شعر اشعار هاتف اصفهانی

^Venus^

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/08/05
ارسالی ها
1,650
امتیاز واکنش
2,303
امتیاز
426
محل سکونت
به تو چه؟
نکشد دل به جز آن سرو قدم جای دگر

بی تو گلخن بنماید به نظر گلزارم

نرود رشحه به جز آن سر کو جای دگر

گر دو روزی بروم جای دگر ناچارم
 
  • پیشنهادات
  • ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    چه شود اگر که بری ز دل همه دردهای نهانیم

    به کرشمه‌های نهانی و به تفقدات زبانیم

    نه به ناز تکیه کند گلی نه به ناله دلشده بلبلی

    تو اگر به طرف چمن دمی بنشینی و بنشانیم

    ز غم تو خون دل ناتوان، ز جفات رفته ز تن توان

    به لب است جان و تو هر زمان، ستمی ز نو برسانیم

    ز سحاب لطف تو گر نمی، برسد به نخل امید من

    نه طمع ز ابر بهاری و نه زیان ز باد خزانیم

    بودم چو رشحه دلی غمین، الم و فراق تو در کمین

    نشوی به درد و الم قرین، گر از این الم برهانیم
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    یکی شد تا به کویت بانگ زاغ و نغمهٔ بلبل

    گلستان سر کوی تو با زاغ و زغن مانده
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    باز دل برد از کفم زلف نگار تازه‌ای

    بیقراری داد با این دل قرار تازه‌ای
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    جدا از زلف و رخسار تو جان دادم به ناکامی

    نه خرم از تو در صبحی نه دلشاد از تو در شامی

    ندارم غم ز قرب مدعی رشحه که در کویش

    کنون قربی که هست او را فراهم بود ایامی

    شهنشاه جهان شهزاده محمود آن جوانبختی

    که عقل پیر باشد پیش رای پخته‌اش خامی
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    پی وصل تو ما را زور و زری نیست

    نگاه حسرتی داریم و آهی

    به مقصد پی برم کی رشحه چون نیست

    به غیر از بخت گمره، خضر راهی
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    روز وصلم به تن آرام نباشد جان را

    که دمادم کند اندیشه شب هجران را

    آه اگر عشـ*ـوه گری‌های زلیخا سازد

    غافل از حسرت یعقوب مه کنعان را
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    گل خواهد کرد از گل ما
    خاری که شکسته در دل ما
    از کوی وفا برون نیائیم
    دامن‌گیر است منزل ما
    مرغان حرم ز رشک مردند
    چون بال فشاند بسمل ما
    نام گنهی نبرد تا کشت
    ما را به چه جرم قاتل ما
    کار دگر از صبا نیامد
    جز کشتن شمع محفل ما
    بی‌رحمی برق بین چه پرسی
    از کشته ما و حاصل ما
    خندد به هزار مرغ زیرک
    در دام تو صید غافل ما
    هاتف آخر به مکتب عشق
    طفلی حل کرد مشکل ما
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا

    جان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا

    ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب می‌شوی

    شمع بزم غیر و می‌خواهی در آن محفل مرا

    بعد عمری زد به من تیغی و از من درگذشت

    کشت لیک از حسرت تیغ دگر قاتل مرا

    بارها گفتم که پیکانش ز دل بیرون کشم

    جهدها کردم ولی برنامد این از دل مرا

    خط برآوردی و عاشق کشتی آخر کرد عشق

    غرقه در دریا تو را آسوده در ساحل مرا

    چاره جو هاتف برای مشکل عشقم ولی

    مشکل از تدبیر آسان گردد این مشکل مرا
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا

    غمناک چه می‌خواهی ما را تو چنین بادا

    بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی

    شادش چو نمی‌خواهی غمگین‌تر ازین بادا

    هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازد

    چون سایه‌ات افتاده بر روی زمین بادا

    با مدعی از یاری گاهی نظری داری

    لطف تو به او باری چون هست همین بادا

    جز کلبهٔ من جائی از رخش فرو نایی

    یا خانهٔ من جایت یا خانهٔ زین بادا

    گر هست وفا گفتی هم در تو گمان دارم

    در حق منت این ظن برتر ز یقین بادا

    پیش از هم کس افتاد در دام غمت هاتف

    امید کز این غم شاد تا روز پسین بادا
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,541
    بالا