دانستنی ها سفرنامه های گردشگری

ATENA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/17
ارسالی ها
23,992
امتیاز واکنش
29,350
امتیاز
1,104
دفتر امور خارجه بیان می‌کند که «تهدید بالای تروریسم» در اردن وجود دارد. اما جالب این که همین هشدار در مورد کشورهایی نظیر مصر،آلمان و فرانسه صادر می‌شود.

به دلیل این که اردن در میانه کشورهایی مانند سوریه، عراق، فلسطین و اسرائیل قرار گرفته (که باعث دلسردی گردشگران می‌شوند) است، نیروی تدافعی خود را طی ۱۵ سال گذشته توسعه داده است. حوادثی مانند انتفاضه سال ۲۰۰۰، ۱۱ سپتامبر و جنگ عراق به این نگرانی‌ها دامن زده است.

پس از آن در سال ۲۰۰۸ که همه‌چیز رو به بهتر شدن ‌می‌رفت بحران اقتصادی، پیامدهای ناخوشایند بهار عربی و اوج گرفتن درگیری‌ها در سوریه این فرصت را بر باد داد. نکته‌ای مهمی که باید به خاطر داشت این است که وزرات خارجه سفر به هیچ‌ مکانی را (به غیر از مسیر ۴ کیلومتری مرز سوریه) منع نکرده است و همچنین اضافه می‌کند که در سال ۲۰۱۵ حدود ۶۰ هزار نفر بریتانیایی بدون هیچ مشکل خاصی به اردن سفر کرده‌اند.

در رستورانی در مرکز سایت که در آن درختان نقش سایبان را برعهده داشتند نهار خوردیم. در زمان باقی مانده به انتهای روز، قسمت عقبی سایت را دور زدیم و ۶۷۰ پله‌ی دیگر را بالا رفتیم و از کنار خانه‌های بادیه نشینان و مقبره‌ها عبور کردیم و به قربانگاه رسیدم. قربانگاه بر فلات بی حصار روی کوه قرار گرفته بود و نباتیها در گذشته در این مکان آیین‌های مذهبی خود را اجرا می‌کردند.

e050456a-8f33-42e4-be3b-4e4b31b5a182.jpg


مسیری طولانی و پرپیچ و خم به قله‌ می‌رسید. ما غروب به آنجا رسیدیم و در مسیر تنها از کنار ۴ گردشگر عبور کردیم.

کافه‌ی نزدیک قله تعطیل بود، لیست غذای سال گذشته رنگ و رویش رفته بود و بزی در داخل دکه بود. دسته‌ای شتر به دلیل نبود مشتری بر روی زمین نشسته و پاهای خود را به زیر جمع کرده بودند.

شکنندگی طبیعت بازار توریسم جهانی به راستی طعم تلخی دارد. جواهر فروشی می‌گوید: بمبی در ترکیه فرود می‌آید و مردم با خود می‌اندیشند که نباید به اردن بیایند. مردی که بطری‌های شنی که بر روی آن طرح‌های از شتر با رنگ‌های مختلف رنگ بسته می‌فروشد می‌گوید که از ۲۰۰۲ به بعد این بدترین سال بوده است و به بطری‌هایش اشاره می‌کند که فروش نرفته‌اند. هتل دوستش به تازگی تعطیل شده و تجارتش رونقی ندارد.

به هنگام گرگ و میش شروع به بازگشت کردیم تا قبل از شب و تاریکی به زمین صاف برسیم. کسی در محوطه مقابل الخزانه حضور نداشت و ما با نوری اندک و سکوتی کامل سیق را می‌پیمودیم. سایه‌ها به نرمی بر روی صخره‌ها می‌خزیند تا این که کاملا شب شد.
 
  • پیشنهادات
  • ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    این سفرنامه در نوامبر ۲۰۱۶ توسط «آملیا جنتلمن» در گاردین نوشته شده است.



    صدای الاغ‌هایی را که به طویله‌شان بازگردانده می‌شدند، می‌شنیدیم و به سختی قادر به دیدن آن‌ها بودیم. پس از این که به انتهای گذرگاه رسیدیم مشاهده کردیم که پترا را برای بازدیدکنندگان شب آماده می‌کردند و بدین منظور مشعل‌هایی را روشن کرده بودند.

    ما در «پترا پالاس» در وادی موسی اقامت داشتیم که تنها چند صد متر از ورودی سایت فاصله داشت و در کافه‌ای چند قدم پایین‌تر به خوردن بشقاب هوموس (نوعی غذای مصری)، کیبه (کوفته قلقلی‌های گوشتی و سرخ شده)، باباغنوش (بادنجان کبابی) و بشقاب تبوله (نوعی سالاد عربی) مشغول شدیم.

