شعر اشعار شیخ بهایی

تنهای تنها

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/02/08
ارسالی ها
5,564
امتیاز واکنش
7,530
امتیاز
681
محل سکونت
خطه خورشید

en6271.jpg


بهاء الدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی از دانشمندان بنام عهد شاه عباس صفوی است. وی در سال ۹۵۳ هجری قمری در بعلبک متولد شد.وی تألیفاتی به فارسی و عربی دارد که مجموعهٔ آنها به ۸۸ کتاب و رساله بالغ می‌شود. از آثار او می‌توان به کشکول، دیوان غزلیات، جامع عباسی (در فقه)، خلاصةالحساب، تشریح الافلاک و دو مثنوی معروف " نان و حلوا" و "شیر و شکر" اشاره کرد. وی در سال ۱۰۳۰ هجری قمری در اصفهان دار فانی را وداع گفت. جنازهٔ او را به مشهد انتقال دادند و در مسجد گوهرشاد دفن کردند.

هر که را توفیق حق آمد دلیل


عزلتی بگزید و رست از قال و قیل
عزت اندر عزلت آمد، ای فلان
تو چه خواهی ز اختلاط این و آن؟
پا مکش از دامن عزلت به در
چند گردی چون گدایان در به در؟
گر ز دیو نفس می‌جویی امان
رو نهان شو! چون پری از مردمان
از حقیقت بر تو نگشاید دری
زین مجازی مردمان تا نگذری
گر تو خواهی عزت دنیا و دین
عزلتی از مردم دنیا گزین
گنج خواهی؟ کنج عزلت کن مقام
واستتر واستخف، عن کل الانام
چون شب قدر از همه مستور شد
لاجرم، از پای تا سر نور شد
اسم اعظم، چون که کس نشناسدش
سروری بر کل اسما باشدش
تا تو نیز از خلق پنهانی همی
لیلةالقدری و اسم اعظمی
رو به عزلت آر، ای فرزانه مرد!
وز جمیع ماسوی الله باش فرد
عزلت آمد گنج مقصود ای حزین!
لیک، گر با زهد و علم آید قرین






















عزلت بی«زای» زاهد علت است
ور بود بی«عین» علم، آن زلت است
عزلت بی«عین»، عین زلت است
ور بود بی«زای» اصل علت است
زهد و علم ار مجتمع نبود به هم
کی توان زد در ره عزلت قدم؟
علم چبود؟ از همه پرداختن
جمله را در داو اول باختن
این هوسها از سرت بیرون کند
خوف و خشیت، در دلت افزون کند
«خشیة الله» را نشان علم دان!
«انما یخشی»، تو در قرآن بخوان!
سـ*ـینه را از علم حق آباد کن
رو حدیث «لو علمتم» یاد کن
 
  • پیشنهادات
  • nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان،
    روزی به امید
    وز بخت سیه ندیده‌ام، هیچ زمان،
    یک روز سفید
    قاصد چو نوید وصل با من می‌گفت،
    آهسته بگفت
    در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟
    این حرف شنید
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    تاکی به تمنای وصال تو یگانه
    اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
    خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
    ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

    جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

    رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
    دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
    در میکده رهبانم و در صومعه عابد
    گـه معتکف دیرم و گـه ساکن مسجد

    یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

    روزی که برفتند حریفان پی هر کار
    زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمـار
    من یار طلب کردم و او جلوه‌گـه یار
    حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

    او خانه همی جوید و من صاحب خانه

    هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
    هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
    در میکده و دیر که جانانه تویی تو
    مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

    مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

    بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
    پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
    عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
    یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

    دیوانه منم من که روم خانه به خانه

    عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
    دیوانه برون از همه آیین تو جوید
    تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
    هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

    بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

    بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
    هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
    امید وی از عاطفت دم به دم توست
    تقصیر خیالی به امید کرم توست

    یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    یکی دیوانه‌ای را گفت: بشمار
    برای من، همه دیوانگان را
    جوابش داد: کاین کاریست مشکل
    شمارم، خواهی ار فرزانگان را

    مبارک باد عید، آن دردمند بی‌کسی را
    که نه کس را مبارکباد گوید نه کس او را

    گذشت عمر و تو در فکر نحو و صرف و معانی
    بهائی! از تو بدین «نحو»«صرف» عمر، «بدیع» است
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    عید، هرکس را ز یار خویش، چشم عیدی است
    چشم ما پر اشک حسرت، دل پر از نومیدی است

    ساز بر خود حرام، آسایش
    که فراغت طریق مردی نیست
    پا بفرسای در ره طلبش
    پا همین بهر هـ*ـر*زه گردی نیست

    نقض کرم است آن که قدرش
    در حوصلهٔ امید گنجد

    مستان که گام در حرم کبریا نهند
    یک جام وصل را دو جهان در بها دهند
    سنگی که سجده‌گاه نماز ریای ماست
    ترسم که در ترازوی اعمال ما نهند

    به بازار محشر، من و شرمساری
    که بسیار، بسیار کاسد قماشم
    بهائی، بهائی، یکی موی جانان
    دو کون ارستانم، بهائی نباشم

    [
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    می‌کشد غیرت مرا، غیری اگر آهی کشد
    زانکه می‌ترسم که از عشق تو باشد آه او
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    ز مغروری کلاه از سَر شود دور
    مبادا کس به زور خویش مغرور

    بَسا دهقان که صد خرمن بکارد
    ز صد خرمن یکی را برندارد...

    #شیخ_بهایی
    ♦️
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    آن کَس که بدم گفت،
    بدی سیرت اوست

    وان کَس که مرا گفت نکو
    خود نیکوست

    حال متکلم
    از کلامش پیداست

    از کوزه هَمان برون تراود
    که در اوست...

    #شیخ_بهایی
    ♦️
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    به عالم هر دلی کاو هوشمند است
    به زنجیر جنون عشق، بند است

    به جای سدر و کافورم پس از مرگ
    غبار خاک کوی او، پسند است

    به کف دارند خلقی نقد جانها
    سرت گردم، مگر بوسی به چند است؟

    حدیث علم رسمی، در خرابات
    برای دفع چشم بد، سپند است

    پس از مردن، غباری زان سر کوی
    به جای سدر و کافورم، پسند است

    طمع در میوهٔ وصلش، بهائی
    مکن، کان میوه بر شاخ بلند است

    بهائی گرچه می‌آید ز کعبه
    همان دردی کش زناربند است

    #شیخ_بهایی
    ♦️
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    دگر از درد تنهایی ،
    به جانم یار می باید

    دگر تلخ است کامَم،
    شربت دیدار می باید

    ز جام عشق او مستم ،
    دگر پندم مده ناصح!

    نصیحت گوش کردن را
    دل هشیار می باید ....

    #شیخ_بهایی
    ♦️
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,545
    بالا