شعر اشعار رضی الدین آرتیمانی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 6,080
  • پاسخ ها 213
  • تاریخ شروع

^Venus^

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/08/05
ارسالی ها
1,650
امتیاز واکنش
2,303
امتیاز
426
محل سکونت
به تو چه؟
نگاهی دیدم از چشم سیاهی

که کوه صبر پیشش بود کاهی

اگر برقع براندازی ز رخسار

کرشمه گیرد از مه تا به ماهی

بهارم را تماشا کن نگارا

سرشگم ارغوان و چهره کاهی

اگر یک ذره زو تابد بر آفاق

کند هر ذره را خورشید و ماهی

همی خواهم که آن نامهربان را

بلا گردان شوم خواهی نخواهی

بسر تا چند گردانی رضی را

الهی من سرت گردم الهی
 
  • پیشنهادات
  • ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    نرگست آن کند به شهلائی

    که ندیده است چشم بینائی

    آفت پارسایی و پرهیز

    آتش خرمن شکیبائی

    تو به شوخی چگونه مشهوری

    من چنان شهره‌ام به شیدائی

    هر کجا هست میکشد ناچار

    حسن شوخی وعشق رسوائی

    دل اگر آهن است آب شود

    چون تو جام کرشمه پیمائی

    گاه نظاره حیرت حسنت

    خون کند در دل تماشائی

    از غم دوری تو نزدیک است

    چون رضی سوزم از شکیبائی
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    از لطف چو در نظر نمیائی

    از پرده چرا بدر نمیائی

    در مدرک عقل و حس نمیگنجی

    در گوشهٔ مختصر نمیـٰائی

    جانم بر لب ز انتظار آمد

    تسلیم کنم اگر نمیـٰائی

    پر شد همه بام و بر ز غوغایت

    با آنکه به بام در نمیـٰائی

    هنگام تلافی دل افکاران

    با عشـ*ـوهٔ خویش بر نمیـٰائی

    ما بر در هجر جان دهیم و تو

    با ما ز در دگر نمیـٰائی

    ای گریه بلات چیست کز چشمم

    بی عـریـ*ـان جگر بدر نمیـٰائی

    کیفیت زندگی نمی‌فهمی

    تا با غم عشق بر نمیـٰائی

    تا یک سر موی از تو میماند

    با یک سر موی بر نمیـٰائی

    گفتی که نمانده پای رفتارم

    ای مرد چرا به سر نمیـٰائی

    هرگز نروی که باز در چشمم

    خوشتر ز دم دگر نمیـٰائی

    عمرت شد و توشه‌ای نمیبندی

    گویا تو بدین سفر نمیـٰائی

    دیگر بسر رضی نمیاید

    ای عمر چرا بسر نمیٰـائی
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    در ین بوستانم نه هائی نه هوئی

    درین گلستانم نه رنگی نه بوئی

    چه کردم چه گفتم چه دیدی که هرگز

    نیائی نپرسی نخواهی نجوئی

    خمارم کجا بشکند جام و باده

    بهر حال اگر خم نباشد سبوئی

    دویدیم چون آب بر روی عالم

    ندیدیم در هیچ آب رو‌ئی

    نکردیم هرگز کسی را سلامی

    رسیدیم هر جا، کشیدیم هوئی

    چه شوری است در سر رضی را ندانم

    که پیوسته دارد به خود گفتگوئی
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,614
    بالا