شعر اشعار نظامی گنجوی

  • شروع کننده موضوع Darya77
  • بازدیدها 1,864
  • پاسخ ها 60
  • تاریخ شروع

Darya77

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2013/12/16
ارسالی ها
654
امتیاز واکنش
302
امتیاز
261
محل سکونت
شمال

بسمالله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
فاتحه فکرت و ختم سخن
نام خدایست بر او ختم کن
پیش وجود همه آیندگان
بیش بقای همه پایندگان
سابقه سالار جهان قدم
مرسله پیوند گلوی قلم
پرده گشای فلک پردهدار
پردگی پرده شناسان کار
مبدع هر چشمه که جودیش هست
مخترع هر چه وجودیش هست
لعل طراز کمر آفتاب
حله گر خاک و حلی بند آب
پرورشآموز درون پروران
روز برآرنده روزی خوران
مهره کش رشته باریک عقل
روشنی دیده تاریک عقل
داغ نه ناصیه داران پاک
تاج ده تخت نشینان خاک
خام کن پخته تدبیرها
عذر پذیرنده تقصیرها
شحنه غوغای هراسندگان
چشمه تدبیر شناسندگان
اول و آخر بوجود و صفات
هست کن و نیست کن کاینات
با جبروتش که دو عالم کمست
اول ما آخر ما یکدمست
کیست درین دیر گـه دیر پای
کو لمن الملک زند جز خدای
بود و نبود آنچه بلندست و پست
باشد و این نیز نباشد که هست
پرورش آموختگان ازل
مشکل این کار نکردند حل
کز ازلش علم چه دریاست این
تا ابدش ملک چه صحراست این
اول او اول بی ابتداست
آخر او آخر بیانتهاست
روضه ترکیب ترا حور ازوست
نرگس بینای ترا نور ازوست
کشمکش هر چه در و زندگیست
پیش خداوندی او بندگیست
هر چه جز او هست بقائیش نیست
اوست مقدس که فنائیش نیست
منت او راست هزار آستین
بر کمر کوه و کلاه زمین
تا کرمش در تتق نور بود
خار زگل نی زشکر دور بود
چون که به جودش کرم آباد شد
بند وجود از عدم آزاد شد
در هـ*ـوس این دو سه ویرانه ده
کار فلک بود گره در گره
تا نگشاد این گره وهم سوز
زلف شب ایمن نشد از دست روز
چون گهر عقد فلک دانه کرد
جعد شب از گرد عدم شانه کرد
زین دو سه چنبر که بر افلاک زد
هفت گره بر کمر خاک زد
کرد قبا جبه خورشید و ماه
زین دو کلهوار سپید و سیاه
زهره میغ از دل دریا گشاد
چشمه خضر از لب خضرا گشاد
جام سحر در گل شبرنگ ریخت
جرعه آن در دهن سنگ ریخت
زاتش و آبی که بهم در شکست
پیه در و گرده یاقوت بست
خون دل خاک زبحران باد
در جگر لعل جگرگون نهاد
باغ سخا را چو فلک تازه کرد
مرغ سخن را فلک آوازه کرد
نخل زبانرا رطب نوش داد
در سخن را صدف گوش داد
پردهنشین کرد سر خواب را
کسوت جان داد تن آب را
زلف زمین در بر عالم فکند
خال (عصی) بر رخ آدم فکند
روی زر از صورت خواری بشست
حیـ*ـض گل از ابر بهاری بشست
زنگ هوا را به کواکب سترد
جان صبا را به ریاحین سپرد
خون جهان در جگر گل گرفت
نبض خرد در مجس دل گرفت
خنده به غمخوارگی لب کشاند
زهره به خنیاگری شب نشاند
ناف شب از مشک فروشان اوست
ماه نو از حلقه به گوشان اوست
پای سخنرا که درازست دست
سنگ سراپرده او سر شکست
وهم تهی پای بسی ره نبشت
هم زدرش دست تهی بازگشت
راه بسی رفت و ضمیرش نیافت
دیده بسی جست و نظیرش نیافت
عقل درآمد که طلب کردمش
ترک ادب بود ادب کردمش
هر که فتاد از سر پرگار او
جمله چو ما هست طلبگار او
سدره نشینان سوی او پر زدند
عرش روان نیز همین در زدند
گر سر چرخست پر از طوق اوست
ور دل خاکست پر از شوق اوست
زندهٔ نام جبروتش احد
پایه تخت ملکوتش ابد
خاص نوالش نفس خستگان
پیک روانش قدم بستگان
دل که زجان نسبت پاکی کند
بر در او دعوی خاکی کند
رسته خاک در او دانهایست
کز گل باغش ارم افسانهایست
خاک نظامی که بتایید اوست
مزرعه دانه توحید اوست​
 
  • پیشنهادات
  • Darya77

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/16
    ارسالی ها
    654
    امتیاز واکنش
    302
    امتیاز
    261
    محل سکونت
    شمال
    ای به ازل بوده و نابوده ما
    وی به ابد زنده و فرسوده ما
    دور جنیبت کش فرمان تست
    سفت فلک غاشیه گردان تست
    حلقه زن خانه به دوش توایم
    چون در تو حلقه به گوش توایم
    داغ تو داریم و سگ داغدار
    مینپذیرند شهان در شکار
    هم تو پذیری که زباغ توایم
    قمری طوق و سگ داغ توایم
    بیطمعیم از همه سازندهای
    جز تو نداریم نوازندهای
    از پی تست اینهمه امید و بیم
    هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
    چاره ما ساز که بی داوریم
    گر تو برانی به که روی آوریم
    این چه زبان وین چه زبان را نیست
    گفته و ناگفته پشیمانیست
    دل ز کجا وین پر و بال از کجا
    من که و تعظیم جلال از کجا
    جان به چه دل راه درین بحر کرد
    دل به چه گستاخی ازین چشمه خورد
    در صفتت گنگ فرو ماندهایم
    من عرف الله فرو خواندهایم
    چون خجلیم از سخن خام خویش
    هم تو بیامرز به انعام خویش
    پیش تو گر بی سر و پای آمدیم
    هم به امید تو خدای آمدیم
    یارشو ای مونس غمخوارگان
    چاره کن ای چاره بیچارهگان
    قافله شد واپسی ما ببین
    ای کس ما بیکسی ما ببین
    بر که پناهیم توئی بینظیر
    در که گریزیم توئی دستگیر
    جز در تو قبله نخواهیم ساخت
    گر ننوازی تو که خواهد نواخت
    دست چنین پیش که دارد که ما
    زاری ازین بیش که دارد که ما
    درگذر از جرم که خوانندهایم
    چاره ما کن که پناهندهایم
    ای شرف نام نظامی به تو
    خواجگی اوست غلامی به تو
    نزل تحیت به زبانش رسان
    معرفت خویش به جانش رسان​
     

    Darya77

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/16
    ارسالی ها
    654
    امتیاز واکنش
    302
    امتیاز
    261
    محل سکونت
    شمال

    تخته اول که الف نقش بست
    بر در محجوبه احمد نشست
    حلقه حی را کالف اقلیم داد
    طوق ز دال و کمر از میم داد
    لاجرم او یافت از آن میم و دال
    دایره دولت و خط کمال
    بود درین گنبد فیروزه خشت
    تازه ترنجی زسرای بهشت
    رسم ترنجست که در روزگار
    پیش دهد میوه پس آرد بهار
    کنت نبیا چو علم پیش برد
    ختم نبوت به محمد سپرد
    مه که نگین دان زبرجد شدست
    خاتم او مهر محمد شدست
    گوش جهان حلقه کش میم اوست
    خود دو جهان حلقه تسلیم اوست
    خواجه مساح و مسیحش غلام
    آنت بشیر اینت مبشر به نام
    امی گویا به زبان فصیح
    از الف آدم و میم مسیح
    همچو الف راست به عهد و وفا
    اول و آخر شده بر انبیا
    نقطه روشنتر پرگار کن
    نکته پرگارترین سخن
    از سخن او ادب آوازهای
    وز کمر او فلک اندازهای
    کبر جهان گرچه بسر بر نکرد
    سر به جهان هم به جهان در نکرد
    عصمتیان در حرمش پردگی
    عصمت از او یافته پروردگی
    تربتش از دیده جنایت ستان
    غربتش از مکه جبایت ستان
    خامشی او سخن دلفروز
    دوستی او هنر عیب سوز
    فتنه فرو کشتن ازو دلپذیر
    فتنه شدن نیز برو ناگزیر
    بر همه سر خیل و سر خیر بود
    قطب گرانسنگ سبک سیر بود
    شمع الهی ز دل افروخته
    درس ازل تا ابد آموخته
    چشمه خورشید که محتاج اوست
    نیم هلال از شب معراج اوست
    تخت نشین شب معراج بود
    تخت نشان کمر و تاج بود
    داده فراخی نفس تنگ را
    نعل زده خنگ شب آهنگ را
    از پی باز آمدنش پای بست
    موکبیان سخن ابلق بدست
    چون تک ابلق بتمامی رسید
    غاشیه داری به نظامی رسید
     

