شعر اشعار امیر خسرو دهلوی

^Venus^

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/08/05
ارسالی ها
1,650
امتیاز واکنش
2,303
امتیاز
426
محل سکونت
به تو چه؟
بیم است که سودایت دیوانه کند ما را

در شهر به بدنامی افسانه کند ما را

بهر تو ز عقل و دین بیگانه شدم آری

ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را

در هجر چنان گشتم ناچیز که گر خواهد

زلفت به سر یک مو در شانه کند ما را

زان سلسله گیسو منشور نجاتم ده

زان پیش که زنجیرت دیوانه کند ما را

زینگونه ضعیف ار من در زلف تو آویزم

مشاطه به جای مو در شانه کند ما را

من می زده دوشم شاید که خیال تو

امروز به یک ساغر مسـ*ـتانه کند ما را

چون شمع بتان گشتی پیش آی که تا خسرو

بر آتش روی تو پروانه کند ما را
 
  • پیشنهادات
  • ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    آن طره به روی مه بنهاد سر خود را

    از خط غبار آن رخ پوشیده خور خود را

    چون دید گل رویش در صحن چمن، زان گل

    ایثار قدومش کرد از شرم زر خود را

    مانند قدش بستان چون دید سهی سروی

    زیر قدمش سبزه بنهاد سر خود را

    دیدم به رقیب او بنشسته سگ کویش

    گفتم که فلان اکنون و ایافت خر خود را

    ای ناصح بیهوده چندین چه دهی پندم

    بگذار مرا بگذار، می خار سر خود را

    زان بند قبا دارم پیوسته به دل غصه

    کاندر پی جان من بربست بر خود را

    گفتا ز درم خسرو، منزل به دگر جا کن

    گفتم که سگ خانه نگذاشت در خود را
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    چنانی در نظر نظارگان را

    که رونق بشکنی مه پارگان را

    چنان نالان همی گردم به کویت

    که دل خون می شود نظارگان را

    تو در خواب خوش و من بی تو هر شب

    شمارم تا سحر سیارگان را

    زبس کاین رنج من به می نگردد

    ز من بگرفته دل غمخوارگان را

    دوای درد من بر تست، لیکن

    تو چاره کی کنی بیچارگان را

    روی گر، ای صبا، در خانه او

    بگویی قصه آوارگان را

    دل دیوانه خسرو نکو نیست

    چگویم بد پری رخسارگان را
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    صبا نو کرد باغ و بوستان را

    پیاله داد نرگس ارغوان را

    به خط سبز، صحرا نسخه برداشت

    سواد روشن دارالجنان را

    سحرگاهان چکید از قطره ابر

    گلوتر گشت مرغ صبح خوان را

    مزاج از قطره ها خشک کرد نرگس

    چو بیماری که یابد ناردان را

    بنفشه کوژ پیش سر گویی

    تواضع می کند پیر و جوان را

    مگر بوسی نمی خواهد ز سوسن

    که غنچه تنگ می گیرد دهان را

    الا ای بلبل آخر بانگ بر زن

    که سوسن گرد می نارد زبان را

    نگارا بلبل اینک می کند بانگ

    روان کن در چمن سرو روان را

    مرا گفتی مبین در من به گل بین

    به گل نسبت مکن روی چنان را

    جوانی می رود از دست بر باد

    برو لنگر بنه رطل گران را

    گل اندک عمر و چندان باد در سر

    چگونه خنده ناید گلستان را

    به باغ مجلس خود، همچو بلبل

    نگه کن خسرو شیرین زبان را
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    گل من سبزه زاری کرد پیدا

    زمانه نوبهاری کرد پیدا

    در این موسم که از تأثیر نوروز

    جهان نو روزگاری کرد پیدا

    ز کوه ابر سنگ ژاله افتاد

    زر گل را، عیاری کرد پیدا

    شدم موی و فرو رفتم به رویش

    همانم خارخاری کرد پیدا

    نهانی خارخاری داشت آن شوخ

    به حمدالله که باری کرد پیدا

    ببین خسرو، اگر جانت به کار است

    که جان را باز کاری کرد پیدا
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    چو بگشایی لب شکر شکن را

