معرفی و نقد سوشون| سیمین دانشور

~*~havva~*~

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/04/06
ارسالی ها
2,276
امتیاز واکنش
23,187
امتیاز
916

بررسي شخصيت پردازي در رمان سووشون

بهسازي الگوي كنشگران گرماس

بررسي ساختاري رمان هاي فارسي باتوجه به كمبود آثار پژوهشي در اين زمينه، اهميت فراواني دارد. منتقدان فارسي زبان در بيشتر تحليل هايي كه در نقد آثار ادبيات ايران نوشته اند، بيش از آن كه به متن، به عنوان يك پديدة مستقل براي بررسي بنگرند، آنرا به عنوان ابزاري براي تبيين جنبه هاي مختلف موضوع هاي غير ادبي مانند سياست، جامعه شناسي، روان شناسي و... به كار گرفته اند. اين نوع نگاه به آثار ادبي با بررسي عناصر درون و كشف الگوي پيوند آنها، دركي بهتر از ماهيت ادبيات ايجاد مي كند و با ارائه شگردهاي خلق آثار ادبي برتر به گسترش الگوهاي پردازش اثر ادبي كمك مي كند. با پيشرفت الگوها، ادبيات حركتي رو به جلو و خلاقانه خواهد داشت و پويايي ادبيات و نوآوري آن در ايجاد تحول و پيشرفت در فرهنگ جامعه بسيار مؤثر خواهد بود. بنابراين استفاده از روش هاي ساختاري كه تنها، متن را مبنا و محور سنجش مي داند، روشي شايسته و درخور توجه است. البته اين بدان معنا نيست كه آثار غني فارسي را به اجبار با معيارها و موازين نقد ادبي رايج در دنيا تطبيق دهيم، بلكه هدف اين است كه با الهام از كوشش هاي فراوان برخي از منتقدان و نظريه پردازان ادبي كه براي مطرح شدن ادبيات به عنوان يك علم، نهايت تلاش خود را نموده اند، به دركي دقيق از ويژگي هاي يك اثر دست يابيم و برپاية دريافت هاي متن محور، به سنجش آثار ارزنده ادبي كه پشتوانه هاي فرهنگ قومي و ملي است، بپردازيم.

در اين پژوهش با نگاه به يكي از همين الگوها كه كه محصول تفكر و تعمق نظريه پردازان ادبي است به بررسي شخصيتهاي رمان سووشون خواهيم پرداخت. اين رمان، رمان شخصيت است چراكه كنشها در اين رمان درخدمت معرفي و به دنبال آن، نمايش سير تعالي يكي از همين شخصيتها است. از اينرو در تحليل و بررسي كنشهايي كه شكلدهنده به دايره حركتي هر يك از كنشگران است نظريهاي همچون الگوي كنشگران گرماس راهگشاست. آلژيرداس ژولين گرماس، بنيانگذار شاخة فرانسوي نشانهشناسي، طرح جديد و نظاممندي براي تحليل شخصيت ارائه كرده است. او با رويكرد كل به جزء گرايانه، مقولههاي كلي به نام كنشگر ارائه ميدهد و شخصيتهاي بيشمار داستاني را در شش مؤلفه دوگانه معناشناسي خلاصه ميكند.

در راستاي نشان دادن اهميت اين عنصر داستاني اين بخش را با سخن معروف هنري جيمز آغاز ميكنيم: «مگر شخصيتپردازي، چيز ديگري جز تعين بخشيدن به حادثه است؟ حادثه، مگر چيز ديگري جز تجسم بخشيدن به شخصيت است؟ مگر نه اينكه يك تابلوي نقاشي و يا رمان چيزي جز توصيف يك شخصيت نيست؟ مگر ما در تابلو يا رمان به دنبال يافتن چيز ديگري هستيم»( اخوت،268:1371)



نظريه هاي شخصيت

نظريههاي شخصيت را ميتوان به سه دسته عمده تقسيم كرد:

1- نظريۀ كنشي: از نظر معتقدان به اين نظريه، هرشخصيتي در داستان نقشي به عهده دارد كه بايد آن را انجام دهد و در حقيقت شخصيت چيزي جز بازيگر نيست. از اين رو معتقدان به اين نظريه، شخصيت را كنشگر (actant) مينامند. پروپ، تودوروف، گرماس، بارت (پيش از s/z) از زمره اين نظريه پردازان هستند.

