شعر دفتر اشعار اوحدی مراغه ای

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 3,908
  • پاسخ ها 203
  • تاریخ شروع

« «N¡lOo£aR» »

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/11/09
ارسالی ها
2,852
امتیاز واکنش
17,503
امتیاز
746
محل سکونت
گیلان
سازی ندیده‌ایم و نوایی ازو، مگر
ساز غمش، که خانهٔ ما پرنوای اوست

هر کَس هوای خوبی و رای کسی کند
ما را نبود رای، و گر بود رایِ اوست...

#اوحدی
♦️
 
  • پیشنهادات
  • « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    منم غریب دیار تو، ای غریب‌نواز
    دمی به حال غریب دیار خود پرداز

    بهر کمند که خواهی بگیر و بازم بند
    به شرط آنکه ز کارم نظر نگیری باز

    گرم چو خاک زمین خوار می‌کنی سهلست
    چو خاک می‌کن و بر خاک سایه می‌انداز

    درون سـ*ـینه دلم چون کبوتران بتپد
    چه آتشست که در جان من نهادی باز؟

    هوای قد بلند تو می‌کند دل من
    تو دست کوته من بین و آرزوی دراز!

    بر آستین خیالت همی دهم بـ..وسـ..ـه
    بر آستان وصالت مرا چو نیست جواز

    هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود
    نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز

    اگر بسوزدت، ای دل، ز درد ناله مکن
    دم از محبت او می‌زنی، بسوز و بساز

    حدیث درد من، ای مدعی، نه امروزست
    که اوحدی ز ازل بود رند و شاهد باز

    #اوحدی
    ♦️
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    دلش اَرچه با دل من
    به وفا یکی نگردد

    به رُخش تعلق من
    نه یکی، هزار بادا...

    #اوحدی
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    مبارک روز بود امروز، یارا
    که دیدار تو روزی گشت ما را

    من آن دوزخ دلم، یارب، که دیدم
    به چشم خود بهشت آشکارا

    نه مهرست این، که داغ دولتست این
    که بر دل بر ز دست این بی‌نوا را

    ز یک نا گـه چه گنج دولتست این؟
    که در دست اوفتاد این بی‌نوا را

    درین حالت که من روی تو دیدم
    عنایت‌هاست با حالم خدا را

    هم آه آتشینم کارگر بود
    که شد نرم آن دل چون سنگ خارا

    مرا تشریف یک پرسیدنت به
    ز تخت کیقباد و تاج دارا

    بکش زود اوحدی را، پس جدا شو
    که بی‌رویت نمی‌خواهد بقا را...

    #اوحدی
    ♦️
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    نزد خُداپرستان
    دانی که چیست طاعت؟

    آن سیرتی که در وی
    آزارِ دل نباشد...

    #اوحدی
    ♦️
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    گفتی که:
    به وصلم برسی زود،
    مَخور غم

    آری،
    برسم،
    گر زِ غمت زنده بمانم !

    #اوحدی
    ♦️
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    جانا، به حق دوستی
    کان عهد و پیمان تازه کن

    جان را به رخ دل بازده
    دل را ز لب جان تازه کن

    از دل برون کن کینه را
    صافی کن از ما سـ*ـینه را

    آن عادت پیشینه را
    پیش آر و پیمان تازه کن

    این درد پنهانم ببین
    وین محنت جانم ببین

    این چشم گریانم ببین
    و آن روی خندان تازه کن

    تا زلف مشکین خم زدی
    آفاق را برهم زدی

    چون در حریفی دم زدی
    رخ با حریفان تازه کن

    ای یار نافرمان من
    وی در کمین جان من

    ای دیدنت درمان من
    دردم به درمان تازه کن

    با گوی و چوگان،ای پسر
    روزی به میدان برگذر

    هم آب گل رویان ببر
    هم خاک میدان تازه کن

    چون اوحدی زان تو شد
    محکوم فرمان تو شد

    رخ را، چو مهمان تو شد
    در روی مهمان تازه کن

    #اوحدی
    ♦️
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم
    خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم

    پس ازین پیش من از جور مکن یاد
    که من تا غلام تو شدم زین دگران آزادم

    چند پرسی تو که از عشق منت حاصل چیست؟
    حاصل آنست که از تخت به خاک افتادم

    کردم اندیشه‌ی خود مصلحت آنست
    که من بر کنم دل ز تو، ورنه بکنی بنیادم

    آهنین است دلت ورنه ببخشی بر من
    چون ببینی که ز غم در قفس فولادم

    از دل سخت تو آن روز من آگاه شدم
    که جگر خسته بدیدی و ندادی دادم

    مکن ای ماه، جفا بر تن من، کز غم تو
    اوحدی‌وار به خورشید رسد فریادم

    #اوحدی
    ♦️
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    زلفت چو شَب و
    چهره چو روزی نیکوست

    من روز و شبت
    ز بهر آن دارم دوست

    آن کو ز رخت روز و
    زِ زلفت شب ساخت

    پیوسته نگهدار شَب و
    روز تو اوست...

    #اوحدی
    ♦️
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    دلش ارچه با دل من
    به وفا یکی نگردد

    به رخش تعلق من
    نه یکی، هزار بادا...

    #اوحدی
    ♦️
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,541
    بالا