شعر اشعار رضی الدین آرتیمانی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 5,928
  • پاسخ ها 213
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
الهي به مستان ميخانه ات
به عقل آفرينان ديوانه ات
به میخانه وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده
ميي ده كه چون ريزيش در سبو
بر آرد سبو از دل آوز هو
از آن مي كه در دل چو منزل كند
بدن را فروزان تر از دل كند
از آن مي كه چون چشمت افتد بر آن
تواني در آن ديد حق را عيان
از آن مي كه گر عكسش افتد به باغ
كند غنچه را گوهر شب چراغ
از آن می که گر عکسش افتد بجان
توانی بجان دید حق را عیان
از آن می که گر شب ببیند بخواب
چو روز از دلش سر زند آفتاب
ميي صاف ز آلودگي بشر
مبدل به خير اندرو جمله شر
مي معني افروز و صورت گداز
ميي گشته مجنون راز و نياز
ميي از مني و تويي گشته پاك
شود جان ، چكد قطره اي گر به خاك
چشي گر از اين باده كوكو زني
شوي چون از او مـسـ*ـت هوهو زني
ميي سر به سر مايه عقل و هوش
ميي بي خم و شيشه در ذوق و جوش
بيا ساقيا مي به گردش درآر
که می خوش بود خاصه در بزم یار
ميي بس فروزانتر از شمع روز
مي و ساقي و بادهٔ و جام سوز
ميي کو مرا وارهاند ز من
ز آئین و کیفیت ما و من
از آن مي حلال است در كيش ما
كه هستي و بال است در پيش ما
از آن مي حرام است برغيرما
كه خارج مقامست در سير ما
ميي را كه باشد در او اين صفت
نباشد به غير از مي معرفت
تو در حلقه مي پرستان در آ
كه چيزي نبيني به غير از خدا
بگویم که از خود فنا چون شوی
ز یک قطره زین باده مجنون شوی
بشوریدگان گر شبی سر کنی
از آن می که مستند لب تر کنی...

رضیالدین آرتیمانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مرا در دل غم جانانهای هست
    درون کعبهام بتخانهای هست
    ز لب مهر خموشی بر ندارم
    که در زنجیر من دیوانهای هست
    خراباتم ز مسجد خوشتر آید
    که آنجا نالهٔ مستانهای هست
    نمیدانم اگر نار است اگر نور
    همی دانم که آتش خانهای هست
    درخشان اختری شو گیتی افروز
    و گر نه شمع در هر خانهای هست
    رضی گویی کجٰا آرام داری
    کهن ویرانه، ماتم خانهای هست
    رضیالدین آرتیمانی

    --------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    بیائید تا جمله مستان شویم
    ز مجموع هستی پریشان شویم
    چو مستان بهم مهربانی کنیم
    دمی بیریا زندگانی کنیم
    بگرییم یکدم چو باران بهم
    که اینک فتادیم یاران زهم
    جهان منزل راحت اندیش نیست
    ازل تا ابد، یکنفس بیش نیست... رضیالدین آرتیمانی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    جائی که به طاعات مباهات توان کرد
    محراب صنم قبلهٔ حاجات توان کرد
    من روی به کعبه نهم از خاک در تو
    از کعبه اگر رو به خرابات توان کرد
    چون روح قدس در طلب زندهٔ شوقم
    در عشق تو اظهار کرامات توان کرد
    نه جرأت پروانه و نه تاب سمندر
    دعوی محبت به چه آیات توان کرد
    آنجا که منم ز اهرمن اعجاز توان دید
    و آنجا که توئی بندگی لات توان کرد رضیالدین آرتیمانی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مرا نه سر نه سامان آفریدند
    پریشانم به سامان آفریدند
    نه دستم از گریبان واگرفتند
    نه در دستم گریبان آفریدند
    نه دردم را طبیبان چاره کردند
    نه بیدردم چو ایشان آفریدند
    نیامیزد سر دردت به گردم
    که دردم عین درمان آفریدند
    ز من با آنکه بی او نیستم من
    بیابان در بیٰابان آفریدند
    زلیخا گو چمن گلخن کن از آه
    که یوسف بهر زندان آفریدند
    مرا گویی پریشان از چه روئی
    سر و زلفش پریشان آفریدند
    رضی از معرفت بوئی نداری
    تو را کز عین عرفان آفریدند
    رضیالدین آرتیمانی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مجنون که تمام محو لیلی نشود
    شایستهٔ انوار تجلی نشود
    گفتی که به عشق دل تسلی گردد
    عشق آن باشد که دل تسلی نشود رضیالدین آرتیمانی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    آنانکه جمال غیب دیدند همه
    رفتند و به خوشـی‌ آرمیدند همه
    یک حرف ز مدعا نگفتند بکس
    با آنگه به مدعی رسیدند همه رضیالدین آرتیمانی

    --------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    این خلق جهان به یکدگر کینه ورند
    گویا که ز مرگ خویشتن بیخبرند
    همچون دو سگ گرسنه از بهر شکم
    از روی حسد بیکدگر مینگرند
    رضیالدین آرتیمانی

    -----------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    از ذره سرگشته قرار تو کجاست
    وی مشت غبار اعتبار تو کجاست
    درآمدن و بودن و رفتن مهجور
    ای عاجز مضطر اختیار توکجاست رضیالدین آرتیمانی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    گوهر عشق

    الـــهـــی ســـوخـــتـــم بـــیغـــم الـــهـــی
    کــــرامــــت کـــن نـــم اشـــکـــی و آهـــی
    چه اشک، اشکی که چون ریزد ز مژگان
    شـــود دامـــان ازو رشـــک گـــلــســتــان
    چــه آه آهــی کــه چــون از دل زنــد ســر
    بــــســــوزانــــد دل یــــاقــــوت احـــمـــر،
    دل بــیعـشـق بـر جـان بـس گـران اسـت
    ســر بــیشــور مــشــتـی اسـتـخـوان اسـت
    تــو را خــلــد و مــرا بــاغ و چـمـن عـشـق
    تــو را حــور و مــرا گــور و کــفــن عـشـق
    ز عــشــق از هـر چـه بـرتـر مـیـتـوان شـد
    خــدا گــر نــه، پــیــمــبــر مــیــتــوان شـد
    اگــر یــزدان پــاک از لــات عـشـق اسـت
    جـهـان را قـاضـی الـحـاجـات عـشـق است
    نـــدانـــد عـــقـــل راه خـــانـــهٔ عـــشـــق
    کـــه عــقــل کــل بــود دیــوانــهٔ عــشــق
    خـــــراب عـــــشـــــق آبـــــاد ی نــــدارد
    بـــد و نـــیـــک و غـــم و شــادی نــدارد
    نــدانــد دوســت از دشــمــن گــل از خـار
    بــرش یــکــســان بــود تــســبـیـح و زنـار
    ز لــــذتـــهـــای عٰالـــم گـــر کـــنـــم یـــاد
    بــجــز خــون جــگــر چــشــمــم مــبــنـاد
    مــــبــــادا مـــرهـــم داغـــم جـــز آتـــش
    رضــی خــواهــی بــعٰالــم گــر دلـی خـوش
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,549
    بالا