شعر دفتر اشعار عرفی شیرازی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 5,065
  • پاسخ ها 485
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
غزل شماره 1

امید خوشـی‌ کجا و دل خراب کجا

هوای باغ کجا، طایر کباب کجا


به می نشاط جوانی به دست نتوان کرد

سرور باده کجا، نشأ شباب کجا


به ذوق کلبه ی رندان کجاست خلوت شیخ

حریم کعبه ی خلوت کجا، نوشید*نی کجا


بلای دیده و دل را ز پی شتابانم

کسی نگویدم ای خان و مان خراب کجا


بلند همتی ذره داع می کندم

وگر نه ذره کجا، مهر آفتاب کجا


نوای عشق ابد می سرود عرفی دوش

کجاست مطرب و آهنگ این رباب کجا
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    غزل شمارهٔ ۲

    کوی عشق است و همه دانه و دام است این جا

    جلوه ی مردم آزاده حرام است این جا


    هر که بگذشت در این کوی به بند افتادست

    طایر بی قفس و دام کدام است این جا


    آن که هر گام بلغزید در این کوی برفت

    صنعت راه روان لغزش گام است این جا


    عشرت بزم تو زآن ست که محنت بر ماست

    صبح آن ناحیه وقتی است که شام است این جا


    برو از عشق مچین معرکه ای شیخ حرم

    طفل را شیوه ی بازیچه حرام است این جا


    شوق موسی چه که آن مه چو بر آید بر بام

    مشعل طور کمندافکن بام است این جا


    در حرم ذکر بتی دیر نشین خاص من است

    لله الحمد که این زمزمه عام است این جا


    عشق بنشست ز پا در ره ی جویایی قرب

    زاغ اندیشه همان کبک خرام است این جا


    سر تقدیر در آن نشأ رسد شحنه به گوش

    سر این مسأله نگشای که خام است این جا


    عرفی از هر دو جهان می رمد الا در دوست

    همه جا وحشی از آن است که رام است این جا




    به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود این جا

    از آن جا آن که می جویی به می خواران نمود این جا


    به جان رنگی که این جا در دل اسلامییان بینی

    مغان را نیز بود اما صفای می زدود این جا


    محبت شمع بزم قدس و ما پروانه ی بیرون

    چه حال است این نمی دانم چراغ آن جا و دود این جا


    بیا در زمره ی رندان به بی باکی و می در کش

    که بد مـسـ*ـتی نمی داند به جز فریاد عود این جا


    به هر سو می روم بوی چراغ کشته می آید

    مگر وقتی مزار کشتگان عشق بود این جا


    نوای نغمه ی منصور ، عرفی، نغز می دانی

    ولی تن زن که خاموشند اربـاب شهود این جا
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    غزل شمارهٔ ۴

    به گاه جلوه از آن ماه روی زیبا را

    که جان ز شرم نماید ز آستین ما را


    نظر به حال دل آن پر غرود نگشاید

    که سیر دیده نبیند متاع یغما را


    امید مغفرتت بس مرا که هم امروز

    که می کشد غمت انتقام فردا را


    به این جمال چو آیی برون به معجز عشق

    ز کام خلق برم لـ*ـذت تماشا را


    لبت به خنده مرا می کشد، چه بد بختم

    که داده خوی اجل، بخت من مسیحا را


    چو یوسفم گذرد در بهشت بر صف حور

    نشان دهم به تو هر گام صد زلیخا را


    اگر اجازت عرفی اشاره فرماید

    تهی کنم ز گهر گنج رمز ایما را
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    غزل شمارهٔ ۵

    می کش و مـسـ*ـت عشـ*ـوه کن، نرگس می پرست را

    میکده ی کرشمه کن، گوشه ی چشم مـسـ*ـت را


    آمده فوج تازه ای ، جمله شهادت آرزو

    خیز و نوشید*نی و دشنه ده ،غمزه ی تیز مـسـ*ـت را


    خیز و سماع شوق کن، چند به حکم عافیت

    در شکنی به گوش دل، زمزمه ی الست را


    زلف شکن فروش را ، بر دل من متاع کش

    یاد زمانه ده ز نو، قاعده ی شکست را


    گرم زیارت حرم، گشت ز بیخودی ، ولی

    یا صنم است بر زبان، عرفی بت پرست را
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ای کرده زبون، ناز شجاع تو، مرا
    افکنده به صد رنج، نزاغ تو، مرا
    تا خیزم و آیمت در آغـ*ـوش اجل
    گشست است به تکلیف وداع تو مرا
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    چندان که شدم ز بیخودی مـسـ*ـت دعا
    تیری نزدم بر هدف از شست دعا
    باشم ز دعا مانع و از شوق طلب
    وقت است که پر درآورد دست دعا
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ای رانده ز نسبت حرم طاعت ما
    مردود اجابت صنم طاعت ما
    اسلام نه، کفر نه، تا کی به عبث
    آلوده کند لوح و قلم طاعت ما
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    از بند غرور می گشایم خود را
    آن طور که هست می نمایم خود را
    عمری به رعونت صفت خود کردم
    چندی به شکست می ستایم خود را
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    گلبرگ برد باد بهاران به کجا
    سنبل رود از شبنم بستان به کجا
    ای عارض یار من شتابان به کجا
    وی زلف نگار من پریشان به کجا
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    این ناله که در آتش خویش است کباب
    این گریه که در شیشهٔ خم کرده نوشید*نی
    مرغی است که آتش از هوا می گیرد
    مـسـ*ـتی است که از خمـار جوید می ناب
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,549
    بالا