    در دومین روز به مدت دو ساعت به سمت «وادی روم» حرکت کردیم، دشتی تماشایی و غیرعادی که تی.ای.لاورنس آن را این ‌چنین توصیف کرده: پهناور، طنین‌انداز و خدا‌گونه. صخره‌های این دشت به سان مومی ذوب شده است که در افق پدیدار گشته‌اند و اشکالی بیگانه در میان تخلخل‌های آن فرم گرفته‌اند.

    مقاله‌ی مرتبط:
    • عجایب هفتگانه جدید جهان ؛ شهر گمشده پترا (Petra)


    به کمک عبدالله که راهنمای ما بود به سمت تپه‌های شنی حرکت کردیم و برای تماشای چشم‌اندازهای باشکوه به بالای آن‌ها صعود کردیم. سپس در نزدیکی تخته‌سنگی شنی کمپ زدیم. عبدالله آتشی روشن کرد و به پختن تاس‌کباب گوشت و سبزیجات با سیب‌زمینی مشغول شد. غذا را در تلالو نور مشعل میل کردیم. فرش را بر روی زمین شنی پهن کردیم تا بتوانیم شب را داخل کیسه‌ی خواب و در فضای باز سپری کنیم.

    برای تماشای طلوع خورشید بر پهنه‌ی صخره‌ها زود از خواب بلند شدیم و برای خوردن صبحانه با حلوای کنجد و چای به بالای یکی از صخره‌ها صعود کردیم.

    در اواخر هفته شبی را به «دریای مرده» سفر کردیم و وقتی که رسیدیم دیدیم که تنها چندین نفر در هوای گرگ‌ومیش بر روی آب شور شناور بودند. سپس حدود ۵۰ کیلومتر به شمال امان راندیم تا از «جراش» دیدن کنیم.

    20aa4ddc-656b-4047-b8f2-f86e1e001c0a.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    جراش زیستگاهی رومی-یونانی بوده که دارای تئاترها، ستون‌بندی‌ها، میدان اسب‌دوانی، طاق‌ها، میادین و موزاییک‌ها است و صحنه‌های زندگی روزمره را در ذهن تداعی می‌کند، همه‌ی این اماکن به خوبی محافظت شده بودند تا در سال ۷۴۹ زلزله‌ای مخروبه‌های آن را در دریایی شنی مدفون کرد.

    دیدن این مکان در اوج خلوتی امتیازی ویژه محسوب می‌شود، تجربه‌ای متضاد با بازدید فوروم در رم که آکنده از جمعیت بود.

    در دوره‌ای که پرو برای تعداد بازدیدکنندگان «مسیر اینکا» محدودیت قائل شده و شهروندان ونیز در مخالفت با شمار توریست‌ها دست به تظاهرات زده‌اند، بازدید از اردن به مثابه‌ی سفر به عهدی دیگر است که در آن خبری از پرواز‌های چارتر نیست.

    ما ساعت ۹:۳۰ صبح به آنجا رسیدم و یک اتوبوس تور داخل محل پارک خودروها بود. وقت نهار شلوغ‌تر شد اما ما در میان آمفی‌تئاتر‌ها و میادین شهر تنها بودیم.

    در معبد آرتمیس به نوشیدن قهوه‌‌ی هل مشغول شدیم و به تماشای خزیدن مارمولک‌ها بر روی ستون‌های پرهیبت پرداختیم. در همین زمان گربه‌ای تلاش می‌کرد داخل کیف‌دستی من شود!

    5557aaa1-e9e4-4264-a7ce-73f7b6e7632a.jpg


    اردن به راستی نیازمند بازگشت توریست‌ها است. هتل‌های زنجیره‌ای بزرگ سعی دارند از طریق تغییر بازار خود به مشتریان بومی بر بحران فائق آیند اما بازارهای کوچک‌تر همچنان از این شرایط رنج می‌برند.

    مدیر هتل «Dead Sea Kempinski» به من می‌گوید:

    قبل از ۲۰۱۱ حدود ۷۰٪ از مشتریانمان از روسیه، اسکاندیناوی، آلمان و بریتانیا می‌آمدند. اما امروزه ۷۰٪ آن را اردنی‌ها، لبنانی‌ها، فلسطینی‌ها و مهاجرین عراقی تشکیل می‌دهد. هتل‌های بزرگ می‌توانند بازار خود را به عروسی‌ها و مشتریان محلی تغییر دهند اما کسانی که خدمات و کالاهای ارزان‌تری ارائه می‌دهند، بیش از همه آسیب می‌بینند.

