شعر اشعار هاتف اصفهانی

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
گرامی‌ترین یاری از دوستان

که روشن روان است و صاحب نظر

به تزویج محبوبه‌ای میل کرد

که سترش عفاف است و زیبش هنر

چو با یکدیگر خوش درآمیختند

دو دلبند مانند شیر و شکر

به هاتف خرد بهر تاریخ گفت

بگو خیر بینند از یکدیکر
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    خان ذیجاه فلک مرتبه عبدالرزاق

    آستان برترش از ذروه کیوان بنگر

    چرخ و انجم همه را بر درش از بخت بلند

    تابع حکم ببین بندهٔ فرمان بنگر

    شیر با صولتش آید به نظر گربهٔ زال

    گرگ را با سخطش چون سگ چوپان بنگر

    درگهش قبلهٔ اربـاب حوائج شب و روز

    آستانش کنف گبر و مسلمان بنگر

    دل و دستش که از آن بحر و ازین کان خجل است

    منبع جود ببین معدن احسان بنگر

    هر که از بهر امیدیش به دامان زد دست

    در زمان نقد تمناش به دامان بنگر

    خانه‌ای ساخت ز گلزار ارم کز رفعت

    عقل را مانده در آن واله و حیران بنگر

    چرخ بالد اگر از رفعت خود گو اینک

    سر بر ایوان زحل سوده دو ایوان بنگر

    آب حیوان که خضر در ظلماتش می‌جست

    گو بیا ظاهر و پیداش به کاشان بنگر

    جدولی بین و در آن صف زده سی فواره

    همه را بر ورق نقره درافشان بنگر

    در میان جدولی از آب خضر مالامال

    وز دو جانب دو تر و تازه گلستان بنگر

    از نسیم سحرش رایحهٔ روح شنو

    وز زلال شمرش خاصیت جان بنگر

    بس که می‌بالد ازین طرفه بنا کاشان را

    سرهم چشمی شیراز و صفاهان بنگر

    یافت چون زینت اتمام ز نظارگیان

    این همی گفت به آن این بگذار آن بنگر

    پیر عقل از پی تاریخ به هاتف گفتا

    که به گلزار ارم چشمهٔ حیوان بنگر
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,541
    بالا