شعر اشعار نظامی گنجوی

  • شروع کننده موضوع Ayt@z
  • بازدیدها 230
  • پاسخ ها 17
  • تاریخ شروع

Ayt@z

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/02/21
ارسالی ها
1,425
امتیاز واکنش
5,622
امتیاز
606
محل سکونت
دنیای خواب ها
عشق آمد و کرد خانه خالی
برداشته تیغ لاابالی

غم داد و دل از کنارشان برد
وز دل شدگی قرارشان برد

زان دل که به یکدیگر نهادند
در معرض گفتگو فتادند



عمل هایی که عاشق را کند سست
عجب چست آید از معشـ*ـوقه چست



بهاری داری از وی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود نوروز

گلی کو، را نبوید، آدمی زاد
چو هنگام خزان آید برد، با
 
  • پیشنهادات
  • Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    چو دانستی که معبودی ترا هست
    بدار از جستجوی چون و چه دست

    زهر شمعی که جوئی روشنایی
    به وحدانیتش یابی گوایی

    گـه از خاکی چو گل رنگی برآرد
    گـه از آبی چو ما نقشی نگارد



    کم آزار شو کز همه داغ و درد
    کم آزار یابد ، کم آزار مرد


    کم خود نخواهی، کم کس مگیر
    ممیران کسی را و هرگز ممیر
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    کسی راست خرما ز نخل بلند
    که بر نخل خرما رساند کمند

    به بستان کسی راست گردن فراز
    که بویی و رنگی دهد دلنواز


    بده یک بـ..وسـ..ـه تا ده واستانی
    از این به چون بود بازارگانی؟!



    ز جان شیرین تری ای چشمه نوش
    سزد گر گیرمت چون جان در آغـ*ـوش
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    خمیده پشت از آن گشتند پیران جهاندیده
    که اندر خاک می جویند ایام جوانی را



    هر جان که نه از لب تو آید
    آید به لب و مرا نشاید

    وان جان که لب تواش خزانه است
    گنجینه عمر جاودانه است

    بسیار کسان ترا غلامند
    اما نه چو من مطیع نامند

    تا هست ز هستی تو یادم
    آسوده و تن درست و شادم


    خداوندا در توفیق بگشای
    نظامی را ره تحقیق بنمای

    دلی ده کو یقینت را بشاید
    زبانی کافرینت را سراید

    مده ناخوب را بر خاطرم راه
    بدار از ناپسندم دست کوتاه
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    منم عاشق مرا غم سازگار است
    تو معشوقی ترا با غم چکار است

    تو گر سازی وگرنه من برانم
    که سوزم در غمت تا می‌توانم

    مرا گر نیست دیدار تو روزی
    تو باقی باش در عالم فروزی



    چو عمر از سی گذشت یا خود از بیست
    نمی شاید دگر چون غافلان زیست

    نشاط عمر باشد تا چهل سال
    چهل ساله فرو ریزد پر و بال



    شبی نعلبندی و پالانگری
    حق خویشتن خواستند از خری

    خر از پای رنجیده و پشت ریش
    بیفکندشان نعل و پالان به پیش

    چو از وامداری خر آزاد گشت
    بر آسود و از خویشتن شاد گشت

    تو نیز ای به خاکی شده گردناک
    بده وام و بیرون جه از گرد و خاک
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    چو در نیم‌ شب سر برارم ز خواب
    تو را خوانم و ریزم از دیده آب

    و گر بامدادست راهم به توست
    همه روز تا شب پناهم به توست



    چه خوش داستانی زد آن هوشمند
    که بر ناگزاینده ناید گزند


    هر که تو بینی ز سپید و سیاه
    بر سر کاریست در این کارگاه

    جغد که شومست به افسانه در
    بلبل گنجست به ویرانه در

    هر که در این پرده نشانیش هست
    در خور تن قیمت جانیش هست
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    همه عالم تنست و ایران دل
    نیست گوینده زین قیاس خجل

    چونکه ایران دل زمین باشد
    دل ز تن به بود یقین باشد

    زان ولایت که مهتران دارند
    بهترین جای بهتران دارند


    در حلقه عشق جان فروشم
    بی‌حلقه او مباد گوشم

    گویند ز عشق کن جدائی
    کاینست طریق آشنائی

    من قوت ز عشق می‌پذیرم
    گر میرد عشق من بمیرم

    پرورده عشق شد سرشتم
    جز عشق مباد سرنوشتم

    آن دل که بود ز عشق خالی
    سیلاب غمش براد حالی

    یارب به خدایی خدائیت
    وانگه به کمال پادشائیت

    کز عشق به غایتی رسانم
    کو ماند اگر چه من نمانم

    از چشمه عشق ده مرا نور
    واین سرمه مکن ز چشم من دور

    گرچه ز نوشید*نی عشق مستم
    عاشق‌تر ازین کنم که هستم
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    نه هر قسمت که پیش آید نشاطست
    نه هر پایه که زیرافتد بساطست

    چو روزی بخش ما روزی چنین کرد
    گهی روزی دوا باشد گهی درد

    خردمند آن بود کو در همه کار
    بسازد گاه با گل گاه با خار
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,541
    بالا