2- نظريه معنايي: از نظر معتقدان به اين نظريه، شخصيت تنها عاملي نيست كه بايد نقشي را بازي كند بلكه هويت او بسيار پيچيده است و از مجموعه اي از مشخصه هاي معنايي تشكيل ميشود. بارت (پس از s/z) داراي چنين نظري است.

3- نظريه اسمي (اسم گرايانه): نام گرايان و نشانه شناسان معتقدند كه شخصيت تنها در بافت متن معنا دارد و بس و اگر بخواهيم او را از متن خود جدا سازيم و مانند موجودي واقعي ارزيابي كنيم كه داراي تعين است ماهيت ادبيات را درست نشناخته ايم . بنابراين از نظر آنها شخصيت صرفا نشانه و نامي بيش نيست و در داستان تمام ثقل و تعين خود را از دست ميدهد (اخوت، 1371: 145-172).

رويكرد تحليلي گرماس

گرماس با اتكا به تحليل شكلشناسانة پروپ3و با ارائة طرحوارة روايي كنش، شخصيت را در قالبي جديد در معرض تحليل و بررسي قرار ميدهد. او، هفت دسته شخصيت پروپ را در سه دسته دوتايي كنشگر4 بر اساس تقابلهاي دوگانة معناشناسي جاي داد. «گرماس در كتاب ساختار معنايي5 (1966)، با درك عمليتر از طرح پروپ، توانست با استفاده از مفهوم كنشگر، به مختصر كردن كار او بپردازد. با توجه به شش كنشگر ذهن و عين، فرستنده و گيرنده، ياري دهنده و دشمن ميتوان حوزههاي عمل گوناگون پروپ را استنتاج كرد» (ايگلتون، 1386: 144).

شش حوزة عمل گرماس عبارتند:

شناسنده/موضوع شناسايي 2. فرستنده6/ گيرنده7 3 .كمك كننده/ مخالف

با نگاهي دقيق به الگوي گرماس مشخص ميشود كه او به جاي اينكه به ماهيّت خود شخصيتها بپردازد، ارتباط و مناسبات شخصيت‌ها را مورد بررسي قرار ميدهد.


كنشگر فرستنده در مدل گرماس و با توجه به قصه‌هاي عاميانه، ابر ياريگر است مثل پادشاه، خدا يا فردي كه قدر‌هاي جادويي نيكوكارانه دارد (تولان، 1386: 151). اين كنشگر به هنگام انطباق با نوع ادبي رمان، قابليت پذيرش نقش‌هاي ديگري نيز دارد. بدين معني كه اين كنشگر صرفاً از حد يك ابر ياريگر خارج شده و به حيطه‌ي كنشگري وارد شده كه فاعل را براي رسيدن به هدف ترغيب مي‌كند. بنابراين اين كنشگر، تنها ابر ياريگري نيست كه با مداخله‌ي او بحران داستان به اتمام رسد بلكه كنشگري است كه آغازگر سلسله‌وار حوزه‌هاي كنشي است. به عبارت ديگر اين كنشگر كه در قصه‌هاي عاميانه، نوعي پايان دهنده است، در نوع ادبي رمان مي‌تواند آغاز كننده باشد. با توجه به اين موضوع كنشگر فرستنده، در ارتباط مستقيم با فاعل قرار مي‌گيرد تا او را براي دست‌يابي به يك هدف تشويق و ترغيب نمايد. شايان ذكر است اين مورد با ارائه‌ي قالبي جديد توسط آقاي عباسي در كتاب «صمد ساختار يك اسطوره» اصلاح شده است.






