دنباله دار شیرین کاری در مدرسه و دانشگاه!

قطره

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/10/16
ارسالی ها
24
امتیاز واکنش
823
امتیاز
241
محل سکونت
شهر عطر
دوم دبیرستان کل کلاسمون درس خون بودیم یه معلم فیزیک داشتیم فقط اومده بود به قول خودش ثابت کنه فقط ادعا داریم و هیچی بارمون نیست
لامصب هر چی بد درس می داد سر کلاس هر چی هم امتحاناش بد بود بد یعنی بدا سخت نبود بد بود اصلا هم نمی تونستیم تقلب کنیم از بس تند تند راه می رفت بینمون. دیگه واقعا اعصابمونو به هم ریخته بود اعتراض اینام اصلا فایده نداشت یه روز دور هم جمع شدیم گفتیم دیگه نمی شه باید تقلب کرد وگرنه ما درسمون خوب بودو سر کلاس معلمایی که دوسشون داشتیم به تقلب فکر هم نمی کردیم سر جلسه امتحان دوتا از بچهها ک المپیک فیزیک شرکت می کردن قرار شد تا برگ سوالو داد سریع جواباشو تا اونجایی که می تونن با هم فکرهم روی یه برگ بزرگ بنویسن ما هم حواس معلمه رو پرت کنیم معلمه هم که گفتم راه می رفت
معلمه که پشتشو کرد بهمون برگه رو ازشون گرفتم با چسبایی که اماده چسبونده بودم به دسته صندلیه فورا چسبونم اروم پشت کمرش 25r30wi
آی کیف می داد هماهنگ کرده بودیم بچه ها نوبتی ازش سوال می پرسیدن خم می شد جواب بده پشت سریه جوابارو فوری کپی می کرد:aiwan_light_dance2:
اون امتحانه رو همه مون بالای پونزده شدیم. پونزده عالی بود از بس سوالاش بد بودن خودمن بااینکه خیلی ادعا فیزیک داشتم اولین امتحان فیزیکمو از ده دو و هفتاد و پنج شدم
اخ دلم برا بچه ها تنگ شد
 
  • پیشنهادات
  • قطره

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/10/16
    ارسالی ها
    24
    امتیاز واکنش
    823
    امتیاز
    241
    محل سکونت
    شهر عطر
    یه روز من ودوستم سوار سرویس از مدرسه برمی گشتیم چهار نفر عقب بودیم ترتیب نشستن جوری بود که هرکی زورتر پیاده می شد کنار در می نشست من و دوستم نعیم وسط بودیم من سمت راست بودم .حالا نعیمم وسواس، انقدوسواسیه من این همه سال دوستم باهاش هرروزم پیش همیم یه بار دستم به صورتش نخورده یا یه بار روبوسی نداشتیم باهم، فک نکنمم تا حالا مامانشو هم بوسیده باشه می خوام بگم که واقعا حساس بود
    تو حال خودم بودم دیدم داره با ارنجش تو اون تنگی جا هی می زنه به پهلوم اشاره کردم چیه به اقای راننده اشاره کرد دیدم این جناب راننده دستشو کرده تو دماغش داره گیگیلی در میاره حالا همه پنجره هام تا اخر پایین بودن ماشین هم تندمی رفت هی باد می پیچید تو ماشین. اغا چشمتون روز بد نبینه اقای راننده دستشو برد بیرون تا گیگیلیو باد بده مام که شده بودیم دوجفت چشم فقط نگاه می کردیم تا زودتر ببینیم چی می شه این گیگیلی نمی دونم باد شدید بود گیگیلیه کم چگال بود یا ما چشم کردیم اقای راننده رو که باد این گیگیله رو بلند کرد به سمت داخل ماشین ما هم چشم برنمی داشتیم ازش ببینیم سرنوشتش چیه که راست اومد نشست رو شونه راست دوستم
    نعیم شکه اشک تو چشاش جمع شده بود دهنشم باز منم داشتم می پوکیدم حالا هی صدای مامانم که می گفت خیلی بد بلند می خندی زشته هم هی تو سرم اکو می شد داشتم باتمام وجود جلو خندیدنمو می گرفتم اون دو نفرم پیاده شده بودن تو این فاصله
    یه لحظه برگشتم دوستمو دیدم نفهمیدم این حجم خنده چتو ازاد شد یعنی ترکیدما
    دیگه می دونید که همراهش مقداری هم بزاق اینا پرتاب می شه این دوست مام مثل اینکه روزش بود چون دهنش هنوز باز بود تمام این بزاق راست ریخت تو دهنش منکه مـسـ*ـت خنده بودم ...ولی عجب گیگیلی درست کرده بود25r30wi25r30wi
     

