ دقیقه در حال دویدن بودیم تا به گیت پرواز برسیم و بلآخره در وقت‌های تلف‌شده‌ی بعد از دقیقه ۹۰، رسیدیم و پرواز را از دست ندادیم. نخست به این فکر می‌کردیم که خروج از فرودگاه چه کار اشتباه و خطرناکی بوده. ولی بعد دیدیم که به‌هرحال ما باید از آن فرودگاه داخلی به این فرودگاه بین‌المللی می‌آمدیم و چون اصلا به عقل کسی نمی‌رسد که در یک پرواز داخلی با توقف، چنین اتفاقی بیوفتد و گوآ بین‌المللی به شمار آید، اگر در فرودگاه هم می‌مانیم احتمالا تا لحظه آخر خوش‌خوشان به گشت و گذار در فرودگاه می‌پرداختیم و دوباره دیر می‌شد.
     

    برخی موضوعات مشابه

    تاپیک قبلی
    تاپیک بعدی
    بالا