علي‌رغم صحت ساختاري اين الگو به واسطه‌ي قرار گرفتن كنشگر اصلي در مركزيت اين شش مؤلفه، الگوي فوق داراي نقص ديگري شده و آن قرار گرفتن كنشگر گيرنده در خارج از مسير مستقيم «هدف» است كه اين امر با جهت عكس پيكان‌ها، برجسته شده است. در صورتي كه كنشگر گيرنده از هدفِ كنشگر اصلي، ذي‌نفع گرديده است. با بررسي دقيق هر يك از عوامل كنشي در بطن رمان سووشون، مشخص گرديد كه «هدف» همچون واسطه و وسيله‌ي است كه رساننده‌ي منفعت به كنشگري به نام كنشگر گيرنده است و از آنجا كه اغلب كنشگران حاضر در رمان سووشون نيازمند به دريافت كمك يا سود و منفعتي هستند اين كنشگر در اين رمان جايگاهي ويژه و حتي قابل ترحم دارد
داستان سووشون با توصيف مكاني آغاز مي‌گردد كه بستر ظهور نوع خاص كنش كنشگران اصلي داستان است. در واقع فصل آغازين اين رمان را با كمي تسامح مي‌توان معرفي‌نامه‌ي شخصيتي همگي كنشگران حاضر در روايت، به شمار آورد. دو عنصر «خشم» و «ترس» كه تعيين كننده‌ي حوزه‌هاي كنشي يوسف و زري تا پايان داستان است، عامل اصلي و شكل دهنده به ساختار كنشي اين كنشگران است.

رمان سووشون را مي‌توان به دو بخش سياسي ـ اجتماعي و خانوادگي تقسيم كرد كه هر يك داراي قهرمان جداگانه‌اي است. در بخش سياسي ـ اجتماعي، يوسف قهرمان يكه تاز داستان است. او در بافتار متني رمان سووشون، يوسف شده است. گرچه خواننده در پسزمينههاي فرهنگي_ اجتماعي ساختار ذهن خود قهرماناني با حوزه‌ي كنشي يوسف را مي‌شناسد با اين وجود، اين امر باعث نمي‌شود كه صرفاً با اتكاء به نظريه‌ي واقع‌گرايي درباره‌ي شخصيت كه ماروين مدريك در سال 1961 آن را يكي از دو نگرش افراطي درباره شخصيت مي‌داند (ر.ك. ريمون ـ كنان، 1387: 46)، از ديدگاه‌هاي روانشناسانه و روانكاوانه به بررسي چنين شخصيتي پرداخت. از اين رو با استناد به حوزه‌ي كنشي او و كنشگران ديگري كه عاملان اصلي شكل‌گيري دايره‌ي حركتي او هستند مي‌توان به تحليل درون متني شخصيت او و ديگر شخصيت‌هاي داستان پرداخت. و در بخش خانوادگي داستان، زري قهرمان داستان است. در واقع او مهمترين شخصيت رمان است.

عوامل كنشي در ارتباط با شخصيت زري

مهم‌ترين شخصيت رمان سووشون، زري است كه قهرمان بخش خانوادگي داستان است. تمام رمان و حتي قهرماني‌هاي ديگر قهرمان داستان در سايه‌ي وجود او رنگ و معنا مي‌يابد. كنش‌هاي او فضاي سياسي ـ اجتماعي رمان سووشون را به درجه دوم اهميت مي‌كشاند تا جايي كه مخاطب به دنبال عاقبت و نتيجه جنگ و عواقب آن نيست بلكه مشتاقانه سير حركتي زري را دنبال مي‌كند. بنابراين فضاي سياسي ـ اجتماعي داستان با تمام مظاهر آن از جمله يوسف، بستري است براي ظهور و بروز نوع كنش اين شخصيت. خواننده‌ي داستان سووشون در همان آغاز روايت، به تماشاي شخصيتي پوشيده در پرده‌ي ترس و نگراني مي‌نشيند. اين ترس و احتياط، آغاز حوزه‌ي حركتي زري است كه همچون پيرنگي محكم و گسست‌ناپذير تا انتهاي روايت، دامنه‌ي كنشي زري را در يك سطح مشخص به پيش مي‌برد. با خوانش8 اوليه و ابتدايي داستان به نظر مي‌رسد كه زري، شخصيت منفعلي است كه در پايان داستان به يكباره تغيير كرده و از پيله‌ي خود بيرون آمده است ولي با خوانشي دقيق و با بررسي تك‌تك كنش‌هاي او در طول روايت، مشخص مي‌گردد كه زري، تنها شخصيت پوياي داستان است شخصيتي كه روند تغيير و تحول او از همان فصل آغازين رمان آغاز شده، در طول روايت بسط يافته و در پايان متحول شده است.

زري در بيشتر صحنه‌هاي حضورش در روايت در نقش كنشگر اصلي ظاهر شده است. حتي زماني كه كنش‌هاي فعال داستاني را مردان پوياي داستان بر عهده دارند. زماني كه زري در مركزيت حوزه‌هاي كنشي قرار مي‌گيرد، اهداف و ساير كنشگران مرتبط با او، شايان توجه است. در آغاز داستان، هدف و موضوع مورد جستجوي زري بر خلاف هدف يوسف كه امري انتزاعي و آرماني است، كاملاً تجريدي و مادي است. هدف او بازگرداندن گوشواره‌هاي از دست رفته‌اش است كه تا اواسط رمان همچون دغدغه‌اي مهم، ذهن زري را به خود مشغول داشته است. با ادامه‌ي روند روايت و مسير رو به رشد زري، اهداف او بزرگ‌تر و انتزاعي‌تر مي‌شود با اين تفاوت كه اهداف او صرفاً به خانه و خانواده محدود مي‌شود. از نُه حوزه‌ي كنشي كه زري نقش كنشگر اصلي را بر عهده دارد، يك سوم اهداف او در وجود خسرو، پسرش، خلاصه مي‌شود. بدين معني كه پس‌از انديشه‌ي پس گرفتن گوشواره‌هايش، مقاومت در برابر بردن اسب خسرو براي دختر حاكم، چنان فكر و ذهن زري را مشغول مي‌كند كه از گوشواره‌ها غافل مي‌شود چرا كه در اينجا استعمار به حيطه‌ي خصوصي پسر دوازده ساله‌اش رخنه كرده و اين امر با اصلي‌ترين هدف زري كه حفظ آرامش خانواده كوچكش است در تضادي عميق است.

با قرار گرفتن كنش‌هاي زري در الگوي گرماس، كنشگران ياري دهنده و بازدارنده‌ي او نكات جالب توجهي را آشكار مي‌سازند. بازدارندگان او در پي‌رفت‌هاي مختلف: 1- گيلان تاج (دختر دوازده ساله حاكم)، 2- دختر تازه عروس حاكم 3- ژاندارم ساده روستايي 4- علاقه خسرو به سحر 5- بيماران ديوانه‌خانه 6- ترس از به خطر افتادن فرزندان، هستند.

همانطور كه مشاهده مي‌شود هيچ يك از موارد فوق داراي قدرت بازدارندگي پر خطري نيستند وليكن همگي آنها دنياي زري را تا حد يك بحران به پيش مي‌برد. از طرف ديگر ياريگران او نيز جالب توجه است. تا فصل هفتم رمان و تا زمان بردن اسب خسرو، غلام خانه به ياري زري مي شتابد كه در اينجا زري نه تنها ياريگر غلام را پذيرا نمي‌شود بلكه به عنوان كنشگري بازدارنده، بنا به مصالح، غلام را از ايستادن در برابر ژاندارم بر حذر مي‌دارد. در پي‌رفت دادن خبر مرگ دروغين سحر به خسرو، مينا دختر سه ساله زري در جايگاه كنشگر ياري‌دهنده قرار مي‌گيرد. همانطور كه مشاهده مي‌شود ياري‌گر زري از حد غلامي بي اختيار به كودكي سه ساله تقليل مي‌يابد. بي شك جايگزيني اين شخصيت‌ها در جايگاه عوامل كنشي آشكار كننده و شفاف‌گر نمايه‌هايي است كه در ژرف ساخت روايت و در سطح معنايي كلام، بسط دهنده‌ي مفاهيم عميقي است كه روايت سووشون بر پايه‌ي آن بنا شده است و آن فريادي خاموش در برابر مصيبتي بزرگ به نام استعمار است. بنابراين ساختار، همگام و همسو با معنا پيش رفته و به ياري يكديگر به مفهوم متن و شكل‌گيري بافتار متني منجر شده است.