    صنعت گردشگری اردن البته سعی می‌کند بر این مشکلات چیره شود. به عنوان نمونه اخیرا گروهی از فیلم‌سازان و کارگردانان را از لس‌آنجلس به اردن آورده‌اند تا تعدادی از لوکیشن‌های فیلم‌برداری کشورشان را به آن‌ها نشان دهند. این موضوع ستاره‌های اینستاگرامی را تشویق کرده که به اردن سفر کرده و از چشم‌اندازهای دیدنی آن عکس‌برداری کنند.

    بومیان علاقه دارند فیلم‌هایی را که در اردن ساخته شده به گردشگران خاطر نشان کنند، فیلم‌های مانند Lawrence of Arabia و Theeb، که سال گذشته جایزه بهترین فیلم خارجی بافتا را کسب کرد. از فیلم‌های دیگر می‌توان به The Martian، ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی اشاره کرد.

    88dcebff-6358-41f7-8dc3-d6ee37d813b3.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    ایران گردشگران سرسخت خود را با تعداد عظیمی از گزینه‌های طبیعت‌گردی سردرگم می‌کند. اما عبور از میان گرم‌ترین کویر دنیا با پای پیاده به این سادگی نیست.

    مقاله‌های مرتبط:
    • روستای تمین؛ بهشت سرسبز کویر
    • کویر مرنجاب؛ آشنایی با مقاصد تورهای طبیعت گردی ایران


    این مقاله خاطرات فردی است که به ایران سفر کرده و آن را در سایت «National Geographic» منتشر کرده است.


    محل قرار: مرکز شهر تهران. پس از رسیدن در نیمه شب تیم ما با چشمانی خسته در هتلی با فضای تیره برای مرور ماموریتمان دور هم جمع می‌شوند. در مسیر ما سفارت آمریکا قرار گرفته که در سال ۱۹۷۹ پس از انقلاب اشغال شده است و شعارهای ضد آمریکایی بر دیوارهای آن همچنان باقی است. لوکا آلفاتی، رهبر ۳۶ ساله ایتالیایی تیم ما با چهره‌ای رنگ‌پریده و ریشی اصلاح نشده از ایتالیا می‌رسد. ماموریتی که ما برعهده گرفته‌ایم خطرهای خاص خودش را دارد. این اولین بار خواهد بود که فردی با پای پیاده از میان گرم‌ترین کویر دنیا یعنی دشت لوت عبور می‌کند.

    1f088d5c-82ba-4d4d-b1ce-04cd0072dc40.jpg


    در فارسی لوت به معنای تهی است. مانند کاوشگر بریتانیایی فیلفرد تزیگر، مارکو پولو هم از میان آن عبور کرده است ولی هر دوی آنها سوار بر شتر بودند. در زمان‌های اخیر دشت لوت ایران شاهراهی مهم برای قاچاقچیان بلوچی برای جا‌به‌جایی کالا از مرزهای پاکستان و افغانستان است. هدف ماموریت ما جستجو در دل کویری است که هیچ‌گاه از آن به طور کامل عبور نشده است.

    لوکا این چنین می‌گوید:

    نزدیکترین آبادی از ما کیلومترها فاصله دارد، از این رو باید مراقب یکدیگر باشیم. ما باهم این ماموریت را شروع می‌کنیم و باهم تمام خواهیم کرد. ما سبک و سریع سفر خواهیم کرد، کمپ زدن بر روی شن دشوار است، آبی برای شستشو نداریم و برای رفع حاجت خود مجبوریم کنار تپه‌های شنی خم شویم و اگر جیره‌مان کم شد مجبوریم با آن کنار بیاییم.

    fe47bf59-d39d-4ce1-80d3-1a17371a741a.jpg


    این سفری عادی در تعطیلات نیست و در عین حال سکرت کامپس (Secret Compass) یک تور گردشگری معمولی نیست. بهتر است به جای این عبارت از جوخه سفرهای اکتشافی استفاده کنید و اگر این کمی نظامی به نظر می‌آید، اصلا غیر عادی نیست چون در واقعیت هم چنین است. بنیانگذار آن توماس بودکین، افسری در هنگ پاراشوت‌بازها است و در رزم در جنگل مهارت دارد. او همچنین در افغانستان خدمت کرده است. بودکین می‌گوید:

    بودن در فضای نظامی، این امکان را به من داد که بی‌باکانه برای سفر به جاهایی که کسی به آنها نرفته بود برنامه‌ریزی کنم. از آن به بعد زمین برای من محل بازی بوده است.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    763b4ac1-d9e3-499d-bd50-46b9c1642cdc.jpg
    سکرت کامپس در دشت لوت



    لیست مقصدهای سکرت کامپس بسیار طویل (دوچرخه‌سواری کوهستان در افغانستان، کوهنوردی در کردستان عراق) است و در عین حال این کشورها را از دیدگاهی جدید می‌نگرد. بودکین می‌گوید:

    حقیقت این است که دشواری‌های جغرافیایی بومی شده‌اند یا تهدیدات و خطرها (به ویژه در مورد ایران) کاملا اشتباه فهمیده شده‌اند.

