شعر دفتر اشعارفاضل شاهچراغ

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 885
  • پاسخ ها 44
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
حالا که می روی !
کی بر می گردی ؟
بَر که می گردی ؟
کجای همهمه ی این همه ناشناس
دوباره شناسایی ات کنم
منی که جز برای دیدن مهتاب
سرم را بالا نمی گیرم
.
حالا که می روی
خوش باشی
نه این که خوش باشی
نه اینکه من خوشم هر کجا تو خوش باشی
بیزارم از کلیشه های بی ریشه ای که بخواهد
دست های مهتاب را دور کند از من
این "خوش باشی"
یعنی
تمام راه های نرفتنت را رفته ام
یعنی
تسلیم تصمیم توام ..
یعنی ببین چگونه به تنگ آمده ام
بگرد دنبال بهانه ای برای نرفتن

حالا که می روی
یادت باشد
چیز های زیادی جا گذاشته ای
من را
خاطره را
می دانم کسی برای بردن خاطره نمی آید
پس لا اقل
بهانه ای برای برگشتنت
جا بگذار
خدا را چه دیدی شاید دلتنگم شدی!

حالا که می روی
بیا و نرو
بیا و بمان
بیا وبا ما بد بگذران
اگر رفتی و هوای برگشتن به سرت زد
اگر یک روز آمدی
من نبودم
چه می کنی؟

حالا که می روی
قربان بی تابی لحظه ای رفتنت
می گفتی مسافری!
باور کن
چیزی از دوست داشتنت کم نمی شد
فقط
دل نمی بستم

حالا که می روی
باران می بارد
از فردا هر چه باران بارید
یادم می ماند
یکی بود که نیست
یکی که باید باشد
نیست
حالا میان باور خالی لحظه
بر فرض محال
یک روز اگر زیر همین باران
هوای شعر به سرت زد
خواستی راه گم کنی برگردی
نشانی ام را نداشتی ..

رد این باران را بگیری، به خانه ات می رسی
به چشم های من !
حالا که می روی ...

{ ف الف ض لام }
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    حکایت تو
    حکایت آن جزیره ایست
    که تا پیش از آنکه کسی
    در آن قدم بگذارد
    مرغان دریاییِ بسیاری از آن گذشته اند ...
    امواج ِ دریا ، بسیار به آن سفر کرده اند ...
    اما هنوز متروک است ...

    چرا که در تاریخ یک جزیره
    مهم
    اولین بـ..وسـ..ـه ای است، که در آن به ثبت می رسد ...
    از آن روز به بعدست
    که در نقشه های جهان، جای میگیرد
    .
    .
    .
    پیش از من
    انسان های بسیاری تو را دیده اند
    تو را به مهمانی دعوت کرده اند
    کلام آهنگین تو را شنیده اند
    با تو از گلها سخن گفته اند ..
    اما همه ی آنها
    در حکم ِ همان مرغان دریایی اند ...

    من
    اولین انسانی ام ، که قدم به خاکت نهاده ام
    و در شب تو آرام گرفته ام
    در تمام نقشه های جهان
    نام ِ مرا باید، روی ِ تو بگذارند .
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    گاهی آدم
    چشم انتظار کسیست
    که نمی داند اصلا کیست !
    از کجا خواهد آمد، دور یا نزدیک
    از کدام جاده
    با چه پیراهنی با چه رنگی
    و این انتظار، چقدر سهمگین است
    ...

    چقدر آدم را آب می کند
    اما هر چه هست
    امیدی عجیب پشت این انتظار است
    آدم پیش از آنکه بداند حتی کیست
    بیش از هر کسی با او
    احساس آشنایی می کند
    تمام حرف هایش را با او زده
    تمام دردل هایش را به او گفته
    حرف های نگفتنی را
    حرف های ننوشتنی را
    برایش نوشته ..


    حتی در روز های بارانی ،
    دستش را گرفته و خیابان را زیر چترش قدم زده
    حتی در تنهایی اش
    برایش چای ریخته
    و آنقدر گرم حرف زدن با او شده
    که چا ی شان سرد گشته
    بارها برایش ساعت را اعلام کرده
    شب به خیر به او گفته
    و در حالی که خیالش را در آغـ*ـوش گرفته
    چراغ اتاق را خاموش کرده
    تا در خواب دوباره خیابان های خیس را

    با او قدم بزند
    و از دلتنگی اش بگوید

    چقدر این آشنای دوست داشتنی ،
    جاش خالیست بین آدم ها ...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    بعد ِعمری
    از ترتیب قاب عکس های دیوار اتاق فهمیدم
    چقدر
    مودب وساکت
    با نظم و ترتیب
    آرام و بی صدا
    پیر شدم ..
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    نگارم چنان ناز دارد !
    در زیر و بم سخنش
    در پیچ و تاب تنش
    در انحنای زلف کجش
    که گمان کنم فرشچیان هم بماند !
    در کشیدنش ...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    عشق شاید، دوست داشتن ماهی است
    که هیچ وقت قرار نیست
    دستت به او برسد
    همیشه باید دلتنگش باشی
    شاید عشق همان ماهی ست که باید
    هرشب پشت پنجره ی خیالت بنشینی
    و تماشایش کنی
    و از راه دور وقتی
    لکه های روی ماهش را می بینی
    با خودت بگویی
    خُب، خیالم راحت است
    دل ِ ماه هم
    برای من، لَک زده ...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    این چشم ها
    که در شعر هایم حرف از آنهاست
    و این لبخند ها
    که شاعرم می کنند
    این ها را یک جایی دیده ام
    برایم آشناست
    حالا در خوابی خیالی جایی
    و یا در ازدحام بازارچه ای قدیمی ... یا خیابانی

    نمی دانم ..
    اما نه !
    برای من که آدمی سر بزیرم
    خیال نمیکنم در خیابان
    دیده باشم
    تنها می ماند یکجا
    آن هم شب های مهتاب
    وقتی عکس تمام رخ ماه ، توی حوض حیاط می افند
    هر چه هست
    زیر سر همین ماه ست !
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    هجای بلند را بیاور
    هجای کوتاه را جا به جا کن
    نقطه بگذار بیا سر خط
    باز وزن به هم ریخته ...
    که چه ؟

    بی انصاف
    اینها همه از نبودن توست
    مرا چه به شعرو شاعری
    من ِ به اصطلاح مهندس
    یک عمر پشت میز ترسیم
    با خط کش و اتود
    برای یک پیچ اضافه
    برای یک میدان کمتر
    با خیابان ها کلنجار رفته ام
    حالا باید به شعر شدنش فکر کنم
    جاده های مستقیم را
    به کام ِ چشم های راننده
    پیچ دار کشیده ام، بی خبر از آنکه
    یک روز قرار است
    همین پیچ ها
    وقتی اتوبوسی که تو را با خود می برد
    یکباره در اولین پیچ جاده محو می شود
    چشم هایم را ناکام بگذارد

    قبول، از ماست که بر ماست
    اما این دلتنگی، از توست که بر ماست ، رفیق !
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    یک روز
    رفتم ...
    از دوست داشتنت دست بردارم
    هنوز بر نگشته ام ...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    حقیقت تلخیست
    که گل های زیبا
    فقط به پروانه های زیبا فکر می کنند

    ملخ ها از بی محلی گل ها
    جنون می گیرند
    به مزرعه حمله می کنند

    حقیقت تلخیست
    که کسی نیست ملخ ها را درک کند ...
    که قتل عام شان می کنند ...
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا