شعر دفتر اشعارفاضل شاهچراغ

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 868
  • پاسخ ها 44
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
از باغ شعر هایم
شاپرکی بردار
به سنجاق سر موهات بچسبان
تا بعد این که میروی
خبر خنده هایت را
برایم بیاورد
آخر من
بدون خنده های تو
چگونه شاعر باشم ...
چگونه ؟




.
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    نویسنده ها قلم را می بوسند
    از نوشتن دست میکشند
    فوتبالیست ها توپ را
    بیا ببوسمت شعر را کنار بگذارم
    پای زندگی ام در مرز خواب
    و رویاهای بی تعبیر به خواب رفت
    کجایی ؟
    نمی آیی ؟
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    وقتی فهمیدم پرنده ام
    که بال هایم
    قیچی شده بود !

    :::
    و دیگر برای من دیر شده بود
    وقتی خودم را پیدا کردم
    که در کوچه های شهر شما گم شده بودم ...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    نسیمی وزید
    مثل باران بی هوا
    موهات پاشید به صورتم

    چه عطر مهربانی ...
    گفتمت دعا نمیکنی ؟
    گفتی چی ؟
    -که باران بگیرد !
    چشم هات را بستی ...

    در خوابم بوی نعنای تازه پیچید
    بوی ریحان و پونه ی وحشی ...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    چه عاشقانه خودش را از آبشار انداخت
    وقتی که رود فهمید
    در سرنوشتش رسیدن به دریا نیست ...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    لعنت به پرنده ای که هرروز
    می نشست روی شانه های درخت ..
    از این شاخه به آن شاخه پرید
    بر هر شاخه یک خاطره جا گذاشت
    اما همین که
    پاییز شد
    بی هوا
    بی خبر
    بی خداحافظی
    رفت ..
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    هیس !
    دارم به پروانه ی قشنگی فکر می کنم...
    که روی گُلی زیبا
    به خواب رفته است ...

    :::

    ماه
    عکس روی توست
    توی حوض آسمان
    .
    .
    + لحظه ای بخند
    تشنه ی هلال خنده ی تو ام ...

    :::

    من احساس میکنم در خلقت تو
    اشتباهی رخ داده است
    لبخندت باید روی لبت باشد!
    نه توی چشم هایت ..

    :::

    در سرودن تو اغراق نمی کنم
    از بچگی عادت کرده ام
    چیز هایی که زیاد دوستشان دارم را
    محکم تر بغـ*ـل کنم !
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    کم مانده دلم را بگیرم سر دستم
    مثل دست فروش های کنار خیابان
    به هر نگاه منتظری که رسیدم
    به هر قیمتی که راضی شد
    ردش کنم برود ..
    .
    .
    .
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    تو را به آبادی چشم هات نخند
    خنده هات مرض دارد
    آدم را بیمار می کند
    آخر آدم گـ ـناه دارد به خدا ...
    یک بار حوا
    یک بار شیرین
    یک بار لیلا
    حالا تو ...


    نخند
    خنده هات استعداد شگرفی دارند
    برای بیمار کردن یک شهر
    برای به بیابان فرستادن هزار مجنون
    برای تیشه زدن به ریشه ی هزار فرهاد ..

    نخند
    خنده هات مرض دارند
    آدم بیمار می شود
    تو می روی
    درد شروع می شود
    آدم می پیچد به خودش
    تو که برنمیگردی
    حالش را نمی پرسی ...

    قهوه ای بدجنس
    شیرین نخند
    آدم می بیند
    مرض قند می گیرد
    قند در دلش آب می شود
    هوا برش می دارد
    فرهاد می شود
    تو میروی
    می زند به سرش
    سرش به سنگ می خورد
    تیشه بر می دارد
    می زند به ریشه اش ..

    قهوه ای بدجنس
    من عادت دارم تلخ بنوشم
    تلخ شو
    شیرین نباش
    من که فرهادت نمی شوم !
    یک بار مجنون شدم
    هفت بیابان عشق را دویده ام
    برای هفت پشتم بس است ...


    قهوه ای بدجنس
    با من گرم نگیر
    سرد شو
    تلخ شو
    یک بار شیرین ِ داغ بی هوا سر کشیدم
    هنوز گلوی سوخته ام بغض دارد ...
    ... هنوز دلم می سوزد !

    قهوه ای بدجنس
    نگو عزیزم
    گرم نگیر با من
    تابستان است
    تنور عشق داغ است
    به هر واژه میم مالکیت می چسبانی
    فردا زمستان می شود
    آدم برفی می شوی
    تمام میم ها می افتند
    روی سرم هوار می شود عشق ...

    قهوه ای بدجنس
    معمولی بیا
    معمولی برو
    بگذار معمولی دوستت داشته باشم ..

    اصلا بیا فقط هم را
    معمولی دوست داشته باشیم
    من تو را بی لبخند
    تو مرا بی شعر
    باش؟ قهوه ای خوب من ... باش ؟
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    یکی می گفت :
    گاهی اوقات باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل
    و بجسبانی روی پیشانی ات
    ای کاش این را هم می گفت :
    که گاهی وقت ها
    روی یک تکه کاغذ بنویسی
    توقف ممنوع !

    و بچسبانی روی پیشانی ات
    یا بنویسی پارک مساوی پنچری
    و بچسبانی روی قلبت
    تا دیگران
    زیاد بودن و نبودنشان را
    به رخ آدم نکشند !
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا