شعر مجموعه شعرخیام نیشابوری

Ana.A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2020/06/21
ارسالی ها
1,374
امتیاز واکنش
4,998
امتیاز
656
رباعی شمارهٔ ۱۵۵

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه

پرکن قدح باده که معلومم نیست

کاین دم که فرو برم برآرم یا نه

***

رباعی شمارهٔ ۱۵۶

یک جرعه می کهن ز ملکی نو به

وز هرچه نه می طریق بیرون شو به

در دست به از تخت فریدون صد بار

خشت سر خم ز ملک کیخسرو به
 
  • پیشنهادات
  • Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    رباعی شمارهٔ ۱۵۷

    آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی

    معذوری اگر در طلبش میکوشی

    باقی همه رایگان نیرزد هشدار

    تا عمر گرانبها بدان نفروشی

    ***

    رباعی شمارهٔ ۱۵۸


    از آمدن بهار و از رفتن دی

    اوراق وجود ما همی گردد طی

    می خور! مخور اندوه که فرمود حکیم

    غمهای جهان چو زهر و تریاقش می
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    رباعی شمارهٔ ۱۵۹

    از کوزه‌گری کوزه خریدم باری

    آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری

    شاهی بودم که جام زرینم بود

    اکنون شده‌ام کوزه هر خماری

    ***

    رباعی شمارهٔ ۱۶۰

    ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی

    وز هفت و چهار دایم اندر تفتی

    می خور که هزار بار بیشت گفتم

    باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    رباعی شمارهٔ ۱۶۱

    ایدل تو به اسرار معما نرسی

    در نکته زیرکان دانا نرسی

    اینجا به می لعل بهشتی می ساز

    کانجا که بهشت است رسی یا نرسی

    ***

    رباعی شمارهٔ ۱۶۲

    ای دوست حقیقت شنواز من سخنی

    با باده لعل باش و با سیم تنی

    کانکس که جهان کرد فراغت دارد

    از سبلت چون تویی و ریش چو منی
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    رباعی شمارهٔ ۱۶۳

    ای کاش که جای آرمیدن بودی

    یا این ره دور را رسیدن بودی

    کاش از پی صد هزار سال از دل خاک

    چون سبزه امید بر دمیدن بودی

    ***

    رباعی شمارهٔ ۱۶۴

    بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی

    سرمست بدم که کردم این عیاشی

    با من به زبان حال می‌گفت سبو

    من چون تو بدم تو نیز چون من باشی
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    رباعی شمارهٔ ۱۶۵

    بر شاخ امید اگر بری یافتمی

    هم رشته خویش را سری یافتمی

    تا چند ز تنگنای زندان وجود

    ای کاش سوی عدم دری یافتمی

    ***

    رباعی شمارهٔ ۱۶۶

    بر گیر پیاله و سبو ای دلجوی

    فارغ بنشین بکشتزار و لب جوی

    بس شخص عزیز را که چرخ بدخوی

    صد بار پیاله کرد و صد بار سبوی

     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    رباعی شمارهٔ ۱۶۷

    پیری دیدم به خانهٔ خماری

    گفتم نکنی ز رفتگان اخباری

    گفتا می خور که همچو ما بسیاری

    رفتند و خبر باز نیامد باری

    ***


    رباعی شمارهٔ ۱۶۸



    تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی

    مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی

    خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی

    بادیم همه باده بیار ای ساقی


     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    رباعی شمارهٔ ۱۶۹

    چندان که نگاه می‌کنم هر سویی

    در باغ روان است ز کوثر جویی

    صحرا چو بهشت است ز کوثر کم گوی

    بنشین به بهشت با بهشتی رویی

    ***

    رباعی شمارهٔ ۱۷۰

    خوش باش که پخته‌اند سودای تو دی

    فارغ شده‌اند از تمنای تو دی

    قصه چه کنم که به تقاضای تو دی

    دادند قرار کار فردای تو دی
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    رباعی شمارهٔ ۱۷۱

    در کارگه کوزه‌گری کردم رای

    در پایه چرخ دیدم استاد بپای

    میکرد دلیر کوزه را دسته و سر

    از کله پادشاه و از دست گدای

    ***

    رباعی شمارهٔ ۱۷۲

    در گوش دلم گفت فلک پنهانی

    حکمی که قضا بود ز من میدانی

    در گردش خویش اگر مرا دست بدی

    خود را برهاندمی ز سرگردانی
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    رباعی شمارهٔ ۱۷۳

    زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری

    پر کن قدحی بخور بمن ده دگری

    زان پیشتر ای صنم که در رهگذری

    خاک من و تو کوزه‌کند کوزه‌گری

    ***

    رباعی شمارهٔ ۱۷۴

    گر آمدنم بخود بدی نامدمی

    ور نیز شدن بمن بدی کی شدمی

    به زان نبدی که اندر این دیر خراب

    نه آمدمی نه شدمی نه بدمی
     
    بالا