Pari_A
کاربر اخراجی
- عضویت
- 2017/02/27
- ارسالی ها
- 2,766
- امتیاز واکنش
- 14,439
- امتیاز
- 746
مصاحبه با داریوش اسدزاده
داریوش اسدزاده – نویسنده و هنرمند سینما، تلویزیون و تئاتر – ابتدا از یک عشق میگوید؛ آن هم عشق به هنرپیشگی و هنرمندی.
او میگوید: آنهایی که عاشقند از زندگیشان میگذرند. این کار هم خیلی ناراحتی دارد؛ هنرپیشگی و هنرمندی را میگوید. اگر وارد این کار میشوی باید عاشقش باشی، باید مطالعه کنی، باید مرتب مطالعه کنی، باید مرتب فیلم ببینی. این کار درآمدی ندارد، فقط عشق است.
داریوش اسدزاده در ادامه میگوید: من همیشه پند و اندرز خودم را به بچهها میگویم. خیلیها برای چهره شدن میآیند. اگر برای چهره شدن میآیی دیگر هنرمند نیستی. باید سواد داشته باشید. من تا الان سه کتابخانه داشتم که همگی را فروختم و الان یکی دیگر دارم که از آن استفاده میکنم. «تاریخ ایران» را میخوانم تاریخ خارج را میخوانم، سعدی را میخوانم، تا بتوانم اطلاعاتم کامل شود. چون نویسنده با خواندن است که نویسنده میشود.
وی همچنان تاکید میکند: مطالعهی زیاد، فرد را نویسنده میکند، وگرنه هر کسی که از راه آمد نویسنده نمیشود. یا آدم، مادرزاد که نویسنده نمیشود.
داریوش اسدزاده از حدود ۲۰ سالگی پا به عرصه بازیگری نهاد
* داریوش اسدزاده چگونه وارد عرصه بازیگری شد؟
این هنرمند میگوید: برخلاف میل پدرم وارد عرصه هنرپیشگی شدم. در شباب زندگی و نوجوانی آن زمانی که پدر زنده بود و من را به تعزیه و سیاهبازی میبرد، خیلی علاقهمند به سیاهبازی شدم. پدرم میگفت اگر درسهایت را خوب بخوانی سیاه بازی میبرمت. ما هم به هوای آن درسمان را خوب میخواندیم؛ البته جایی نبود، یک محلی بود روبروی پامنار و یک تئاتری بود به نام تئاتر سعادت، آنجا میرفتیم و کم کم علاقهمند به این کار شدیم. همچنین در عروسیهایی که سیاهبازها می آمدند و کارهای نمایشی انجام میدادند. در سال 1319 برخلاف میل پدرم وارد عرصه هنرپیشگی شدم. بعد از سه سال که دوره دیدم دیگر یک هنرپیشه و هنرمند شده بودم و وارد تماشاخانه تهران شدم که البته در کتاب آخر که نوشتم همه را شرح دادهام. کار را ادامه دادیم، کمی پخته شدیم و بعد نویسنده و کارگردان شدیم. نقش اول تئاتر شدیم. از سال 1327 هم وارد سینما شدم. در سال 1335 بود که به جشنواره تئاتر پاریس از طرف اداره هنرهای ملی رفتم. به هر ترتیب دوران را اینطور گذراندیم.
* داریوش اسدزاده هنوز خسته نیست
اسدزاده با وجود اینکه 922 سال از خداوند عمر گرفته است از کارش احساس خستگی نمیکند و میگوید: هر کاری که عاشقش باشید، عشق داشته باشید، مثلا موزیسین باشید، نویسنده باشید یا بازیگر باشید وقتی عاشق باشید هیچ وقت خسته نمیشوید. حتی اگر 48 ساعت هم کار کنید. وقتی وارد کار اداری شده بودم وقتی دو ساعت پشت میز می نشستم فرار میکردم. اما در سینما این تجربه را داشتم که 48 ساعت بیخوابی بکشم، وقتی آدم عاشق باشد خیلی چیزها را تحمل میکند.
داریوش اسدزاده میگوید: من هنوز هم در سن 92 سالگی عاشقانه به کار ادامه میدهم. این کار بدون عاشقی ممکن نیست. من چندین دهه را پشت سرگذاشتم اما هنوز هم عاشق و علاقهمند این کار هستم.
* هر چه آمدیم جلوتر عقب رفتیم!
وقتی از او می پرسیم چرا سریالهای قدیمی حس خوبی داشتند؟ پاسخ میدهد: بشر رو به تکامل است؛ یعنی هر چه جلوتر میآید باید پیشرفت کند. در هر فنی، در هر حرفهای و در هر شغلی. اگر این کار را نکند عقب میماند. اما الان هر چه آمدیم جلوتر، عقب رفتیم و نتوانستیم جلو برویم.
داریوش اسدزاده از ابتدا به کارهای هنری علاقه زیادی داشت و در کودکی همیشه به دیدن تئاتر میرفت
* از وضعیت سریالها و فیلمهایمان متأسف میشویم
داریوش اسدزاده اظهار میکند: وضعیت سریالها و فیلمهایمان را که میبینیم، متأسف میشویم؛ البته میگوییم که خیلی خوب شده، ولی دروغ میگوییم. نمیخواهیم قبول کنیم کارها خوب پیش نمیرود؛ البته فیلمهای خوبی هم داریم. در سال، 100 فیلم ساخته میشود اما وقتی شما آنها را نگاه میکنی شش – هفت فیلم قابل نمره دادن است.
داریوش اسدزاده بازیگر پیشکسوت میگوید: آدم بعضی فیلمها را وقتی نگاه میکند، یاد فیلم «دختر لر» در سال 1312 میافتد. متأسفانه الان خیلی از کارها از نظر سوژه، داستان و کارگردانی ضعیف است.
* «سمندون»؛ اولین کار داریوش اسدزاده بعد از انقلاب
این هنرمند با اشاره به اینکه کارهای زیادی قبل و بعد از انقلاب داشته است، میگوید: قبل از انقلاب در 100 فیلم بازی کردم. بعد از انقلاب هم در 100 فیلم بازی کردم، تئاتر بازی کردم و نویسندگی کردم. بعد از انقلاب هم خیلی کارها داشتم. بعد از انقلاب وقتی که آمدم اولین کارم «سمندون» بود و بعد «خانه سبز» و «همه فرزندان من» بود.
* خاطرات اسدزاده از زندهیادان خیرآبادی و شکیبایی
اسدزاده به ارتباط خانوادگی و صمیمیاش با خسرو شکیبایی اشاره میکند و با بیان خاطرهای از او، توضیح میدهد: با آقای خسرو شکیبایی خیلی صمیمی بودم، رفت و آمد داشتیم، به خانه ما میآمد و با خانوادهاش – پسر و همسرش – آشنا بودم. با خانم خیرآبادی هم که از سال 1326 در تئاتر کار میکردیم، صمیمی بودیم. انسان شاد و گرمی بود و تقریبا یک فامیل بودیم و این صمیمیت بود که کار را گرم میکرد. این صمیمیت است که الان تصنعی است و نیست. دیگر آن صمیمیت را نداریم. به داستانهایی که میتوانستیم آن زمان بپردازیم دیگر نیست. اگر هم باشد خیلی کم است. اینهایی که من میبینم کارهای قشنگی نیست.
داریوش اسدزاده تاکنون برای حفظ سلامتی و شادابیاش ورزش کردن را فراموش نکرده است
* کارهای قدیم خیلی بهتر از الان بود
وقتی از او میپرسیم آخرین سریال خوبی که دیدید چه بود؟ میگوید: کارهای خوبی که دیده باشم درست یادم نمیآید. ذهنم به یغما رفته است، این طبیعت خیلی ظالم است. اما خوب کارهای خوب هم داشتهایم. «خانه پدری» بد نبود. بنابراین کارهای قدیم خیلی بهتر از الان بود. اما الان چیزی که بتوانم بگویم ندارم.