علاوه بر نقش كنشگر اصلي، كنشگري زري در حيطه‌ي كنشگر مخالف نيز شايان توجه است چرا كه در مجموعِ پنج حوزه‌ي كنشي كه زري در جايگاه كنشگر بازدارنده قرار گرفته است، در سه مورد، كنشگر اصلي ابوالقاسم خان است. به عبارت ديگر زري، بازدارنده و مخالف فعاليت‌هاي برادر شوهر خود است. همين امر گوياي آن است كه در لايه‌هاي زيرين روايت، زري اصلي‌ترين ياريگر يوسف در راه رسيدن به اهدافش است گرچه در حوزه‌ي مستقيم ياريگري او قرار نمي‌گيرد. مي‌توان گفت وجود زري خواه و ناخواه بستر را براي فعاليت يوسف هموار مي‌كند. قابل ذكر است كه در هيچ جاي رمان، زري در جايگاه كنشگر فرستنده و گيرنده قرار نمي‌گيرد. زري، نه فرستنده و ترغيب كننده‌ي كسي براي انجام عملي است و نه گيرنده و سود برنده از كنش كنشگري. گويي وجود همگان براي زري، ارزشمند و حائز اهميت است ولي وجود زري در خاطر هيچ كس جايي ندارد تا به خاطر او عملي انجام شود يا نفعي به وجود او برسد.

عوامل كنشي در ارتباط با شخصيت يوسف

مكان آغازين داستان در راستاي بروز خشم يوسف كه در واقع حكم معرفي‌نامه‌ي شخصيتي اين كنشگر است، به تعبير بارت داراي كاركردي هسته‌اي است. در كل رمان، يوسف داراي يك حوزه‌ي حركتي مشخص و بي تغيير است. او از ابتدا تا انتهاي رمان داراي «هدف» مشخصي است. هدفي كه در راستاي رسيدن به آن آرامش را از خانواده خود سلب كرده است. گويي نجات مردم از فقر و بدبختي و ايستادگي در برابر استعمار تا آنجا براي يوسف حايز اهميت است كه هدف و موضوع مورد جستجوي همسرش، زري، را كه حفظ آرامش خانواده است از او سلب كرده است. فقر و بدبختي جاري در تار و پود رمان سووشون كه اوج آن در اوضاع اسفبار بيماري و مرگ و مير مردم برجسته شده است، چنان محركي است كه يوسف را مقتدرانه و بدون تزلزل در برابر استعمار و استبداد به مقاومت و ايستادگي مي‌كشاند. بنابراين، اين محرك داراي چنان قدرتي است كه بر دل يوسف ترس از تنهايي و بي ياوري را راه نمي‌دهد. يوسف در تمام صحنه‌هاي داستان تنها و بي پشتيبان است. «برادر» كه در پس زمينه‌هاي فرهنگي جوامع بشري و به خصوص در كشور ايران، تجلي و نماد پشتيبان و ياور است، در اين داستان به عنوان كنشگري مخالف در مقابل برادر خود ايستاده است. در تمام پي‌رفت‌هايي كه يوسف مركزيت روايت را در اختيار گرفته است، كنشگر ياري‌گري مشاهده نمي‌شود. در عوض، كنشگر مخالف او قوي‌ترين و مستبدترين شخصيت داستان است. نكته جالب توجه كه با قرار گرفتن كنش‌هاي يوسف در الگوي گرماس مشاهده مي‌شود، عدم حضور خانواده‌ي يوسف ـ جز در يك مورد ـ در جايگاه هدف او است. يوسف، كاملاً از خانواده خود غافل شده و علي‌رغم علاقه‌ي قلبي، آنها را از دايره‌ي حركتي خود كنار گذاشته است و تنها در شب رفتن پسرش به خانه‌ي حاكم، متوجه شده كه در اين مدت در خانواده كوچك او چه اتفاقي رخ داده و همسرش چه مصائبي را از سر گذرانده است. كه در اينجا نيز به جاي همدلي و همراهي با همسر، وي را سرزنش مي‌كند و در برابر او به ضد قهرمان تبديل مي‌شود.

پس از قرار گرفتن يوسف در نقش كنشگر اصلي، بيشترين حوزه‌ي كنشي فعال او، حوزه‌ي كنشي كنشگر مخالف يا بازدارنده است. نقش هسته‌اي او در رمان سووشون مخالفت با فروش آذوقه به قشون خارجي است و در اين راستا با مستر زينكر، با اصرارهاي برادرش كه سعي در راضي كردن او به توافق با فرنگي‌ها دارد و با بي‌تدبيري دوستان ايلاتي خود كه با فروش آذوقه به قشون خارجي سعي در خريدن اسلحه از آنها دارند، به مخالفت بر مي‌خيزد. علي‌رغم اينكه در اين موارد، او در حوزه‌ي كنشگر مخالف به ايفاي نقش مي‌پردازد در واقع حوزه‌ي كنشي او به پررنگي دايره‌ي حركتي كنشگر اصلي است و در واقع مخالفت او، افرادي همچون مستر زينگر، خان كاكا، ملك رستم و ملك سهراب و ... را به دايره‌ي حركتي كنشگر اصلي مي‌كشاند.

شايان ذكر است كه يوسف، تنها يكي از دو كنشگري است كه هيچ‌گاه در جايگاه «كنشگر گيرنده» قرار نگرفته است. او حمايت، شجاعت و مال و ثروت خود را به همه مردم ارزاني مي‌دارد ولي بي هيچ چشمداتي گيرنده‌ي حمايت، پشتيباني و حتي كمكي جزئي از هيچ كس نيست. پس يوسف به معناي واقعي كلمه، قهرمان است. قهرماني كه با مرگ خود جاودانه مي‌ماند. در واقع يوسف برآيند و برگرفته از پروتيپ اسطوره‌اي خود يعني سياوش است كه به واقع شهيد ناب است و «شهيد ناب كسي است كه بي سلاح و بي دفاع با پتياره‌ي بدي روبرو مي‌شود. آنقدر به نيروي روحي و حقانيت هدف خود ايمان دارد كه كمترين ابزار دفاع يا بيم را بر خود حرام مي‌شمارد» (اسلامي ندوشن، 1356: 198). يوسف نيز در تمام طول داستان بي سلاح و بي دفاع است حتي در لحظه‌ي مرگش، او بدون اعمال خشونت دست به مبارزه مي‌زند. سلاح او سلاحي لطيف و عاري از هر نيروي كشندگي، بلكه نيروبخش و زندگي‌بخش است. سلاح او «آذوقه» است كه از طريق تقديم نكردن به نااهلان و توزيع نمودن ميان مستحقان به مبارزه‌اي سالم و اصولي دست مي‌زند كه گرچه جانش را از دست مي‌دهد ولي راه را به ديگران نشان مي‌دهد؛ راه مبارزه در سايه‌ي شجاعت.


نتيجهگيري:

الگوهاي بنيادي كه ساختارگرايان سعي در كشف آنها از دل متن داشته گرچه سيري كلي‌گرايانه داشته، به واسطه ايجاد نظم و قاعده در نگاه به بافتار متن باعث كشف مباحث بسيار جزئي مي‌شوند كه در ژرف ساخت متون پنهان مانده است. الگوي نظام‌مند و كلي‌نگر گرماس نيز از اين قاعده مستثنا نيست. با قرار گرفتن كنش‌هاي زري در بستر اين الگو، علاوه بر اينكه بر برجستگي و اهميت اين شخصيت نسبت به شخصيت قهرمان، صحه مي‌گذارد و مركزيت كنشگري به نام زري را تأييد مي‌كند، به جنبه‌هاي مختلفي از كنش‌هاي اين كنشگر اشاره مي‌كند كه شايد تاكنون از نظر پنهان مانده باشد. در بررسي جامع و كلي مشخص مي‌شود كه زري، شخصيت اصلي، است و يوسف از مهم‌ترين مخالفان و بازدارندگان مسير مهم «هدف» اوست و بالعكس يوسف نيز شخصيت اصلي است كه زري يكي از ضعيف‌ترين و ناتوان‌ترين بازدارندگان و مخالفان اوست. بنابراين دو شخصيت اصلي و مركزي كه هر يك قهرمان دايره‌ي حركتي خود است علي رغم ارتباط عاطفي شديد، در حوزه‌ي كشنگران مخالف يكديگر قرار گرفته‌اند. در واقع انطباق رمان سووشون با الگوي كنشگران گرماس نشان ميدهد كه دو شخصيت اصلي، هريك در راستاي هدف خود، كنشگران مخالف يكديگر محسوب ميشوند؛ زري مخالف فعاليتهاي سياسي يوسف است وحتي سعي ميكند مانع بيباكيهاي يوسف شود و يوسف نيز با سري پرشور، مانع بزرگي بر سر راه آرامش خانواده است آرامشي كه زري تا پايان داستان سعي ميكند به سختي آن را حفظ كند. ولي باز هم كنشگري يوسف قويتر از زري است. بالاخره يوسف با مرگ خود، آرامش را كه موضوع و هدف مورد جستجوي زري است از او سلب ميكند. اين دو شخصيت، عملا در نقطه مقابل يكديگر ايستادهاند. عدم حضور كنشگر ياريگر در تمام سطوح رمان مشخص است تا جايي كه ميتوان گفت حتي دو شخصيت مركزي، كنشگران مخالف يكديگرند. در طول رمان هيچ ياري دهندهاي براي شخصيتهاي پيشبرنده داستان مشاهده نميشود گويي در دنيايي كه جنگي جهانسوز، همه جا را ويران كرده است، قهرمانان محكوم به تنهايي هستند.

انگيزة عمل كه از ديدگاه ارسطو، مفهوم واقعي كنش است، در رمان سووشون به طور بارزي باعث شكلگيري بخشهاي ششگانه در طرح شخصيتي گرماس است. به همين دليل مفاهيم انتزاعي كه تجلي بارز انگيزههاي عمل است، به حيطة اصلي كنشگران وارد شده و بخشهايي از طرحوارة گرماس را به خود اختصاص داده است. در اين رمان، انگيزههايي كه در ژرفساخت روايت، فضاي فكري، فرهنگي جامعة رمان را تشكيل داده است، در واقع هدف اصلي شكلگيري كنش كنشگران است. دربخش سياسي –اجتماعي رمان و در ارتباط با كنشهاي قهرمان اصلي اين بخش يعني يوسف، مفاهيمي همچون ايستادگي در برابر استعمار، هموار گرديدن راه مبارزه، فقر و بيچارگي مردم و...، و در بخش خانوادگي داستان مفاهيمي چون مهرمادري، حفظ كيان خانواده و ... مهمترين انگيزههاي عملي است كه در بسياري موارد، جايگاه كنشگر فرستنده، گيرنده و... را به خود اختصاص داده است.

نوع كنش شخصيتهاي داستاني در اين رمان به اندازهاي داراي اهميت است كه حوادث مهمي همچون جنگ و اوضاع نابسامان جامعه را تحت الشعاع خود قرار داده است. به شكلي كه مخاطب به دنبال عاقبت و نتيجه جنگ نيست بلكه تمام توجه او به نوع كنش شخصيتها در صحنههاي مختلف معطوف است. بنابراين حادثه، وسيلهاي است براي بروز نوع كنش شخصيت. تصميمهاي زري كه سلسلهوار از ابتداي داستان آغاز شده، از حفظ گوشوارهها تا تفنگ دادن به دست فرزندانش، و تصميمهاي يوسف در مقابله با استعمار و بهبود بخشيدن به اوضاع جامعه آنقدر بر حوادث چيره شده كه برخي منتقدين را بر آن داشته تا بخش سياسي داستان و به خصوص فصل هفدهم رمان را كه صرفا به توصيف جنگ ايلات و نيروهاي ارتش اختصاص يافته است، فصل ناموفق رمان به حساب آورند. پس به درستي ميتوان گفت رمان سووشون، رماني شخصيتمحور است نه حادثهمحور.