    قطره

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/10/16
    ارسالی ها
    24
    امتیاز واکنش
    823
    امتیاز
    241
    محل سکونت
    شهر عطر
    یه خاطره دیگه بگم سال سوم دبیرستان از طرف مدرسه رفتیم شهربازی ، داستان شهربازی خیلی طولانیه بعداز اونومی گم اولش یه اتوبوس اومده بود برا برگشتن جامون نشد یه ونم اومد منو دوستم نعیم سوار ونه شدیم من کنار پنجره بودم یه چندتا از بچه هارو پیدا نکرده بودن تا راه بیافتیم ،شبم شده بود حوصله مون داشت سر می رفت نتم نبود اولش اومدیم سلفی بگیریم واقعا حالشو نداشتیم ،یکی از عکسا که بیحال و لاجون افتاده بودیم خیلی خنده دارشده بود دیگه جوگیر شدیم شروع کردیم به گرفتن عکس ترسناک مثلا، تاریک بود بایکی از گوشیا نور می انداختیم با یکی دیگه عکس ،یعنی شکلکایی در می اوردیم خودمون غش می کردیم از خنده البته بگم که حواسمون بود کسی حواسش بهمون نیست تقریبا همه پیاده شده بودن.تو اوج عکاسی بودیم که یه لحظه سرمو برگردوندم دیدم یه دوتا تنه داخل یه ماشین از پشت دارن بندری می رن اولش نگرفتم داشتم رومو برمی گردوندم که یادم به خودمون افتاد ماشینه شاسی بلند و اونقدر بالا بود داخل ونه که پنجره هاش کاملا باز بودن راحت مشخص باشه .نعیمم متوجه شون شد پسری که پشت فرمون بود کاملا روی فرمون افتاده بود و شدید می لرزید یه لحظه نگران شدم نکنه تو لرزه ها و برخوردش به فرمون دنده هاش مشکلی پیدا کنن اون یکیه هرچند سرشو نمی دیدیم به نظرم چون جلوش جای بیشتری داشت وضعش بهتر بود .
    حس خجالت داشتیما ولی بیشتر خنده مون گرفته بود خداروشکر به خاطر ترافیکی که پشت سرشون درست شده بود سریع رفتن
     

    *S.M.Z*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/23
    ارسالی ها
    911
    امتیاز واکنش
    35,421
    امتیاز
    911
    من از این جرعت ها ندارم ولی همین دوشنبه چنان سوتی دادم که نگو
    دقیق یادم نیست بحث سر چی بود ولی من یهو گفتم مثلا همین (خرمشهر) که زلزله اومده ولی هنوز شهر رو بازسازی نکردن . وقتی متوجه سوتیم شدم سریع گفتم : نه نه منظورم کرمانشاه بود !
    همه کلاس زد زیر خنده حتی خودم ! کلا تا دودقیقه کلاس داشت میخندید
    برای یکی از دوستام که تو این مدرسه نیست وقتی تعریف کردم هی بهم تیکه انداخت و گفت هنوز هیچی نشده سوتی هات شروع شد
    شاید خنده دار نباشه ولی خوب سوتی کثیفی بود
     

    eastisup

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/24
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    90
    امتیاز
    71
    سن
    25
    محل سکونت
    Babol
    به بچه های کلاسمون که نماز میرفتن عطر مشهد جایزه دادن . ما هم (به سرکردگی من ) گرفتیم همه جای کلاسو معطر کردیم . تازه کولر کلاسمون از این قدیمی ها بود که داخل یکی از پنجره ها کار گذاشته شده بود و پرده میومد جلوش ما اون قسمت پرده رو هم عطر زدیم و گذاشتیم جلوی کولر که عطر رو بیش از پیش در کلاس پخش کنه . جاتون خالی معلم اصلا از در داخل نیومد.
     

