شعر شعرترکی برای عید(بایرام)

  • شروع کننده موضوع Madam.city77
  • بازدیدها 420
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

Madam.city77

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/09/25
ارسالی ها
701
امتیاز واکنش
2,019
امتیاز
528
محل سکونت
TBZ
شعر ترکی از معجز شبستری در مورد عید نوروز- معجزین ترکی شعری بایرام اوچون
سنی تاری بایرام خانیم راضی اولما من اوتانیم
بایرام دا یوخدور تومانیم گئت تبریزه ، گلمه بیزه
من ده یوخ حوصله بایرام ! الیم بوشدور هله بایرام !
شیل اولاسان بئله بایرام گئت تبریزه ، گلمه بیزه
بایرام اگر گلسن بیزه بیر شال گتیر قارا قیزه
گتیرمه سن ، گت تبریزه گلمه بیزه ، گلمه بیزه
گلسن بیزه آغام جانی باشین یاررام ، آخار قانی
اوغلانین یوخدور تومانی گئت تبریزه ، گلمه بیزه
گؤرسن آخیر چرشنبه نی سؤیله اینجتمه سین منی
پلووون یوخ یاغی – دنی گئت تبریزه ، گلمه بیزه
ساققیزی سالمیشام انگه اوغلان گتدی منی تنگه
پول یوخدور وئرم فیشنگه گئت تبریزه ، گلمه بیزه
بایرام ! واللاه یوخدور ناریم یاری گورمه یه آپاریم
نار وئرمه سم ، کوسر یاریم گئت تبریزه ، گلمه بیزه
وارلی یئییر یاغلی چیلوو یوخسول چکر ، غصه – خینوو
بیزده یوخدور ، خوروز پیلوو گئت تبریزه ، گلمه بیزه
یوخسول مین درده توش اولار منی ایچمه دن سرخوش اولار
تبریز حالواسی خوش اولار گئت تبریزه ، گلمه بیزه
 
  • پیشنهادات
  • Madam.city77

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/25
    ارسالی ها
    701
    امتیاز واکنش
    2,019
    امتیاز
    528
    محل سکونت
    TBZ
    سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، با یادآوری لحظات شیرین و تكرار نشدنی روزهای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، آنها را همانند «قورو گؤل» (دریاچه ای در نزدیكی تبریز) می داند كه در بهار با تجمع غازها و روستاییان در كنار آن، منظره ای زیبا و دلپذیر به خود می گیرد، اما با فرارسیدن تابستان دیگر خبری از آن مناظر، جنب و جوش و رقـ*ـص و آواز غازها نیست، او خاطرات فصل بهار را همانند پرده سینمایی كه همواره در مقابل چشمان او زنده است، می داند:

    حیدربابا،«قورو گؤلون »قازلاری
    گدیكلرین، سازاق چالان سازلاری
    كت _ كؤوشه نین پاییزلاری، یازلاری
    بیر سینما پرده سی دیر گؤزومده
    تك اوتوروب سیر ائده رم اؤزومده .

    ترجمه:

    در«قورو گؤل»، غازهای خرامان
    به گردنه نوای سوز، پیچان
    جلوه پائیز ده و بهاران
    پرده سینمائیه در نظر
    می بردم در خود به سیر و سفر.

    او سال نو را آغاز مجدد كار، جنب و جوش و آماده شدن برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جدید می داند و به سنت های پسندیده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در بین مردم آذربایجان اشاره می كند:

    بایرام اولوب، قیزیل پالچیق ازه رلر
    ناقیش ووروب، اوطاقلاری بزه رلر
    طاغچالارا دوزمه لری دوزه رلر
    قیز _ گلینین فیندیقچاسی، حناسی
    هوه سله نر آناسی، قایناناسی.

    ترجمه:

    عیدگاهان گل قرمز بسازند
    پر از نقش و نگارشان نمایند
    شیوه های مراسم را بدانند
    دخترك و فندقچه و حنایش
    غرق شادی اقربا و كسانش.

    شهریار با هنر كم نظیر شاعری خود به وصف آداب و رسوم مردم آذربایجان كه مراسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از میان آنها به منصه ظهور رسیده است، می پردازد. شهریار در منظومه خود با استادی در كلام و تشبیهات شعری به آداب و رسوم صبح روز چهارشنبه سوری كه در آن روز مردم آذربایجان از روی آب می پرند، نیت می كنند و خواسته های خود را به زبان می آورند تا در سال نو برای آنها برآورده شود، می پردازد:

    باكیچی نین سؤزو، سووو، كاغیذی
    اینك لرین بولاماسی، آغیزی،
    چرشنبه نین گیرده كانی، مویزی
    قیزلار دئیر:«آتیل ماتیل چرشنبه،
    آینا تكین بختیم آچیل چرشنبه!».

    ترجمه:

    نامه های رسیده از عزیزان
    خوانده می شد وسیله نامه خوان
    مراسم چارشنبه، دختران
    چه خوش گویند:«بپر، واپر چارشنبه»
    «سیاهی از بختم بدر چارشنبه».

    توجه به آداب و رسوم بومی و فولكلور آذربایجان از ویژگی های اساسی شعر شهریار به شمار می رود، ذكر صحنه های جالبی از مراسم چهارشنبه سوری و آداب عید نوروز در تبریز و سوی های آن، جانمایه منظومه حیدربابا را تشكیل می دهد، به عنوان نمونه مراسم شال ساللاماق (آویزان كردن شال) از آدابی است كه توجه شهریار را به خود جلب كرده است:

    بایرامیدی، گئجه قوشی اوخوردی
    آداخلی قیز، بیگ جورابین توخوردی
    هر كس شالین بیر باجادان سوخوردی
    آی نه گؤزل قایدادی شال ساللاماق
    بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق .

    ترجمه:

    عید بود و نوای مرغ شب بود
    دختر نامزد بتاب و تب بود
    مراسم شال و چه خوش ادب بود
    رسم قشنگی است كه گشته بنیاد
    بستن عیدیانه به شال داماد.

    این رسم بدان گونه است كه در خانه های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    وسط سقف خانه روزنه ای كار می گذارند كه غرض اصلی تهویه و بیرون كردن دود تنور است، ولی ضمناً كارهای دیگری هم با آن روزنه امكان پذیر است، از جمله یكی موضوع نامزد بازی است با كیفیت مخصوص خود، شهریار در قطعه شعر «نامزد بازی دهقان» آن را شرح داده است و دیگر در شب های عید نوروز موضوع «شال آویزان كردن » است، به این ترتیب كه از شب چهارشنبه سوری به بعد اشخاص ناشناس به پشت بام خانه ها رفته و شال های رنگین خود را آویزان می كنند.

    یعنی كه عیدی می خواهم، صاحبخانه باید نسبت به فراست خود حدس بزند كه این ناشناس كیست و چیزی به فراخور حال خود و متناسب با او به رسم عیدی به سر شال او ببندد، در آن زمان بیشتر عیدی ها، جوراب های پشمی گلدار و دستمال های ابریشم، سازدهنی بچه ها، جوجه مرغ های زیبا، تخم مرغ های رنگی، آجیلی و شیرینی و از این قبیل بود. این موضوع بیشتر برای تشویق بچه ها مخصوصاً دلنوازی كودكان فقیر و در عین حال یكی از مراسم باشكوه و مفرح ایام عید بود.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا