شعر اشعار شاه نعمت الله ولی

[Diba]

ترکیب بدن که چار حرف است مدام

زان چار حروف نعمت‌اللّه شده نام

چون حرف ز یاد نعمت‌اللّه برفت

اللّه ظهور کرد و اللّه و سلام

 

[Diba]

در عالم عشق منزلی ساخته‌ام

سرمایه و سود جمله درباخته‌ام

من با تو بگویم که چه بشناخته‌ام

بشناخته ام چنان که بشناخته‌ام

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Diba]

روبند به روی همچو مه بسته بتم

در پرده خوشی نشسته پیوسته بتم

این بت شاه است و عالمی بندهٔ او

برخاسته در خدمت و بنشسته بتـم

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Diba]

دل در سر زلف دلستانش بستم

وز نرگش چشم پر خمارش مستم

من نیست شدم ز هست خود رستم

از هستی اوست هستیم گر هستم

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Diba]

حمام شدم به گوشه ای بنشستم

با خدمت دلاک بسی پیوستم

دستم بگرفت و بر سر بام نشاند

فی الجمله چه گویم که به مویی رستم

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Diba]

رفتم به خرابات و خراب افتادم

توبه بشکستم به نوشید*نی افتادم

راهی بردم به چشمهٔ آب حیات

تشنه بودم روان در آب افتادم

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Diba]

بر خاک درش مـسـ*ـت و خراب افتادم

همسایهٔ او در آفتاب افتادم

گفتــم که منـم که نـــور او می‌نگرم

کشتی بشکست و من در آب افتادم

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Diba]

با شمع رخش دمی چو دمساز شدم

پروانهٔ مستمند جانباز شدم

آن روز که این قفس بباید پرداخت

چون شهبازی به دست شه باز شدم

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Diba]

در کوی خرابات حضوری دارم

سرمستم و از عشق سروری دارم

با من بنشین که نیک روشن گردی

کز نـور خدا تمام نــوری دارم

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Diba]

گویی که توکل و رضایی دارم

تسلیم و ریاضت و صفایی دارم

این جمله از آن تو مبارک بادت

من در دو جهان یکی خدایی دارم

دانلود رمان های عاشقانه