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    شبنم از نظّاره خورشید، بر معراج رفت

    چشم می پوشی ز روی مرشد کامل چرا؟

    بر زمین چسبندگان را شهپر معراج نیست

    در نیابد هر گران جانی مکان عشق را

    ز پستی می توان دریافت معراج بلندی را

    سرافراز از شکستن می شود طرف کلاه این جا

    گفتار ز کردار به معراج براید

    از دست گشاده است پر و بال، دعا را

    رتبه آزادگی در بندگی، پوشیده است

    پله معراج در افکندگی پوشیده است
     

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    چون به یک شب، مه بُرید ابراج را

    از چه منکر می شوی معراج را

    فعل و قول و صدقْ شد قوت ملک

    تا بدین معراج شد سوی فلک

    عشق، معراجی است سوی بام سلطان جمال

    از رخ عاشق فروخوان قصه معراج را

    در تیره شب چون مصطفی می رو طلب می کن صفا

    کان شه ز معراج شبی، بی مثل و بی اشباه شد

    به معراج برایید چو از آل رسولید

    رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید
     

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    بر هفت فلک، دو حلقه بستند

    نظّاره توست هر چه هستند

    برخیز هلانه وقت خواب است

    مه، منتظر تو آفتاب است

    در نسخ عطارد از حروفت

    منسوخ شد ایت وقوفت

    زهره طَبَق نثار بر فرق

    تا نور تو کی براید از شرق؟

    خورشید، به صورت هلالی

    زحمت ز رهِ تو کرده خالی

    مرّیخ، ملازم یتاقت

    موکب روِ کمترین وِشاقت

    دُرّاجه مشتری بدان نور

    از راه تو گفته چشمِ بد دور

    کیوان عَلَم سیاه بر دوش

    در بندگی تو حلقه در گوش

    نظامی، «لیلی و مجنون»
     

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    به زیر پی، نخستین عرصه پیمود

    قمر رخ بر رکاب روشنش سود

    فروغی کامدی کرد از رکابش

    ندادی در دو هفته آفتابش

    وزان منزل همان دم کرد شبگیر

    دبستان دوم جا ساخت چون تیر

    عطارد لوح خود آورد پیشش

    که اینم هست، کُن نعلینِ خویشش

    چو در بزم سوم آوازه انداخت

    به چادر، زهره، سازِ خود نهان ساخت

    نبودی گر نهان در چادرِ او

    شکستی ساز او را بر سر او

    به کاخ چارمین جا ساخت بر صدر

    نهان شد خور ز شرمِ آن مه بدر

    مسیح، انجیل، زیر آورد از طاق

    که جلد مصحفِ این کهنه اوراق

    به یک حمله که آورد آن جهانگیر

    دژ مرّیخ را فرمود تسخیر

    شدش بهرام با تیغ و کفن پیش

    که کردم توبه از خونْ کردن خویش

    گذر، برْ دارِ شرع مشتری کرد

    به احکام خودْ او را رهبری کرد

    وز آن جا بر در دیر زُحل تاخت

    چو او را پیر راهب دید بشناخت

    گذر بر منتهای سدره فرمود

    به سدره جبرئیلش کرد بدرود
     

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    دیده بر یک جهت نکرد مقام

    گر چپ و راست می شنید سلام

    زیر و بالا و پیش و پس، چپ و راست

    یک جهتْ گشت و ششْ جهت برخاست

    نظامی، «هفت پیکر»
     

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    چون خم گردون به جهان در مپیچ

    آنچه " نه آن تو " به آن در مپیچ

    زور جهان بیش ز بازوی توست

    سنگ وی افزون ز ترازوی توست

    کوسه کم ریش دلی داشت تنگ

    ریش کشان دید دو کس را به جنگ

    به که تهی مغز و خراب ایستی

    تا چو کدو بر سر آب ایستی

    دایه ی دانای تو شد روزگار

    نیک و بد خویش بدو واگذار

    گر دهدت سرکه چو شیره مجوش

    خیز تو خواهد تو چه دانی خموش
     

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    جهان‌افروز دلبندی چه دلبند

    به خرمنها گل و خروارها قند

    به نازی قلب ترکستان دریده

    به بوسی دخل خوزستان خریده

    رخی چون تازه گلهای دلاویز

    گلاب از شرم آن گلها عرق ریز

    ز تری خواست اندامش چکیدن

    ز بازی زلفش از دستش پریدن
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,601
    بالا