اشعار مجموعه اشعار کودکانه | سعیده موسوی زاده

  • شروع کننده موضوع *~SAEEDEH~*
  • بازدیدها 171
  • پاسخ ها 5
  • تاریخ شروع

*~SAEEDEH~*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/11/16
ارسالی ها
4,075
امتیاز واکنش
70,793
امتیاز
1,076
سن
21

ای وای خوابیده

این ساعت تنبل

هر روز می گردم

دنبال راه حل

من باز دیرم شد

جا ماندم از سرویس

چایی شده چپه

پیراهن من خیس

نه خورده ام لقمه

نه شیر، نه چایی

پوشیده ام از هول

یک جفت دمپائی
 
  • پیشنهادات
  • *~SAEEDEH~*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/16
    ارسالی ها
    4,075
    امتیاز واکنش
    70,793
    امتیاز
    1,076
    سن
    21

    طوطی من هنوز کلاس اوله

    درس نمی خونه، تنبله


    وقتی براش آب میارم

    کلّه شو هی تکون می ده

    یاد نمی گیره آب بگه

    ظرف شو هی نشون می ده

    هر چی می گم بگو بابا

    فقط می گـه دادا، دادا

    خوشگله و ناز و اداش زیاده

    حیف که فقط یه خرده بی سواده
     

    *~SAEEDEH~*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/16
    ارسالی ها
    4,075
    امتیاز واکنش
    70,793
    امتیاز
    1,076
    سن
    21

    لاک پشت کوچک من

    راه رفتن را بلد نیست

    یک قدم آهسته برداشت

    من شمردم تا صد و بیست



    راه حلی ساده دارد

    مشکلش آسان و کوچک

    می نشیند روی اسکیت

    می رود مانند موشک
     

    *~SAEEDEH~*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/16
    ارسالی ها
    4,075
    امتیاز واکنش
    70,793
    امتیاز
    1,076
    سن
    21

    گردوی کله پوکی

    قل خورد زیر پایم

    بالا پرید و پایین

    چرخید هی برایم


    مانند لپ لپ آن را

    من از وسط شکستم

    تویش نبود چیزی

    آن را دوباره بستم
     

    *~SAEEDEH~*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/16
    ارسالی ها
    4,075
    امتیاز واکنش
    70,793
    امتیاز
    1,076
    سن
    21

    لباسم اخم کرده

    پر از چین و چروک است

    چرا قهر است با من؟

    لباسم کله پوک است

    اتو با مهربانی

    به رویش می کشد دست

    لباسم آشتی کرد

    دوباره صاف صاف است
     

    *~SAEEDEH~*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/16
    ارسالی ها
    4,075
    امتیاز واکنش
    70,793
    امتیاز
    1,076
    سن
    21

    دیشب تو را در خواب دیدم

    ای اسب زیبای خیالی

    وقتی نشستم روی زینت

    بردی مرا یک جای عالی

    *

    با هم سفر کردیم در خواب

    از روی دشت و کوه و دریا

    تا شهرهای دور رفتیم

    تا هر کجا ، هر جای دنیا

    *

    هر شب به خواب من می آید

    اسبی که بال و دم ندارد

    کی می خرد بابا برایم

    او را که اصلا سم ندارد

    *

    از صبح تا شب در مغازه

    آرام و ساکت ایستاده

    او هیچ جائی را ندیده

    حتی سواری هم نداده

    *

    اسب قشنگم یک دوچرخه است

    با این که پا و سم ندارد

    من مطمئنم در رقابت

    او اسب را جا می گذارد
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا