- عضویت
- 2018/02/04
- ارسالی ها
- 195
- امتیاز واکنش
- 1,317
- امتیاز
- 346
قضیه برای کمتر از1 سال پیشه .
جشن عقد پسر خالم بود چون فامیل درجه یک بودیم باید زود تر برای کار تالار واین چیزا اون جا میرفتیم.
بعد کلی بزن و برقص کیک و اوردن اول که فیلم بردار خودش تکی از پسر خالم و همسرش عکس گرفت بعد خوانواده خودشون و بعد ما.از قضا من یه دختر خاله دارم که 1 سالشه ,اسمشم مرجان و به شدت تپله .باکلی خواهش و تمنا مامانم رو راضه کردم که مرجان تو عکس باشه .بعضیا رفتن کنار عروس و داماد وجا برا من نبود.
مرجان رو برداشتم ورفتم با لا سر عروس داماد پسر خالم میلادو زنش.
گفته بودم که مرجان خیلی تپل بو به خاطر همین وقتی عکس چاپ شده ی میلاد و زنش رو دید ذوق کرد و صدا های عجیب و غریبی از خودش در اورد و خم شد
حالا مگه من میتونستم کنترلش کنم؟پس باسر افتاد داخل کیک .اول همه داخل بهت بودن بعد همه بدون اثتثنا خندید
عاقا منو داری داشتم از خجالت اب میشدم حالا نمیدونستم بخندم یاگریه کنم
حالا که چند وقت گذشته مرجان یه کم عاقل شده حداقلش اینه که دیگه کسی رو گاز نمیگیزه :aiwan_light_laugh4:
جشن عقد پسر خالم بود چون فامیل درجه یک بودیم باید زود تر برای کار تالار واین چیزا اون جا میرفتیم.
بعد کلی بزن و برقص کیک و اوردن اول که فیلم بردار خودش تکی از پسر خالم و همسرش عکس گرفت بعد خوانواده خودشون و بعد ما.از قضا من یه دختر خاله دارم که 1 سالشه ,اسمشم مرجان و به شدت تپله .باکلی خواهش و تمنا مامانم رو راضه کردم که مرجان تو عکس باشه .بعضیا رفتن کنار عروس و داماد وجا برا من نبود.
مرجان رو برداشتم ورفتم با لا سر عروس داماد پسر خالم میلادو زنش.
گفته بودم که مرجان خیلی تپل بو به خاطر همین وقتی عکس چاپ شده ی میلاد و زنش رو دید ذوق کرد و صدا های عجیب و غریبی از خودش در اورد و خم شد
حالا مگه من میتونستم کنترلش کنم؟پس باسر افتاد داخل کیک .اول همه داخل بهت بودن بعد همه بدون اثتثنا خندید
عاقا منو داری داشتم از خجالت اب میشدم حالا نمیدونستم بخندم یاگریه کنم
حالا که چند وقت گذشته مرجان یه کم عاقل شده حداقلش اینه که دیگه کسی رو گاز نمیگیزه :aiwan_light_laugh4: