شعر اشعار شاه نعمت الله ولی

  • شروع کننده موضوع ^Venus^
  • بازدیدها 2,046
  • پاسخ ها 84
  • تاریخ شروع

^Venus^

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/08/05
ارسالی ها
1,650
امتیاز واکنش
2,303
امتیاز
426
محل سکونت
به تو چه؟
در خرابات فنا ملک بقا داریم ما

خوش بقای جاودانی زین فنا داریم ما

کشته عشقیم و جان در کار جانان کرده ایم

این حیات لایزالی خونبها داریم ما

خم می درجوش و ما سرمست و ساقی در نظر

غم ز مخموران این دوران کجا داریم ما

جام دُرد درد او شادی رندان می خوریم

درد می دانیم و دایم این دوا داریم ما

دیگران گر ملک و مال و تخت شاهی یافتند

سهل باشد نزد ما زیرا خدا داریم ما

نقد گنج عشق او در کنج دل ما دیده ایم

این چنین گنجی طلب میکن ز ما داریم ما

در طریق عاشقی عمریست تا ره می رویم

رهبری چون نعمت الله رهنما داریم ما
 
  • پیشنهادات
  • ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    جان چو عودست و دل چو مجمر ما

    آتش نور عشق دلبر ما

    آفتاب سپهر و جان جهان

    پرتوی دان ز رای انور ما

    نهر آب حیات و عین زلال

    قطره ای دان ز حوض کوثر ما

    گوهر تیغ مهر روشنزای

    ذره ای باشد آن ز خنجر ما

    آنکه سلطان خلوت جانست

    بنده وار ایستاده بر در ما

    عرصهٔ کاینات و ما فیها

    خطه ای دان ز ملک و کشور ما

    دامن او و دست ما پس از این

    چون که آمد به خود فرو سر ما

    ما نه مائیم با همه اوئیم

    اوئی او شده برابر ما

    سیدی از میانه چون برخواست

    خواجه و بنده شد یکی بر ما
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    خوش آب حیاتی است روان در نظر ما

    عالم همه سیراب شد از رهگذر ما

    از دیدهٔ ما آب روانست به هر سو

    امید که جاوید بماند اثر ما

    عمریست که در گوشهٔ میخانه مقیمیم

    رندان همه سرمست فتاده به درما

    ما غرقهٔ دریای محیطیم چو ماهی

    ما را تو به دست آور و می جو خبر ما

    سودا زدهٔ زلف پریشان نگاریم

    تا در سر آن زلف چه آید به سر ما

    خوش نقش خیالیست در این خلوت دیده

    روشن بتوان دید ببین در نظر ما

    هر میوه که در جنت اعلی نتوان یافت

    از نعمت الله طلب و ز شجر ما
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    خوش چشمهٔ آبی است روان در نظر ما

    سیراب شده خاک در از رهگذر ما

    ما آب حیاتیم روانیم به هر سو

    سرسبزی باغ خضر است در نظر ما

    میخانهٔ ما قبلهٔ حاجات جهانست

    شاید که جهانی به سر آید به در ما

    نوریست که در دیدهٔ مردم شده پنهان

    روشن بتوان دید ولی در نظر ما

    مستیم و نداریم خبر از همه عالم

    اینست خبر هر که بپرسد خبر ما

    در آینهٔ دیدهٔ سید نظری کن

    تا باز نماید به تو روشن بصر ما
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    چیست عالم شبنمی از نهر ما

    کیست آدم عارفی در شهر ما

    هرکجا بکری است در دار وجود

    از سر مهر آمده در مهر ما

    دهر جز نقش خیالی بیش نیست

    بگذر از دهر و طلب کن دهر ما

    عقل زهر است ای پسر با زهر عشق

    زهر بگذار و بجو پازهر ما

    رحمت ما بر غضب پیشی گرفت

    لطف ما مستور کرده قهر ما

    غیر ما در نهر ما دیگر مجو

    خود کجا غیری بود در نهر ما

    نعمت الله نعمتی دارد تمام

    جمع کرده این همه از بهر ما
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    مرا گفت یاری که ای یار ما

    اگر یار مائی بکش بار ما

    برو مایه و سود دکان بمان

    گرت هست سودای بازار ما

    بیا قول مسـ*ـتانهٔ ما شنو

    بخوان از سر ذوق گفتار ما

    نداریم ما کار با کار کس

    ندارد کسی کار با کار ما

    چه بندی تو نقش خیالی به خواب

    نظر کن درین چشم بیدار ما

    اگر رند مـسـ*ـت و حریف خوشی

    بیابی مرادی ز خمـار ما

    سزاوار ما نیست هر بنده ای

    بود سید ما سزاوار ما
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    از کرم بنواخت ما را یار ما

    لاجرم بالا گرفته کار ما

    جان فروشانیم در بازار عشق

    تن چه باشد در سر بازار ما

    آب چشم ما به هر سو می رود

    باز می گوید روان اسرار ما

    منصب عالی اگر خواهی بیا

    خاک ره شو بر در خمّار ما

    از حباب و موج دریا آب جو

    تا بیابی این همه آثار ما

    جز یکی در هر دو عالم هست نیست

    کس نکرد انکار بر اقرار ما

    رند سرمستیم و با ساقی حریف

    نعمت الله سید و سردار ما
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    جام گیتی نماست این دل ما

    خلوت کبریاست این دل ما

    در دل ما جز او نمی گنجد

    روز و شب با خداست این دل ما

    کُنج دل گنجخانهٔ شاه است

    مخزن پادشاست این دل ما

    ما و دل هر دو خواجه تاشانیم

    یار همدرد ماست این دل ما

    دردمندیم و درد می نوشیم

    دُرد دردش دواست این دل ما

    در خرابات عشق دل گم شد

    تو چه دانی کجاست این دل ما

    نعمت الله از دل ما جو

    که بدو آشناست این دل ما
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    بندهٔ ساقی ما شو تا شوی سلطان ما

    جان فدا کن تا شوی جانان ما ای جان ما

    چشم صورت بین ببند و دیدهٔ معنی گشا

    تا ببینی بر سریر ملک دل سلطان ما

    گر گدای عشق باشی پادشاه عالمی

    حکم تو گردد روان گر می بری فرمان ما

    از نم چشم و غم دل نُقل و باده می خوریم

    الصلا گر عاشقی نزلی بخور از خوان ما

    حال ما پیدا شود بر ساکنان صومعه

    گر جمال خود نماید شاهد پنهان ما

    همدم جامیم ساقی را حریف سرخوشیم

    ذوق اگر داری طلب کن خدمت رندان ما

    مجلس عشقست و سید عاشق و معشوق او

    این چنین بزمی بیابی گر شوی مهمان ما
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    جامیست چه جم نما دل ما

    بنموده خدا به ما دل ما

    شمع دل ماست نور عالم

    افروخت به خود خدا دل ما

    عشقش بحریست بیکرانه

    خوش بحری و آشنا دل ما

    سلطان عشقست و دل غلامش

    او پادشه و گدا دل ما

    درد دل ما دوای جان است

    به زین چه کند دوا دل ما

    عهدی بستیم و جاودان است

    پیوند نگار با دل ما

    در خلوت خاص سید ما

    او خانه خدا ، سرا دل ما
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,549
    بالا