    بر روی لبه
    آن روز بعد از ظهر تیم شاداب کاوشگران ما (شش مرد و شش زن) با پروازی به کرمان (در جنوب ایران) تهران را ترک کرد. از طریق تنش‌زدایی بین‌المللی، فضای ایران روز به روز برای گردشگری مهیا‌تر می‌شود، ولی با این وجود ناحیه خشک جنوبی همچنان مسافرانی ندارد که دائما به آنجا سفر کنند.

    کرمان در حاشیه غربی دشت لوت واقع شده است که دورتادورش با کوه‌هایی احاطه شده که تپه‌هایشان دارای پوشش خاکستری متمایل به نقره‌ای، صورتی سالمون و مشکی ذغالی هستند که به خوبی ته‌نشین شدن مواد معدنی را به تصویر می‌کشند. در بازار شلوغ شهر کپه‌ای انار روی هم انباشته شده‌ است و بوی ناجور قلیان‌ها ورودی یک چایخانه قدیمی که قبلا حمام بوده را فراگرفته است.

    46365c6d-7926-4064-bd80-35c944c0fbc6.jpg


    لوکا می‌گوید:

    برنامه ما راندن به سمت شمال شرقی و سپس پیمودن راه به مدت ۱۰ روز به غرب و بازگشت به کرمان است. هیچ مسیر معینی وجود ندارد به دلیل این‌ که هیچ نقشه‌ای وجود ندارد. ما مسیر خودمان را از بین شگفتی‌های جغرافیایی لوت که هیچ سکنه‌ای ندارد، از طریق جی‌پی‌اس موجود در وانتی که آب مورد نیاز تیم را حمل می‌کند، می‌یابیم. همراه ایرانی ما، روباه مکار کویر، مهرداد قزوینیان است که لوت را بیش از هر انسان زنده‌ای می‌شناسد. تیم پشتیبانی او شامل دو برادر و خواهرش است: امیر، راهنمای راهپیمایی ما و حمیده رضوی کارگردان سینما.

    در حین حرکت خواب‌آور ۳۷۰ کیلومتری به نقطه شروع از میان تپه‌های نمک ترک خورده و ستون‌های شنی که باد بوجود آورده عبور می‌کنیم. اگرچه زندگی در اینجا جریان ندارد ولی بسیار زیبا به نظر می‌آید. برای نهار خوردن در کاروانسرایی با دیوارهای خشتی در شافی‌آباد که در راه باستانی ابریشم واقع شده توقف کردیم. حضور ما بومی‌ها را به جنب‌وجوش انداخته است. مهرداد با طئنه می‌گوید:

    آنها فکر می‌کنند شما از طرف CIA به اینجا آمده‌اید.

    راهپیمایی ۳۷ کیلومتری در میان دریای شن یلان، ما را در تاریکی به اولین کمپمان می‌رساند. وضعیت ماموریت: مناسب برای حرکت. اکنون بازگشتی در کار نیست.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    این مقاله خاطرات فردی است که به ایران سفر کرده و آن را در سایت «National Geographic» منتشر کرده است.


    پس از صرف صبحانه با نان لواش ایرانی و نیمرو وارد ریگ برزف می‌شویم که یکی از بزرگ‌ترین دشت‌‌های ریگ در سرتاسر جهان است.

    تپه‌های شنی شمایل‌گونه، که برخی از آن‌ها ارتفاعی بیش از ۱۰۰ متر دارند، توسط بادهای ۱۲۰ روزه به فرم هلالی درآمدند. از ماه آوریل این باد به مدت ۱۲۰ روز می‌وزد.

    مقاله‌های مرتبط:
    • نایبند، چهره زیبای کویر
    • آشنایی با کویر سیاه کوه، یزد


    روزانه حدود ۱۹ کیلومتر از میان تپه‌های شنی حرکت می‌کردیم و روحیه‌مان با فراز و نشیب‌های متعددی دست و پنجه نرم می‌کند. از برجستگی‌هایی بسیار باریک صعود کردیم و ردپایی سینوسی شکل بر روی تپه‌ها به جای گذاشتیم.

    شن سست است و تلاش برای صعود از آن نیازمند پیاده‌روی با سرعتی بالا است. کارن از اعضای تیم که متخصص فناوری اطلاعات از دانشگاه بیرمنگام است، می‌گوید:

    به این می‌ماند که خلاف جهت آب شنا کنید.

