شعر مجموعه اشعار جامی

_oxygen

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/04/27
ارسالی ها
967
امتیاز واکنش
3,361
امتیاز
481

به پنج می‌رسد اسباب زندگانی خوش
به اتفاق حکیمان شهره در آفاق


فراغ و ایمنی و صحت و کفاف معاش
رفیق خوب‌سیر، همدم نکو اخلاق


〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


اعیان همه شیشه‌‌های گوناگون بود
کافتاد بر آن پرتو خورشید وجود


هر شیشه که سرخ بود یا زرد و کبود
خورشید در آن هم به همان رنگ نمود


〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


گفت ای مجنون شیدا، چیست این؟
می‌نویسی نامه، بهر کیست این؟


گفت مشق نام لیلی می‌کنم
خاطر خود را تسلی می‌کنم


〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


زورمندی مکن ای خواجه به زر
کآخر کار زبون خواهی رفت


فربهت کرد بسی نعمت و ناز
زان بیندیش که چون خواهی رفت


〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜
 
  • پیشنهادات
  • _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481

    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    دل فارغ ز درد عشق، دل نیست
    تن بی‌درد دل جز آب و گل نیست


    ز عالم رویت آور در غم عشق
    که باشد عالمی خوش، عالم عشق


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی
    هرشب شب قدر است اگر قدر بدانی


    جامی چو به این شب برسی از پی عمری
    زنهار سلام من بیدل برسانی


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481

    از عشق کسی که بی‌نصیب است
    در انجمن جهان غریب است


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    رونق ایام جوانی‌ست عشق
    مایه کام دو جهانی‌ست عشق


    میل تحرک به فلک عشق داد
    ذوق تجرد به ملک عشق داد


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    ای فلک اندوه شیرین بر دل خسرو منه
    کاین بضاعت را خریداری به از فرهاد نیست


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    غنچه‌وش از هم‌نفسان لب ببند
    خیره چو گُل در رخ هرکس مخند


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜​
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481

    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    چون صبح ازل ز عشق دم زد
    عشق آتش شوق در قلم زد


    از لوح عدم قلم سرافراشت
    صد نقش بدیع پیکر انگاشت


    هستند افلاک زاده عشق
    ارکان به زمین فتاده عشق


    بی عشق نشان ز نیک و بد نیست
    چیزی که ز عشق نیست خود نیست


    هر چند که عشق دردناک است
    آسایش سـ*ـینه‌های پاک است


    اول همه تو بودی و آخر همه تو
    این لاف هستی دگران در میانه چیست


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜​
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481

    نکته عشق به تقلید مگو ای واعظ
    بیش از این باده بچش چاشنی جان بچشان


    جامی این خرقه پرهیز بینداز که یار
    همدم بی سروپایان شود و رندوَشان


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    جامی از آلایش تن پاک شو
    در قدم پاکروان خاک شو


    باشد از آن خاک به گردی رسی
    گرد شکافی و به مردی رسی


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    از تو بر عالم فتاده سایه‌ای
    خوبرویان را شده سرمایه‌ای


    عاشقان افتاده آن سایه‌اند
    مانده در سودا از آن سرمایه‌اند​
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481

    هرکه درین گنبد نیلوفری
    افکند آوازه نیکوفری


    نیکوئی فر وی از خامشی‌ست
    خامشی‌اش تیغ جهالت‌کشی‌ست


    گفتن بسیار نه از نغزی است
    ولوله طبل، ز بی‌مغزی است…


    لب چو گشائی، گرو هوش باش
    ورنه زبان درکش و خاموش باش


    دل چو شود زآگهی‌ات بهره‌مند
    پایه اقبال تو گردد بلند


    بر سخن بیهده کم شو دلیر
    تا که از آن پایه نیفتی به زیر​
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481

    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    روی در قاعده احسان کن
    ظاهر و باطن خود یک‌سان کن


    یک‌دل و یک جهت و یک‌رو باش
    وز دورویان جهان، یک سو باش


    از کجی خیزد هرجا خللی‌ست
    راستی، رستی! نیکو مثلی‌ست


    راست جو، راست نگر، راست گزین
    راست گو، راست شنو، راست نشین


    تیر اگر راست رود بر هدف است
    ور رود کج، ز هدف بر طرف است


    راست رو! راست، که سرور باشی
    در حساب از همه برتر باشی


    صدق، اکسیر مس هستی توست
    پایه‌افراز فرودستی توست


    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜​
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481

    〜〜〜〜〜◆◆◆〜〜〜〜〜


    طلب را نمی گویم انکار کن
    طلب کن ولیکن به هنجار کن


    به مردار جویی چو کرکس مباش
    گرفتار هر ناکس و کس مباش


    طمع پای دل را به جز بند نیست
    طمع کار مرد خردمند نیست


    طمع هر کجا حلقه بر در زند
    خرد خیمه زآنجا فراتر زند


    میامیز چون آب با هر کسی
    میاویز چون باد در هر خسی
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481

    والی مصر ولایت ذوالنون
    آن به اسرار حقیقت مشحون


    گفت در مکه مجاور بودم
    در حرم حاضر و ناظر بودم


    ناگه آشفته جوانی دیدم
    نه جوان سوخته‌جانی دیدم


    لاغر و زرد شده همچو هلال
    کردم از وی ز سر مهر سؤال


    که مگر عاشقی ای شیفته مرد
    که بدین گونه شدی لاغر و زرد


    گفت آری به سرم شور کسی‌ست
    کش چو من عاشق رنجور بسی‌ست


    گفتمش یار به تو نزدیک است
    یا چو شب روزت ازو تاریک است


    گفت در خانه اویم همه عمر
    خاک کاشانه اویم همه عمر


    گفتمش یک‌دل و یک‌روست به تو
    یا ستمکار و جفاجوست به تو


    گفت هستیم به هر شام و سحر
    به هم آمیخته چون شیر و شکر


    گفتمش یار تو ای فرزانه
    با تو همواره بود همخانه


    سازگار تو بود در همه کار
    بر مراد تو بود کارگزار


    لاغر و زرد شده بهر چه‌ای
    سر به سر درد شده بهر چه‌ای


    گفت رو رو که عجب بی‌خبری
    به کزین گونه سخن درگذری


    محنت قرب ز بُعد افزون است
    جگر از هیبت قربم خون است


    هست در قرب همه بیم زوال
    نیست در بُعد جز امید وصال


    آتش بیم دل و جان سوزد
    شمع امید روان افروزد

     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481
    بدیدم طاق ابرویت دلم شد مبتلای تو


    به شوخی میبرد دل را تو دانی وخدای تو


    اگر مطلب تو را این است که من در حسرتت مردم


    مرا صد جان اگر باشد همه سازم فدای تو


    مشو غافل ز حال من که تا جان در بدن دارم


    ز سر بیرون نخواهد شدمراهرگز هوای تو


    بسی خوبان بدیدم من نگشتم مایل ایشان


    نمیدانم چه سر است اینکه مردم از برای تو


    اگر خوبان عالم را ز سر تا بیارایند


    دل مسکین جامی رانباشد جز هوای تو​
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,541
    بالا