شعر اشعار هاتف اصفهانی

гคђค1737

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
7,959
امتیاز واکنش
45,842
امتیاز
1,000
محل سکونت
زیر خاک
گواهی دهد چهرهٔ زرد من

که دردی بود بی‌دوا درد من

شدم خاک اگر از جفایش مباد

نشیند به دامان او گرد من

به گلزاری من ای صبا چون رسی

بگو با گل ناز پرورد من

که گر یک نظر روی من بنگری

ترحم کنی بر رخ زرد من

وگر یک نفس آه من بشنوی

جگر سوزدت از دم سرد من
 
  • پیشنهادات
  • гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    هر شبم نالهٔ زاری است که گفتن نتوان

    زاری از دوری یاری است که گفتن نتوان

    بی مه روی تو ای کوکب تابنده مرا

    روز روشن شب تاری است که گفتن نتوان

    تو گلی و سر کوی تو گلستان و رقیب

    در گلستان تو خاری است که گفتن نتوان

    چشم وحشی نگه یار من آهوست ولی

    آهوی شیر شکاری است که گفتن نتوان

    چون جرس نالد اگر دل ز غمت بیجا نیست

    باری از عشق تو باری است که گفتن نتوان

    هاتف سوخته را لاله صفت در دل زار

    داغی ز لاله عذاری است که گفتن نتوان
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    با چشم تو گهی که به رویت نظر کنم

    پوشم نظر که بر تو نگاه دگر کنم
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    گـه ره دیر و گهی راه حرم می‌پویم

    مقصدم دیر و حرم نیست تو را می‌جویم
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    دل من ز بیقراری چو سخن به یار گویم

    نگذاردم که حال دل بیقرار گویم

    شنود اگر غم من نه غمین نه شاد گردد

    به کدام امیدواری غم خود به یار گویم
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    جانا ز ناتوانی از خویشتن به جانم

    آخر ترحمی کن بر جان ناتوانم

    اغیار راست نازت، عشاق را عتابت

    محروم من که از تو نه این رسد نه آنم

    مرغ اسیرم اما دارم درین اسیری

    آسایشی که رفته است از خاطر آشیانم

    نخلم ز پا فتاده شادم که کرد فارغ

    از فکر نوبهار و اندیشهٔ خزانم

    زنهار بعد مردن فرسوده چون شود تن

    پیش سگان کویش ریزند استخوانم
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    گوهرفشان کن آن لب کز شوق جان فشانم

    جان پیش آن دو لعل گوهرفشان فشانم

    گر بی توام به دامن نقد دو کون ریزند

    دامان بی‌نیازی بر این و آن فشانم

    خالی نگرددم دل کز بیم او ز دیده

    اشکی اگر فشانم باید نهان فشانم

    آیا بود که روزی فارغ ز محنت دام

    گرد غریبی از بال در آشیان فشانم

    سرو روان من کو هاتف که بر سر من

    چون پا نهد به پایش نقد روان فشانم
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    ای گمشده دل کجات جویم

    در دام که مبتلات جویم

    دیروز چو آفتاب بودی

    امروز چو کیمیات جویم

    ای مرغ ز آشیان رمیده

    در دامگه بلات جویم

    ای کشتهٔ غمزهٔ نکویان

    از چشم که خونبهات جویم

    ای بیمار ز جان گذشته

    کز هر که رسم دوات جویم

    گاهی به دوات چاره خواهم

    گاهی به دعا شفات جویم

    کس چارهٔ درد تو نداند

    درمان مگر از خدات جویم

    هاتف پی دل فتاده رفتی

    ای هر جایی کجات جویم
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    مپرس ای گل ز من کز گلشن کویت چسان رفتم

    چو بلبل زین چمن با ناله و آه و فغان رفتم

    نبستم دل به مهر دیگران اما ز کوی تو

    ز بس نامهربانی دیدم ای نامهربان رفتم

    منم آن بلبل مهجور کز بیداد گلچینان

    به دل صد خار خار عشق گل از گلستان رفتم

    منم آن قمری نالان که از بس سنگ بیدادم

    زدند از هر طرف از باغت ای سرو روان رفتم

    به امیدی جوانی صرف عشقت کردم و آخر

    به پیری ناامید از کویت ای زیبا جوان رفتم

    ندیدم زان گل بی‌خار جز مهر و وفا اما

    ز باغ از جور گلچین و جفای باغبان رفتم

    سخن کوته ز جور آسمان هاتف به ناکامی

    ز یاران وطن دل کندم و از اصفهان رفتم
     

    гคђค1737

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    7,959
    امتیاز واکنش
    45,842
    امتیاز
    1,000
    محل سکونت
    زیر خاک
    بی‌مهری اگر چه بی‌وفا هم

    جور از تو نکو بود جفا هم

    بیگانه و آشنا ندانی

    بیگانه کشی و آشنا هم

    پیش که برم شکایت تو

    کز خلق نترسی از خدا هم

    بس تجربه کرده‌ام ندارد

    آه سحری اثر دعا هم

    در وصل چو هجر سوزدم جان

    از درد به جانم از دوا هم

    ای گل که ز هر گلی فزون است

    در حسن، رخ تو در صفا هم

    شد فصل بهار و بلبل و گل

    در باغ به عشرتند با هم

    با هم ستم است اگر نباشیم

    چون بلبل و گل به باغ ما هم

    جز هاتف بی‌نوا در آن کوی

    شاه آمد و شد کند، گدا هم
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,549
    بالا