    618ed399-f869-4e99-bfaf-cbfd7424741f.jpg


    پس از صعود به هر تپه می‌توانستیم عالی‌ترین هنرمندی طبیعت را به تماشا بنشینیم: افق پهناور و موجی شکل که با قله‌هایی همانند کیکی شنی، گاهی گیاه ماگنولیا کم‌رنگ و در برخی موارد به رنگ کارامل تیره و قهوه‌ای فندقی عجین شده بود. بهم ریختن شن‌ها با قدم‌های عرضی، زیبایی و کمال آن‌ها را مورد تعـ*رض قرار می‌دهد ولی با این حال مفرح است.

    از توانایی کاوشگران همراه من که از دشواری‌ها به تنگ آمده‌اند، رفته‌رفته کاسته می‌شود. ما تیمی با ویژگی‌های مختلف داریم که هر کدام هدف خاصی برای آمدن به این سفر دارند. تیم شامل سنگاپوری‌های رواقی، جیسون و اریک است که تا به حال هرگز کمپ نزده‌اند، کشاورز متشخص یان و پیتر صاحب رستوران، دوقلوهای آندرا، و نیک که مدیر برنامه فوق ستاره راک، رابرت پلنت است و همچنین مگان که خود را برای ماراتون سابل آماده می‌کند. آندرا سرسختانه می‌گوید:

    هیچ‌گاه تعطیلات را در ساحل سپری نمی‌کنم. ساعات کاری من پشت میز سپری می‌شود بنابراین به چیزی افراطی و خارج از محدوده نیازمندم.

    eda327bd-711d-4a71-a764-9ca7a93041e7.jpg


    برنامه روزانه ساده است: ساعت ۶ صبح کمپ را بعد از خوردن صبحانه جمع می‌کنیم. تمام طول روز را راهپیمایی می‌کنیم. پس از رسیدن، جرعه‌ای چای شیرین زندگی‌بخش می‌نوشیم. چادرها را برپا می‌کنیم. شن را از سر و رویمان می‌روبیم. زیر آسمانی پرستاره شام می‌خوریم و با ستاره‌ها و شهاب‌باران، آهسته زیر لب زمزمه می‌کنیم.

    ما در لوت تنها موجودات زنده نیستیم. برخی گونه‌ها نیز در این دشت خانه دارند. درختان نحیفی وجود دارند که سایه‌شان سنجاقک‌ها را به زیر خود جذب می‌کند. ردپاهای گربه‌ها و پرنده‌های کوچک بر روی شن باقی مانده‌اند و ما به تماشای روباه مکار صحرا با گوش‌های نوک تیزش می‌نشینیم. ردپای شترها در نزدیکی محل کمپ ما که در شیاری بزرگ در میان تپه‌های شنی قرار گرفته به گله‌ای از شترهای وحشی ختم می‌شود. با خودم می‌اندیشم که کاش می‌توانستیم از شتر برای حمل بار استفاده کنیم.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    b178c894-0696-4303-abbb-d8e1c5d9eac0.jpg
    شترها در لوت

    مهرداد می‌گوید:

    این‌ها شترهای ایرانی هستند و مانند شترهای عربی برای حمل بار مناسب نیستند.

    دشت درد
    روز چهارم و وضعیت ماموریت: تیم همچنان استقامت می‌کند ولی پاهایشان با مشقت راه می‌پیماید. تپه‌های شنی پیش رو بیشتر به کوه می‌مانند.

    لوکا می‌گوید:

    ماه‌ها زمان می‌برد تا از این تپه‌ها عبور کنیم.

    در نتیجه ما راه‌مان را به سمت دشت فلفل‌نمکی‌ای که به نرمی در حال گسترش بود، پیش گرفتیم. گذر زمان سنگ‌های سطح زیرین زمین را به توفال‌های خردشده تبدیل کرده است. در ۵ روز آینده هیچ بوته گیاه زنده‌ای مشاهده نکردیم.

    سایه‌ای در کار نیست. هر چه که به سمت قسمت درونی کویر کشیده می‌شویم موجودات زنده را نایاب‌تر می‌یابیم. زیاد از گندم بریان فاصله نداریم، فلاتی که از مذاب پوشیده شده است. در همین مکان بود که در سال ۲۰۰۴ گرم‌ترین نقطه کره زمین با دمای ۷۰/۷ سلسیوس به ثبت رسید. لوت گرم‌ترین مکان دنیا بین سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ بوده است. تنها در هوای خنک فصل زمستان است که شما به لطف دمایی قابل تحمل (بین ۲۵ تا ۴۰ درجه سلسیوس) می‌توانید از این سرزمین گذر کنید.

