- عضویت
- 2015/04/15
- ارسالی ها
- 86,552
- امتیاز واکنش
- 46,640
- امتیاز
- 1,242
غزل 60
چون دم از سودای جانان میزنم
آتش اندر آب حیوان میزنم
شور لیلی طاقتم را طاق کرد
همچو مجنون بر بیابان میزنم
جرعهٔ دردی بصد خون جگر
میکنم پیدا و پنهان میزنم
میکشم آهی بیاد لعل او
آتش اندر آب حیوان میزنم
گر چه مستم راه مسجد میروم
گر چه گبرم لاف ایمان میزنم
بینیـٰازم دار و معذورم اگر
خنده بر ناز طبیبان میزنم
عشقم اسباب بزرگی کرده ساز
تکیه بر جای بزرگان میزنم
داغ را هم داغ مرهم مینهم
زخم را هم زخم بر جان میزنم
گریه بر تاج فریدون میکنم
خنده بر تخت سلیمان میزنم
بر سر دریای خون جولان زنم
بی تو گر مژگان به مژگان میزنم
پادشاه وقت خویشم چون رضی
مهر طغرا را انالان میزنم
-----------------------------------------------------------------------------