* نپرسید! من نمیتوانم چیزی بگویم
وقتی از داریوش اسدزاده میپرسیم چرا هنرپیشههای الان چهرهشان را دست کاری میکنند؟ میگوید: نپرسید! من بعضی وقتها متأسف میشوم که بعضیها فقط برای چهره آمدهاند و عاشق نیستند. من نمیتوانم چیزی بگویم چون همه آنها را دوست دارم. من همیشه میگویم بچهها بروید مطالعه کنید. بروید بخوانید. هر چه بخوانید در کار واردتر و عمیقتر میشوید. نگاه کنید، اینطور نیست که فقط جلوی دوربین بروید، دو کلمه بگویید و بیرون بیایید. یک بازیگر خیلی کار دارد. برای چه میگویند اولین شغل دنیا کار بازیگری است. برای اینکه حرف زیادی در آن است هر چه بگویم کم گفتم. اما حالا شده یک چیز کوچه بازاری. شاید من تاکنون هفت، هشت هزار جلد کتاب خواندم و الان هم میخوانم. به هر جهت باید به این جوانان بگوییم از توی کوچه خیابان میروی، بازیگر میشوی، آخر سوادت چیست، چه خواندهای؟
* نقشهای منفی اصلا به من نمیخورد
وقتی از داریوش اسدزاده می پرسیم کدام یک از نقشهایی را که تاکنون ایفا کرده است، دوست دارد، می گوید: نقش های منفی اصلا به من نمیخورد، در یکی از سریالها ابتدا نقشم کمی منفی بود، یکی از مخاطبان در خیابان من را دیده بود و میگفت شما چرا نقش منفی بازی کردید، اصلا به شما نمیآید. من هم گفتم آخر داستان هنوز نرسیده و نقش من کاملا منفی نیست. اما به هر ترتیب به چهرهام نقش منفی نمیآید.
داریوش اسدزاده – نویسنده و هنرمند سینما، تلویزیون و تئاتر – ابتدا از یک عشق میگوید؛ آن هم عشق به هنرپیشگی و هنرمندی.
او میگوید: آنهایی که عاشقند از زندگیشان میگذرند. این کار هم خیلی ناراحتی دارد؛ هنرپیشگی و هنرمندی را میگوید. اگر وارد این کار میشوی باید عاشقش باشی، باید مطالعه کنی، باید مرتب مطالعه کنی، باید مرتب فیلم ببینی. این کار درآمدی ندارد، فقط عشق است.
داریوش اسدزاده در ادامه میگوید: من همیشه پند و اندرز خودم را به بچهها میگویم. خیلیها برای چهره شدن میآیند. اگر برای چهره شدن میآیی دیگر هنرمند نیستی. باید سواد داشته باشید. من تا الان سه کتابخانه داشتم که همگی را فروختم و الان یکی دیگر دارم که از آن استفاده میکنم. «تاریخ ایران» را میخوانم تاریخ خارج را میخوانم، سعدی را میخوانم، تا بتوانم اطلاعاتم کامل شود. چون نویسنده با خواندن است که نویسنده میشود.
وی همچنان تاکید میکند: مطالعهی زیاد، فرد را نویسنده میکند، وگرنه هر کسی که از راه آمد نویسنده نمیشود. یا آدم، مادرزاد که نویسنده نمیشود.
