شعر اشعار رضی الدین آرتیمانی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 5,908
  • پاسخ ها 213
  • تاریخ شروع

^Venus^

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/08/05
ارسالی ها
1,650
امتیاز واکنش
2,303
امتیاز
426
محل سکونت
به تو چه؟
با رخ همچو صبح و زلف چو شام

بامــــدادان بر آی بر لب بام

تا بدانند نور از ظلمت

تا شناسنــد صبح را از شـــــــام

بگذری گر ز معبد گبران

ور بر آئی به قبلهٔ اسلام

نشناسند زاهدان محراب

نپرستند کافران اصنام

محض عشـ*ـوه است مر تو را ترکیب

وز کرشمه است مر تو را اندام

از دعای فرشته بیزارم

گر از آن لب دهی مرا دشنام

گر بسنجی تو عقل را با عشق

می بدانی تو نور را ز ظلام

نکنی فرق نیک را از بد

نشناسی حلال را ز حرام

دور از آن آستان نمی‌میرم

آه از این روی، آه از این اندام

قصهٔ خود رضی بیا و مگو

از تو چون کس نمیبرد پیغام
 
  • پیشنهادات
  • ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    چو از جور رقیبان از در او بار می‌بستم

    ره آمد شدن از گریه بر اغیار می‌بستم

    خوش آن خاری که چون سنگش بسر میزد من از حسرت

    چو گل میچیدم و بر گوشهٔ دستار می‌بستم

    گشادم از در پیر مغان شد کاشکی ز اول

    ز کف تسبیح می‌افکندم و زنار می‌بستم

    در آمد میشدم صد بار افزون از در یاری

    دل خود گر رضی بر صورت دیوار می‌بستم
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    پلاس تن به بر، از دست غم قبا کردم

    به این لباس برش عرض مدعا کردم

    نماند حاجت کس ناروا نمیدانم

    که گفت یا رب یا رب که من دعا کردم

    هزار حیف ندانی که دور از تو بمن

    چها گذشت و چها دیدم و چها کردم

    نبود غیر کمالت بهر چه کردم گوش

    مه جمال تو دیدم چو چشم وا کردم

    جهان ز حرف تو پر بود تا بدم خاموش

    بریده باد زبانم سخن چرا کردم

    به اتفاق رضی آمدم به طوف درت

    تو را ندیدم آنجا و کربلا کردم
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    جز در عشق بهر در که شدم خوار شدم

    خار بودم همه از عشق تو گلزار شدم

    داشتم تا خبر از خویش نبودم خبری

    تا شدم مـسـ*ـت می عشق تو هشیار شدم

    حرف ما گوش نمیکرد چه گفتیم رضی

    کو همه گوش شد و من همه گفتار شدم
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    تا بسر شوری از آن زلف پریشان دارم

    نه سر کفر و نه اندیشهٔ ایمان دارم

    پرده بردار که تا بر همه روشن گردد

    کز چه رو مذهب خورشید پرستان دارم

    پیرم از رشک و شد آمیخته با جان غم یار

    یوسف و گرگ به یک چاه به زندان دارم

    با خیال رخت آسوده‌ام از محنت هجر

    همره نوح، چه اندیشه ز طوفان دارم

    ای رضی روزی کافر نشود امنی کو

    این خجالت که من از گبر و مسلمان دارم
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    زبان در ذکر و دل در فکر آن نامهربان دارم

    نمیگردد بچیزی غیر نامش تا زبان دارم

    به من گر آشنا بیگانه گردد جای آن دارد

    که با بیگانه، حرف آشنایی در میان دارم

    خلل دارد یقین با هر که جانان را گمان کردم

    یقین پیش من است آنرا که با مردم گمان دارم

    تمنایم زمین بـ*ـوس است خاکم بَر دهان بادا

    توان بوسید گیرم، خاک کی اندر دهان دارم

    قلندر مشربم بر روی دریا پوست اندازم

    سمندر طینتم بر شاخ شعله آشیان دارم

    رضی سان گر به چرخم سر فرو ناید، مرا شاید

    که کرسیها فتاده زیر پا از آسمٰان دارم
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    دور از و بسکه سوزم و سازم

    شده نزدیک آنکه بگدازم

    هیچ افسون در او نمیگیرد

    آه از دست ترک طنازم

    در و دیوار در سماع آیند

    ارغنون غمش چو بنوازم

    از جمادات شور برخیزد

    چون بیادش ترانه آغازم

    گر بخونم دمی نپردازد

    دل خونین ازو بپردازم

    عالم از غم شود، چه میسازد

    من که جز با غمش نمیسازم

    کو خرابات عاشقان که در او

    هر چه دارم ببٰاده در بازم

    میکشم گفتهٔ رضی را من

    تو مکش زانکه میکشد نازم
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    گهی هشیار و گـه مـسـ*ـت و ملنگم

    قلندر مشربم ابدال رنگم

    نهنگ بحر عشقم لیک افسوس

    که از عشق تو در کام نهنگم

    رسانم تا بدامان حبیب هجران

    گر افتد دامن وصلی به چنگم
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    وصالش دمی گر شود حاصلم

    چو نو دولتان بر نتابد دلم

    که دارد حریفان نشانم دهید

    طلسمی که بگشاید این مشکلم

    نه آتش قبولم نمود و نه خاک

    چه کردند یا رب در آب و گلم

    رضی سان چه باک ار ندارم خرد

    که من در جنون مرشد کاملم
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    چون دم از سودای جانان میزنم

    آتش اندر آب حیوان میزنم

    شور لیلی طاقتم را طاق کرد

    همچو مجنون بر بیابان میزنم

    جرعهٔ دردی بصد خون جگر

    میکنم پیدا و پنهان میزنم

    میکشم آهی بیاد لعل او

    آتش اندر آب حیوان میزنم

    گر چه مستم راه مسجد میروم

    گر چه گبرم لاف ایمان میزنم

    بی‌نیـٰازم دار و معذورم اگر

    خنده بر ناز طبیبان میزنم

    عشقم اسباب بزرگی کرده ساز

    تکیه بر جای بزرگان میزنم

    داغ را هم داغ مرهم مینهم

    زخم را هم زخم بر جان میزنم

    گریه بر تاج فریدون میکنم

    خنده بر تخت سلیمان میزنم

    بر سر دریای خون جولان زنم

    بی تو گر مژگان به مژگان میزنم

    پادشاه وقت خویشم چون رضی

    مهر طغرا را انالان میزنم
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,541
    بالا