    Anahitaaa

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/27
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    149
    امتیاز
    106
    سن
    21
    موقه امتحان قران تو راهنمایی
    قندون تو دفترو که شکلات داشت و با درش و کلا جاش کش رفتم:aiwan_light_sddsdblum:
    تو کله زمان امتحان تو جیبم داشتمش
    از جلسه اومدم بیرون با دوستام شکلاتاشو تقسیم کردمو خوردیم بعدم گذاشتمش لبه تاقچه25r30wi
    حالا میخواستم برم به دفتر بگم این قندونو تو حیاط مدرسه پیدا کردمو اینا
    دیگه دوستام نزاشتن:aiwan_light_biggrin:
     

    آتروپوس

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/04
    ارسالی ها
    92
    امتیاز واکنش
    1,082
    امتیاز
    326
    محل سکونت
    همین جا
    یه بار سال هشتم یه معلم داشتیم از اینا که رو یه صندلی جاشون نمی شه ازبس چاق بود باهمون هم کا و فناوری داشت
    یادمه یه پودمان کار با چوب بود این خانمم گفته چوب و اره مویی بیارید ماهام هرچی اعتراض کردیم که این کارا پسرونس زیر بار نرفت گفت باید بی یارید
    بچه کلاس هم باهمون اره مویی یا پایه های صندلیشو نصف اره کردن که معلوم نباشه ولی نشست بشکنه
    خلاصه این خانم که نشت تلپی افتا ماهام از قصد بلد می خندیدیم تازه شلوارشم پاره شده بود
    ازمون یکی دونمره از نمره آخر ترم کم کرد ولی دلمون خنک شده بود
     

    DabriA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/26
    ارسالی ها
    947
    امتیاز واکنش
    7,889
    امتیاز
    614
    محل سکونت
    ElDorado
    خب خیلی وقته اینجا فعالیت نداشتید :/
    من دیدم گفتم منم یک خاطره بنویسم ^-^

    تو ماه پیش بود فکر کنم
    کلاس فوق برنامه فیزیک داشتیم و استادمون مرد بود.از سال قبل باهاش کلاس داشتم من و اکیپم و میشناخت.
    وسط های کلاس رو به آخر بود
    هممون تو یک ردیف،ردیف اول رو به رو استاد نشسته بودیم من کنار پنجره بودم که یک پرده سر تا سر بلند تا روی زمین داشت نشسته بودم
    پاک کنم افتاد رو به رو میز استاد
    استاد هم پا تخته داشت درس میداد با جدیت
    پاک کنم و برداشتم و عقبی برگشتم و تا نشسم صدای تق بلندی تو کل کلاس پیچید
    دستا استاد تو هوا موند و منگ به من و پرده نگاه میکرد
    بچه ها کپ کرده بودم
    من با یک لبخند احمقانه:ببخشید بد نشستم.
    کله کلاس ترکید
    استادم هم بیخیال شد و داد زد بچه ها ساکت بشن
    اعصابم بد خورد شده بود و به استادم نگاه نمیکردم.دیگه هم سر کلاساش ردیف اول نشستم و همیشه ردیف دوم بودم
     

    برنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/27
    ارسالی ها
    305
    امتیاز واکنش
    4,502
    امتیاز
    485
    محل سکونت
    شهرجهانی (یزد)
    یکی از اساتید دانشگاهمون که اصالتا شیرازی بودن تعریف میکرد اوایلی که با دانشجوهای یزدی کارگاه سفال داشته و گِل لویی دار استفاده میکردن، یکی از دانشجوهای شیربن زبون می پرسه ؛ استاد چی چی گَلِ گِله؟
    استاد اولش متوجه نمیشه ولی بلافاصله یکی دیگه میگه؛ اره! چی چیه قاطیشه؟
    استاد که تازه متوجه حرف دانشجو شده بود به شوخی گفت؛ گُل گَلِ گِله !25r30wi
     

    Bitter opium

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/27
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    1,231
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    میان ورقه های کتاب
    سال اول دبیرستان معلم شیمیمون یه زن فوق العاده بداخلاق و سختگیر بود. از امتحاناش که دیگه نگم براتون. چون بچه ها نمراتشون افتضاح بود با پیشنهاد مدیر و مشاور گروه بندی کرد 4 گروه و قرار شد سرگروها با بچه ها کار کنن و تا جایی که میتونن امتحان بگیرن ازشون، دیگه مستمر رو هم از روی همون نمره ها میداد. یکی از اون سرگروه ها من بودم. آقا این معلم گفت من برای بچه ها میانگین نمراتی که از امتحانای شما گرفتن رو میزارم، از شما یه امتحان میگیرم. ما چهار تا نشستیم حساب کردیم دیدیم بدبخت شدیم چون امتحانای آسون و پر تقلبی برگذار کرده بودیم، گفتیم چه کنیم؟ چه نکنیم؟ آقا مثل شترمرغ درس خوندیم با هم توی یه هفته فرجمون. امتحان رو قرار شد توی دفتر زیر نظر مدیر برگذار بشه. نشستیم امتحان بدیم دیدیم مادر به فدامون المپیاد شرکت میکردیم شاید مقام میاوردیم ولی توی اون امتحان... عمرا! گفتم اوکی، بچه ها هرچی میدونین صد درصده بنویسین، هرکس یکی دو تا سوالو نوشت. مدیر هم درگیر کاراش.
    من: خانم ماشین حساب میخوایم.
    مدیر هم گفت ندارم اینجا الان میرم از دفتر دفتردار میارم براتون. تا رفت همه سرامون تو برگه های هم:campe45on2:
    برگشت ولی ما هممون فقط سه چهار تا سوال آسون رو جواب داده بودیم. دیدم وقت عملیات انتحاریه، هیچکس نمیدونست من جلد کتاب شیمیم رو عوض کردمHapydancsmil
    اومدم یواشکی کتابمو باز کنم دیدم صدای کاغذ توجهشو جلب کرد قبل اینکه چیزی بگه گفتم: خانم من چک نویس میخوام کاغذ ندارم، تو کتابم بنویسم بعد نگین تقلبه!؟:NewNegah (9):
    خندید گفت نه بنویس!25r30wi25r30wi
    منم خیلی شیک کتابو باز کرده و نیازی به تظاهر به نوشتنم نبود چون واقعا مینوشتم ولی تو برگه امتحان نه کتاب:aiwan_light_biggrin:
    بعدم خیلی شیک برگمو دادم دست یکی ز بچه ها یه برگه آچار از قبل آماده گرفتم دست خودم و برگم همینطور چرخید:aiwaffn_light_blum:
    و معلم بیچاره هیچوقت نفهمید که زرنگترین شاگرد کلاسش درواقع توی شیمی سرآمد نیست، توی تقلب سرآمده (البته این شوخیه، من شیمیم عالی بود:aiwan_light_ghlum:)

    و یه نکته: اگه انقدر که توی اون یه هفته برای تقلب فکر و برنامه ریزی کردم، درس میخوندم، شاید نیازی به این کارا نبود، خلاصه که درس بخونین
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    261
    پاسخ ها
    66
    بازدیدها
    2,068
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    209
    پاسخ ها
    16
    بازدیدها
    701
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    147
    پاسخ ها
    60
    بازدیدها
    2,190
    بالا