دلنوشته کاربران فریاد بی صدای دل | snow80 کاربر انجمن نگاه دانلود

[snow80]

زندگی را
با تمام خاطرات تلخش دوست دارم
زیرا...
این خاطرات تلخ گذشته هستند
که با تجربه کردنشان
محکم شده ام
تاجای اشک ریختن
به روی همه لبخند بزنم
و
اجازه ندهم کسی در کارهایم دخالت کند

(snow80)

 

[snow80]

همه میگویندتو از سنگی!
نمی دانم چرا هیچ کدامشاننمی فهمند
که
با وجود این روباه های انسان نما
اگر سنگ نباشی
زیر پا له می شوی
و
همه بدون ضره ای دلسوزی از رویت رد می شوند!

(snow80)

 

[snow80]

بعضی وقت ها دلم حسی عجیب دارد
نمی دانم
بخندم؟
گریه کنم؟
ذوق زده شوم؟
یا در خود فرو بروم...
حس میکنم دلم هم
از دست این انسان های دورو دیوانه شده!

(snow80)

 

[snow80]

چشمانم ظلم و ستم را میبینند
گوش هایم تهمت،غیبت و دروغ میشنوند
و قلبم...
به درد می آید
نه برای خودم.نه!
برای آنها!
واقعا نمی دانم چه طور می خواهند
تقاص این همه گـ ـناه را پس دهند!

(snow80)

 

[snow80]

روز و شب از پس هم می گذرند
مهر و مهتاب به دنبال هم اند
و من از این گذر بی وقفه تنها آن
قاب عکس کهنه ی خاکی
که نمادی ست ز او را میبینم
و ز آن رب جلیل
رخ مهتابی او را خواهم

(snow80)

پ.ن: از خودم چی در کردم

 

[snow80]

من یک دخترم!
نرم وشکننده همانند برف
زیبایم اما
اگر به من گرما بدهی آب میشوم
پس مراقب باش!
تو برای من همانند تابستانی
عشقت را نمی خواهم فقط
نزدیکم نشو...
نمی خواهم ذره ذره ی و جودم برایت آب شود !

(snow80)

 

[snow80]

شکل و بوی قهوه به حدی جذاب و اشتها آور است که انسان را به نوشیدن ترغیب میکند
ولی...
وقتی مینوشی تازه میفهمی این ماده خوش بو چه تلخ است
اما همان یک بار نوشیدن بس است تاعادت کنی و مرطب بنوشی و بگویی: "آرامم میکند!"
دقت میکنی؟
عشق های امروز درست مثل قهوه اند!

(snow80)

 

[snow80]

دفتر روزگار را صفحه به صفحه و رق می زنم و پیش میروم
از روز های آفتابی می گذرم
و
شب های مهتابی را در مقابلم میبینم اما
تمام این گذرها برایم بی معنا ست
زیرا
زندگی میان آدم هایی که سیاه و سفیدشان غیر قابل تشخیص است
هیچ حسی ندارد!

 

[snow80]

خدایا...
می دانم از آن بالا نگاهم می کنی
میدانم...
می دانم هوایم را داری
به کمکم می آیی و نمی گذاری از پا در آیم
با وجود اینکه می دانی
وقتی شادم در ذهنم نیستی
باز شادم می کنی
و در هنگامی که غمگینم
با وجود تمام گناهنم
باز
به در گاه پاکت راهم می دهی
آرمم میکنی و غم ها را با پاکی های نامت از قلبم می زدایی
همه این ها را میدانم
فقط...
ببخش که گاهی زیاد از حد ناشکری میکنم.

( snow80)

 

[snow80]

بنگر به آن بالا...
بنگر که فاصله ات با خدا تنها به اندازه یک دست است
پس...
بالا ببرش و فاصله ات را بشکن
تا خدا را در عمق قلبت حس کنی

(snow80)