هرچه خواهد می کند سلطان ما
دل برد جان بخشد آن جانان ما
دنیی و عقبی از آن و این و آن
ما از آن او و او هم ز آن ما
دردمندانیم و دردی می خوریم
دُرد درد دل بود درمان ما
عقل کل حیران شده در عشق او
خود چه شد این عقل سرگردان ما
هر که آمد سوی ما با ما نشست
غرقه شد در بحر بی پایان ما
رند سر مـسـ*ـتی طلب از وی بجوی
لـ*ـذت رندی سر مستان ما
بندهٔ فرمان و فرمان می دهیم
سید ما می برد فرمان ما
دل برد جان بخشد آن جانان ما
دنیی و عقبی از آن و این و آن
ما از آن او و او هم ز آن ما
دردمندانیم و دردی می خوریم
دُرد درد دل بود درمان ما
عقل کل حیران شده در عشق او
خود چه شد این عقل سرگردان ما
هر که آمد سوی ما با ما نشست
غرقه شد در بحر بی پایان ما
رند سر مـسـ*ـتی طلب از وی بجوی
لـ*ـذت رندی سر مستان ما
بندهٔ فرمان و فرمان می دهیم
سید ما می برد فرمان ما
دانلود رمان های عاشقانه