شعر دفتر اشعار ابوسعید ابوالخیر

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۵۹



یا شاه تویی آنکه خدا را شیری
خندق جه و مرحب کش و خیبر گیری
مپسند غلام عاجزت یا مولا
ایام کند ذلیل هر بیپیری

 

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۶۰


یا گردن روزگار را زنجیری
یا سرکشی زمانه را تدبیری
این زاغوشان بسی پریدند بلند
سنگی چوبی گزی خدنگی تیری

 

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۶۱



از کبر مدار هیچ در دل هوسی
کز کبر به جایی نرسیدست کسی
چون زلف بتان شکستگی عادت کن
تا صید کنی هزار دل در نفسی

 

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۶۲



ای در سر هر کس از خیالت هوسی
بی یاد تو برنیاید از من نفسی
مفروش مرا بهیچ و آزاد مکن
من خواجه یکی دارم و تو بنده بسی

 

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۶۳



گر شهره شوی به شهر شر الناسی
ورخانه نشینی همگی وسواسی
به زان نبود که همچو خضر والیاس
کس نشناسد ترا تو کس نشناسی

 

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۶۴



تا نگذری از جمع به فردی نرسی
تا نگذری از خویش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی
بی درد بمانی و به دردی نرسی

 

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۶۵




گـه شانه کش طرهٔ لیلا باشی
گـه در سر مجنون همه سودا باشی
گـه آینهٔ جمال یوسف گردی
گـه آتش خرمن زلیخا باشی

 

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۶۶



مزار دلی را که تو جانش باشی
معشـ*ـوقهٔ پیدا و نهانش باشی
زان میترسم که از دلازاری تو
دل خون شود و تو در میانش باشی

 

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۶۷



جان چیست غم و درد و بلا را هدفی
دل چیست درون سـ*ـینه سوزی و تفی
القصه پی شکست ما بسته صفی
مرگ از طرفی و زندگی از طرفی

 

[Diba]

رباعی شمارهٔ ۶۶۸



بگشود نگار من نقاب از طرفی
برداشت سفیده دم حجاب از طرفی
گر نیست قیامت ز چه رو گشت پدید
ماه از طرفی و آفتاب از طرفی