![831253943-irannaz-com.jpg](http://www.irannaz.com/images/2015/12/831253943-irannaz-com.jpg)
داریوش اسدزاده از حدود ۲۰ سالگی پا به عرصه بازیگری نهاد
* داریوش اسدزاده چگونه وارد عرصه بازیگری شد؟
این هنرمند میگوید: برخلاف میل پدرم وارد عرصه هنرپیشگی شدم. در شباب زندگی و نوجوانی آن زمانی که پدر زنده بود و من را به تعزیه و سیاهبازی میبرد، خیلی علاقهمند به سیاهبازی شدم. پدرم میگفت اگر درسهایت را خوب بخوانی سیاه بازی میبرمت. ما هم به هوای آن درسمان را خوب میخواندیم؛ البته جایی نبود، یک محلی بود روبروی پامنار و یک تئاتری بود به نام تئاتر سعادت، آنجا میرفتیم و کم کم علاقهمند به این کار شدیم. همچنین در عروسیهایی که سیاهبازها می آمدند و کارهای نمایشی انجام میدادند. در سال 1319 برخلاف میل پدرم وارد عرصه هنرپیشگی شدم. بعد از سه سال که دوره دیدم دیگر یک هنرپیشه و هنرمند شده بودم و وارد تماشاخانه تهران شدم که البته در کتاب آخر که نوشتم همه را شرح دادهام. کار را ادامه دادیم، کمی پخته شدیم و بعد نویسنده و کارگردان شدیم. نقش اول تئاتر شدیم. از سال 1327 هم وارد سینما شدم. در سال 1335 بود که به جشنواره تئاتر پاریس از طرف اداره هنرهای ملی رفتم. به هر ترتیب دوران را اینطور گذراندیم.
* داریوش اسدزاده هنوز خسته نیست
اسدزاده با وجود اینکه 922 سال از خداوند عمر گرفته است از کارش احساس خستگی نمیکند و میگوید: هر کاری که عاشقش باشید، عشق داشته باشید، مثلا موزیسین باشید، نویسنده باشید یا بازیگر باشید وقتی عاشق باشید هیچ وقت خسته نمیشوید. حتی اگر 48 ساعت هم کار کنید. وقتی وارد کار اداری شده بودم وقتی دو ساعت پشت میز می نشستم فرار میکردم. اما در سینما این تجربه را داشتم که 48 ساعت بیخوابی بکشم، وقتی آدم عاشق باشد خیلی چیزها را تحمل میکند.
داریوش اسدزاده میگوید: من هنوز هم در سن 92 سالگی عاشقانه به کار ادامه میدهم. این کار بدون عاشقی ممکن نیست. من چندین دهه را پشت سرگذاشتم اما هنوز هم عاشق و علاقهمند این کار هستم.
* هر چه آمدیم جلوتر عقب رفتیم!
وقتی از او می پرسیم چرا سریالهای قدیمی حس خوبی داشتند؟ پاسخ میدهد: بشر رو به تکامل است؛ یعنی هر چه جلوتر میآید باید پیشرفت کند. در هر فنی، در هر حرفهای و در هر شغلی. اگر این کار را نکند عقب میماند. اما الان هر چه آمدیم جلوتر، عقب رفتیم و نتوانستیم جلو برویم.
![390061611-irannaz-com.jpg](http://www.irannaz.com/images/2015/12/390061611-irannaz-com.jpg)
داریوش اسدزاده از ابتدا به کارهای هنری علاقه زیادی داشت و در کودکی همیشه به دیدن تئاتر میرفت
* از وضعیت سریالها و فیلمهایمان متأسف میشویم
داریوش اسدزاده اظهار میکند: وضعیت سریالها و فیلمهایمان را که میبینیم، متأسف میشویم؛ البته میگوییم که خیلی خوب شده، ولی دروغ میگوییم. نمیخواهیم قبول کنیم کارها خوب پیش نمیرود؛ البته فیلمهای خوبی هم داریم. در سال، 100 فیلم ساخته میشود اما وقتی شما آنها را نگاه میکنی شش – هفت فیلم قابل نمره دادن است.
داریوش اسدزاده بازیگر پیشکسوت میگوید: آدم بعضی فیلمها را وقتی نگاه میکند، یاد فیلم «دختر لر» در سال 1312 میافتد. متأسفانه الان خیلی از کارها از نظر سوژه، داستان و کارگردانی ضعیف است.
* «سمندون»؛ اولین کار داریوش اسدزاده بعد از انقلاب
این هنرمند با اشاره به اینکه کارهای زیادی قبل و بعد از انقلاب داشته است، میگوید: قبل از انقلاب در 100 فیلم بازی کردم. بعد از انقلاب هم در 100 فیلم بازی کردم، تئاتر بازی کردم و نویسندگی کردم. بعد از انقلاب هم خیلی کارها داشتم. بعد از انقلاب وقتی که آمدم اولین کارم «سمندون» بود و بعد «خانه سبز» و «همه فرزندان من» بود.
* خاطرات اسدزاده از زندهیادان خیرآبادی و شکیبایی
اسدزاده به ارتباط خانوادگی و صمیمیاش با خسرو شکیبایی اشاره میکند و با بیان خاطرهای از او، توضیح میدهد: با آقای خسرو شکیبایی خیلی صمیمی بودم، رفت و آمد داشتیم، به خانه ما میآمد و با خانوادهاش – پسر و همسرش – آشنا بودم. با خانم خیرآبادی هم که از سال 1326 در تئاتر کار میکردیم، صمیمی بودیم. انسان شاد و گرمی بود و تقریبا یک فامیل بودیم و این صمیمیت بود که کار را گرم میکرد. این صمیمیت است که الان تصنعی است و نیست. دیگر آن صمیمیت را نداریم. به داستانهایی که میتوانستیم آن زمان بپردازیم دیگر نیست. اگر هم باشد خیلی کم است. اینهایی که من میبینم کارهای قشنگی نیست.
![1071332662-irannaz-com.jpg](http://www.irannaz.com/images/2015/12/1071332662-irannaz-com.jpg)
داریوش اسدزاده تاکنون برای حفظ سلامتی و شادابیاش ورزش کردن را فراموش نکرده است
* کارهای قدیم خیلی بهتر از الان بود
وقتی از او میپرسیم آخرین سریال خوبی که دیدید چه بود؟ میگوید: کارهای خوبی که دیده باشم درست یادم نمیآید. ذهنم به یغما رفته است، این طبیعت خیلی ظالم است. اما خوب کارهای خوب هم داشتهایم. «خانه پدری» بد نبود. بنابراین کارهای قدیم خیلی بهتر از الان بود. اما الان چیزی که بتوانم بگویم ندارم.
* نپرسید! من نمیتوانم چیزی بگویم
وقتی از داریوش اسدزاده میپرسیم چرا هنرپیشههای الان چهرهشان را دست کاری میکنند؟ میگوید: نپرسید! من بعضی وقتها متأسف میشوم که بعضیها فقط برای چهره آمدهاند و عاشق نیستند. من نمیتوانم چیزی بگویم چون همه آنها را دوست دارم. من همیشه میگویم بچهها بروید مطالعه کنید. بروید بخوانید. هر چه بخوانید در کار واردتر و عمیقتر میشوید. نگاه کنید، اینطور نیست که فقط جلوی دوربین بروید، دو کلمه بگویید و بیرون بیایید. یک بازیگر خیلی کار دارد. برای چه میگویند اولین شغل دنیا کار بازیگری است. برای اینکه حرف زیادی در آن است هر چه بگویم کم گفتم. اما حالا شده یک چیز کوچه بازاری. شاید من تاکنون هفت، هشت هزار جلد کتاب خواندم و الان هم میخوانم. به هر جهت باید به این جوانان بگوییم از توی کوچه خیابان میروی، بازیگر میشوی، آخر سوادت چیست، چه خواندهای؟
* نقشهای منفی اصلا به من نمیخورد
وقتی از داریوش اسدزاده می پرسیم کدام یک از نقشهایی را که تاکنون ایفا کرده است، دوست دارد، می گوید: نقش های منفی اصلا به من نمیخورد، در یکی از سریالها ابتدا نقشم کمی منفی بود، یکی از مخاطبان در خیابان من را دیده بود و میگفت شما چرا نقش منفی بازی کردید، اصلا به شما نمیآید. من هم گفتم آخر داستان هنوز نرسیده و نقش من کاملا منفی نیست. اما به هر ترتیب به چهرهام نقش منفی نمیآید.
دانلود رمان های عاشقانه
دانلود رمان و کتاب های جدید