    57b7fb75-b371-4066-a9a0-625edeb57041.jpg


    اما راهپیمایی ۴۰ کیلومتری همراه با تجهیزات به لطف دانه‌های شن و گرمای سوزان باعث می‌شود به سرعت خسته شویم. لوکا که آموزش پزشکی دیده با باندهای مخصوص تاول شروع به کار می‌کند. آندرا می‌گوید:

    حتی اگر پاهایم خرد شوند ادامه خواهم داد.

    آن‌ها به انتهای راهپیمایی نزدیک شده‌اند.

    روز بعد ۲۵ کیلومتر آزاردهنده دیگر را پیمودیم و در عمق «چشم لوت» غرق ‌شدیم. می‌توانید به این دهانه کروی بزرگ یک سوراخ تخلیه بگویید، البته در صورتی که آب تا به امروز این مکان را لمس کرده باشد! اما گفته می‌شود که «چشم» در اثر باران شهاب‌سنگ بدین شکل درآمده است. بسیار باشکوه است؛ دورادور این دهانه را رسوبات کالامین تیره پوشانده‌اند، درونش بلوک‌های مجزای سنگ سیاه وجود دارد که شهری را که بادهای متعدد آن را فرسوده‌اند و صیقل داده‌اند، به ذهن متبادر می‌کند.

    12553dca-34f9-49ea-99cd-94ade0624c44.jpg


    پس از عبور از دریاچه‌ای خشک که پوسته‌ای ترک خرده دارد چون پوست تخم‌مرغ بر پهنه‌ای بی‌افق قدم نهادیم. گاهی با حرکاتی موزون که حرکت کاروان‌ها را تداعی می‌کرد به پیش می‌رویم. به صورت مداوم از باند تاول استفاده می‌کنیم. مذاب سیاه خرد شده به تغییرات دمای بالا دلالت می‌کند.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    این مقاله خاطرات فردی است که به ایران سفر کرده و آن را در سایت «National Geographic» منتشر کرده است.
    مقاله‌ی مرتبط:
    • کلوت شهداد، سرزمین رمزآلود کرمان
    کو‌ه سیاهی که از رشد بازمانده ناگهان به مثابه پودینگی که بیش از حد پخته شده نمایان می‌شود. امیر می‌گوید نام این کوه «ملک محمد» است که از نام ساربان شتر کاوشگر اتریشی، آلفونس گابریل، که در دهه ۱۹۳۰ به اینجا سفر کرده بود گرفته شده است. تیم، اوصاف خسته‌کننده امروز را چنین نام می‌نهد: دشت درد.





    b0045650-c5dc-4ffc-b14e-8f88d9233eca.jpg


    البته دلخوشی‌های کوچک به حفظ روحیه‌مان کمک می‌کند. هندوانه و بیسکویت‌های شکلاتی در کمپ انتظارمان را می‌کشند. شور رفاقت‌مان و خوشمزگی‌های به هنگام غذا خوردن البته به یک آن با نفس‌های ناگهانی ناشی از درد تماس دست به تاول شکسته می‌شود. زیر ستاره‌ها می‌خوابم و مکرر از خواب برمی‌خیزم (به دلیل نوشیدن چای زیاد!) تا به تماشای صورت فلکی کمربند شکارچی، که در طرح ۱۸۰ درجه‌ای از ستاره‌ها نقش بسته است، عازم شوم.

    احساس آزادی می‌کنم که به دور از هیاهوی زندگی مدرن در چنین شرایط سختی همچنان پابرجا مانده‌ام. مهرداد این آزادی را به خوبی درک می‌کند. او به من می‌گوید:

    ناسا از من درخواست کرده تا از لوت عکسبرداری کنم تا بررسی کنند شرایط فرود آمدن بر روی مریخ ممکن است به چه شکل باشد.

    و می‌افزاید که تنها دو نقطه در این کویر ۵۱,۸۰۰ کیلومتر مربعی آب دارند. برخلاف تمام دشواری‌ها مهرداد دو دهه عمر خود را، به دور از فرش فروشی‌اش در تهران، به کندوکاو در لوت سپری کرده است. او بیان می‌کند:

    در اینجا ایدئولوژی و سیاست هیچ اهمیتی ندارد. در اینجا طبیعت را حس می‌کنم. روح به پرواز درمی‌آید.

    7c83ee1a-6daf-464e-a21b-b5cc4377fd72.jpg


    به دلیل این که دو روز قبل بسیار فرساینده سپری شد، لوکا نیمروزی سبک‌تر را برنامه‌ریزی می‌کند. صبحی بسیار زیبا عشق ما به شن نرم را با منظره‌ای ۱۰ کیلومتری از تل‌های شنی ستاره‌ای شکل، که به جای رشد در پهنا در جهت عمود رشد می‌کنند، حیاتی دوباره بخشید.

    تل‌های شنی بر اثر وزش باد در جهات مختلف به شاخه‌هایی طلایی و موجی‌شکل بدل می‌شوند. این شاخه‌ها به آرامی در مسیر دره‌ای وسیع از دید بیننده محو می‌شوند، دره‌ای که ما بعدازظهر میان کپه‌های شن برای استراحت و تجدید قوا در آن مستقر می‌شویم. یکی آن‌ها را به برشی از چیزکیک تشبیه می‌کند. پس از بحث و گفتگو غذا می‌خوریم. نان‌های لواش‌مان به سختی سنگ شده‌اند ولی همچنان تخم‌مرغ و برنج داریم. یکی از اعضای گروه به نام تینا مسئولیت درست کردن ماکارونی به سبک ژاپنی و تخم‌مرغ مکزیکی را برعهده می‌گیرد.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    شن‌های اندوه
    سه روز پایانی راهپیمایی شامل عبور از سرزمین‌هایی است که تنها منحصر به لوت هستند: کلوت‌ها. در نقشه‌ی ماهواره‌ای ما، تنگه‌های کلوت به صورت غیرمعمولی موازی به نظر می‌آیند، گویی پنجه‌ی گربه‌ای ۹۳ کیلومتر در جهت شمال بر پهنه‌ی کویر کشیده شده است. بادهای فرساینده توده‌سنگ‌های موجود در این دره‌ها را به مجسمه‌هایی فانتزی تبدیل کرده‌اند که خود نشان از چیرگی باد دارد.

    ۷۲ ساعت تا انتهای مسیر
    وضعیت تاول: بحرانی
    وضعیت روحیه: همچنان بالا
    تا به حال کسی از این ناحیه جنوبی کلوت با پای پیاده عبور نکرده است و برای پایان دادن به راهپیمایی باید از میان آن‌ها به سمت غرب حرکت کنیم. امیر جلوتر از همه حرکت می‌کند. در حین این که ما در این دره که به شریان‌های کوچک‌تری تقسیم می‌شود به پیش می‌رویم او در جستجوی رخنه‌ای در دیواره‌ها است.

    87276fc0-7a71-4e39-8ee2-e5324db20006.jpg




    کلوت‌ها دلربا هستند. به هنگام طلوع سنگ‌های شنی ساده به مربای پرتغالی‌ می‌مانند که در حال شعله‌ کشیدن است. آوای ما در میان این دیواره‌های کهن منعکس می‌شود. توده‌های شن داخل دره ادامه راه را با مشکل روبرو می‌کند. ما آن‌ها را شن‌های اندوه می‌نامیم. ستون‌های شنی که از وزش باد فرم یافته‌اند اشکال خاصی مانند استوپا‌های بودایی، ورودی کلیساها و باله‌ی کوسه را در ذهن من تداعی می‌کنند. گاهی اوقات نیز به اسکلت قفسه سـ*ـینه فسیل یک دایناسور شباهت دارند. تینا که به غذا بسیار علاقه‌مند است، کلبه‌ای را به جای تکه‌ای نان می‌پندارد.

    شب اول نمی‌توانیم از دره خارج شویم بنابراین در آن کمپ می‌زنیم. اما در صبح بعدی بلاخره امیر راه نجات‌مان را می‌یابد: شکافی در دیواره در جهت غرب که از ۴ یا ۵ دره عبور می‌کند. شن همه‌ی ما را خفه کرده و کلوت بر فراز هیبت قلعه‌های جنگ‌های صلیبی و دیزنی‌لند اظهار وجود می‌کند.

    سعادت و طوفان شن
    d63d8e9e-102f-45e5-ae99-47fc03a50601.jpg


    در زیر سایه‌ای می‌‌آرامیم و از غذای فقیرانه‌مان که شامل گوجه ترشیده و نان لواشی است که به قدری خشک شده که دیگر کم مانده به گرد تبدیل شود، تغذیه می‌کنیم. کاری از دست تینا برنمی‌آید. رادیوی لوکا به صدا درمی‌آید و بی‌حالی ما برطرف می‌شود. پیامی از طرف مهرداد دریافت می‌کنیم.

    لوکا می‌گوید:

    طوفان شن در راه است. صورت خود را بپوشانید و از عینک مخصوص استفاده کنید. در حین طوفان یکدیگر را ترک نکنید.

    لااقل مشقت حمل این عینک‌ها بی‌فایده نبود.

    هوا عجیب‌وغریب می‌شود. حرارتی مرطوب پوست آدمی را نوازش می‌کند و سپس قطره‌های درشت باران شروع به فرود‌‌آمدن می‌کنند و توسط شن تشنه بلعیده می‌شوند. امشب در دره‌ای که در آن باد از هرسو در وزش است، با فاصله‌ای کمتر از ۲۰ کیلومتر به نقطه پایان در چادرمان اتراق می‌کنیم. باد بی‌رحمانه چادر را تکان می‌دهد.

    شب روز بعد سرانجام از کلوت خارج می‌شویم و به دشت کاشیت پای می‌نهیم و ماموریت به پایان ‌می‌رسد. کوه‌های اطراف کرمان اکنون پوشیده در برف است. در ۱۰ روز چالش‌برانگیز حدود ۲۲۲ کیلومتر راهپیمایی کردیم. ما از دشت لوت عبور کردیم.

    به سمت شهر کاشیت که در مسیر راه ابریشم باستانی واقع شده است، حرکت می‌کنیم تا در واحه‌ای پر از نخل کمپ بزنیم. گله‌های شتر از مقابل چادر ما می‌گذرند و بومی‌های پرعاطفه با اسلحه‌ای شکاری در دست، برای نوشیدن جرعه‌ای چای به ما می‌پیوندند. بستنی، نان تازه، تخم‌مرغ و خرمای مغازه را می‌خریم. امیال‌ انسانی خود را باز می‌یابیم، چون مرغ ماهی‌خواری که بر فراز دریاچه‌ای کم‌عمق به شکار می‌پردازد.

    احساس متضادی دارم. همانند اعضای گروه از موفقیت‌مان به خود می‌بالم و در عین حال غمی سبک و ناباوری عجیبی از دوباره بودن در فضایی روزمره به من دست می‌دهد که به زودی تمام زندگی‌ام را فرا خواهد گرفت.

    کارن می‌گوید:

    احساس می‌کنم این سفر هیچگاه اتفاق نیفتاده است، این تجربه کمی غیر واقعی به نظر می‌آید. این سفر بالاتر از هرچیز شرایط روانی انسان را به چالش می‌کشید اما با پیروزی حس بسیار خاصی به انسان دست می‌دهد.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    در نزدیکی شهرستان شیرگاه مازندران منطقه‌ای بسیار خوش آب و هوا و سرسبز به نام لفور واقع شده که بسیاری آن را به خاطر سد البرز (لفور) می‌شناسند. در ادامه سفرنامه کوتاه ما در بازدید از این منطقه و آبشار بسیار زیبای گزو را مطالعه می‌کنید.

    آبشار گزو ۵۳ متر ارتفاع دارد
    آبشار گزو از ارتفاع ۵۳ متری درون دره‌ای به شکل U می‌ریزد که در زیر آن حوضی از آب زلال تشکیل شده است. لـ*ـذت ایستادن نزدیک آن و خیس شدن از شبنم‌های حاصل از پودر شدن آب قابل وصف نیست و قطعا اگر سفر ما در فصل تابستان انجام می‌شد امکان آب تنی مختصری هم فراهم بود. وقتی پس از پیاده‌روی حدودا دو کیلومتری و کم کردن حدوداً ۳۰۰ متر ارتفاع از پارکینگ امامزاده گزو وارد دره منتهی به آبشار می‌شوید صدای آب‌های خروشان روحتان را نوازش می‌دهد و مجبورتان می‌کند تندتر و حتی خطرناک‌تر قدم بردارید!

    a1c875a7-55a1-41b0-bdbd-2ff019a0cf47.jpg


    گیاهان و خزه‌ها در تلاشی نافرجام برای پوشاندن کامل صخره‌های دیواره‌های سنگی، سبب چند برابر شدن زیبایی این دره و آبشار شده‌اند.

    برای رسیدن به این منطقه برنامه‌ای سه روزه تدارک دیده بودیم و قرار بود روز اول به سمت سد لفور (سد البرز) برویم و در روستای شرقلات کلبه روستایی کرایه کنیم و شب را در آنجا به استراحت بپردازیم و صبح روز دوم پس از صرف صبحانه به سمت امامزاده گزو حرکت کنیم و پس از بازدید از آبشار، به روستا بازگردیم. برای روز سوم هم قرار بر این بود که از آبشارهای هفت تیر کن در نزدیکی منطقه لفور بازدید کنیم که متاسفانه شرایط جوی این امکان را به ما نداد.

    48015760-3408-4dc2-9be2-d8cd75432fde.jpg
     

    برخی موضوعات مشابه

    تاپیک قبلی
    تاپیک بعدی
    بالا