    لبا لب در شکرگیری سخن را

    لبت گوید دلیری کن به بوسی

    مرا زهره نباشد، صد چو من را

    به دل آتش زدی و می دمی دم

    بخواهی سوخت جان ممتحن را

    شدی در بوستان روزی به گل گشت

    نمودی روی خوبان چمن را

    دو دیده نیست نرگس را که بیند

    از آن گـه باز روی یاسمن را

    دلی از سنگ نبود چون دل تو

    بت سنگین یغما و ختن را

    دل خسرو شکستی آه، گرمن

    کنم آگاه شاه بت شکن را
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    درآمد در دل آن سلطان دلها

    دل من زنده شد زان جان دلها

    همی کارد به کویش تخم جان خلق

    که می بارد از آن باران دلها

    ز بس دلها که در کوی تو افتاد

    شده زاغ و زغن مهمان دلها

    به گرما از سواد چشم من کن

    سیه چتر خود، ای سلطان دلها

    زهی مهتاب عالم سوز کافگند

    رخت در عرصه ویران دلها

    عذابی دارم از تو گر چه هستی

    ز رحمت آیتی در شأن دلها

    نگویم درد خود کس را که نشناخت

    طبیب کالبد درمان دلها

    تو می خور گر چه مشتاقان کباب اند

    به روی آتش سوزان دلها

    دل خسرو شد از نو بت پرستی

    تو تا بردی همه ایمان دلها
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    زهی وصف لبت ذکر زبانها

    دهانت در سخن اکسیر جانها

    چو می خندد لب شکر فشانت

    ز حیرت باز می ماند دهانها

    ز عشقت کو به دل تخم وفا ریخت

    مرا در سـ*ـینه می ریزد سنانها

    فلک را آه مظلومی چو من سوخت

    چرا آتش نبارد ز آسمانها

    مکن عیبم، کنم گر بـ..وسـ..ـه بازی

    به گرد کوی تو بر آستانها

    مرا با شکل رسوایی خوش افتاد

    بخندید، ای رفیقان، از کرانها

    ز عشقت آب چشم من که بی تو

    جوان مردی ندارد ناودانها

    شبی کردم به بستان ناله درد

    رها کردند مرغها آشیانها

    از این ره رفت خسرو، خلق گویند

    چو بیند جابه جا از خون نشانها
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    بهر شکار آمد برون کژ کرده ابر و ناز را

    صانع خدایی کاین کمان داد آن شکار انداز را

    او می رود جولان کنان وز بهر دیدن هر زمان

    جانها همی آید برون، صد عاشق جانباز را

    تا کی ز چشم نیکوان بر جان و دل ناوک خورم

    ای کاش تیری آمدی این دیده های باز را

    خلقی به بند کشتنم وین دیده در غمازیم

    من بین که بهر خون خود دل می دهم غماز را

    عاشق که می سوزد دلش از طعنه با کش کی بود

    شمعی که آتش می خورد آتش شمارد گاز را

    دل بانگ دزدیها کند کش بشنوی فریاد من

    از ناله هم غیرت برم، دزدم به دل آواز را

    تا پاک جان از حد گذشت، افتادگان را بر درت

    بر نیم بسمل کشتگان، دستوریی ده باز را

    سوی تو، ای طاوس جان، دل می پراند این گدا

    ز انسان که سوی کبک و بط شاه جهان شهباز را

    اعظم خلیفه قطب دین آنکو همای همتش

    بالاتر از هفتم فلک دارد محل پرواز را
     

    ^Venus^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    2,303
    امتیاز
    426
    محل سکونت
    به تو چه؟
    جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا

    هجرم نشان فتنه شد، فتنه نشان من کجا

    آمد بهار مشک دم، سنبل دمید و لاله هم

    سبزه به صحرا زد قدم، سرو روان من کجا

    از گریه ماندم پا به گل وز دوستان گشتم خجل

    جان از جهان بگسست و دل، جان و جهان من

    در کار غم شد موریم، بی پرده شد مستوریم

    تلخ است خوشـی‌ از دوریم، شکرفشان من کجا

    شخصم ضعیف و دیده تر، زان ریسمان و زین گهر

    اینک مهیا شد کمر، لاغر میان من کجا

    هر دم جگر، در سوز و تاب، از دیده ریزم خون ناب

    اینک می و اینک کباب، آن میهمان من کجا

    دل رفت در مهمان او گفت آن اویم آن او

    گر هست این دل زان او، آخر از آن من کجا

    من جور آن نامهربان دارم ز خاموشی نهان

    اویم نیارد بر زبان کان بی زبان من کجا

    جان است آن یار نکو، رفته دل خسرو در او

    گر دل نرفته است این بگو، این گو که جان من کجا
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,549
    بالا