منابع:

- آلوت، ميريام. ( 1368). رمان به روايت رمان نويسان. ترجمه علي محمد حق شناس. تهران: نشر مركز.

- اخوت، احمد. (1371). دستور زبان داستان. اصفهان: فردا.

- ارسطو، (1386). بوطيقا، ترجمه هلن اوليايينيا، اصفهان، فردا.

- اسلامي ندوشن، محمدعلي. (1356). داستان داستانها. چاپ دوم، تهران: توس.

- ايگلتون، تري. (1386). پيشدرآمدي بر نظريه ادبي. ترجمه عباس مخبر. چاپ چهارم. تهران: مركز.

- تولان، مايكل.(1386). روايت شناسي: درآمدي زبانشناختي- انتقادي. سيده فاطمه علوي و فاطمه نعمتي. تهران:سمت.

- دانشور، سيمين. (1380). سووشون. چاپ پانزدهم. تهران: خوارزمي.

- دهباشي، علي. (1383). بر ساحل جزيره سرگرداني: جشن نامه سيمين دانشور. تهران. سخن.

- ريمون_ كنان، شلوميث. (1387). روايت داستاني: بوطيقاي معاصر. ترجمه ابوالفضل حري. تهران. نيلوفر

- سلدن، رامان و پيتر ويدوسون. (1384). راهنماي نظريه ادبي معاصر. ترجمه عباس مخبر. تهران: طرح نو.

- محمدي، محمدهادي. علي عباسي،(1380). صمد: ساختار يك اسطوره. تهران: چيستا

 
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    خلاصه و تحلیل سووشون





    این متن خلاصه و تحلیل زیبای حسن میرعابدینی از رمان سووشون بانوی داستان نویسی ایران سیمین دانشور است که انجمن نگاه دانلود آن را از کتاب مذکور برگزیده و در دسترس خوانندگان قرار داده است. در این معرفی و خلاصه می توان غلبه رویکرد یا بینش جامعه شناختی به فهم رمان را مشاهده کرد. اگرچه جامعه شناسان ما کمتر به هنر و ادبیات اقبالی نشان می دهند اما منتقدان ادبی و هنری خود را از بینش جامعه شناختی بی نیاز ندانسته اند. من خود از معدود رمان هایی که خوانده ام یکی هم همین سووشون است. وقتی این خلاصه و تحلیل را می خواندم حافظه ام مجددا چیزهایی را تداعی کرد و به این فکر افتادم که باید یک دوره رمان خوانی را برای خودم برنامه ریزی کنم.


    سووشون.1348. نوشته‌ی سیمین دانشور آغازگر فصلی تازه در تاریخ داستان‌نویسی ایران به شمار می‌آید. دانشور در این داستان پرحرکت و ماجرا، با نثری شاعرانه، دقیق و محکم، تصویری درونی و هنرمندانه از تحولات منطقه فارس در سال‌های جنگ دوم جهانی به دست می‌دهد. شخصیت‌های رمان با قدرت مشاهده درخشانی ترسیم شده‌اند؛ آنقدر مشخص که هریک روحیه و عملکرد گروه اجتماعی معینی را مجسم می‌کنند. البته هیچ‌یک از آنان در حد تیپ نمی‌ماند، همه‌شان فردیتی خاص دارند و به آسانی از یکدیگر تمیز داده می‌شوند. فکر اصلی رمان، پرداختن به انسان مبارز است. به همین دلیل، در سراسر داستان شاهد درگیری یوسف –قهرمان رمان- با آدم‌های خودفروخته‌ایم. ستیز پرتلاش خانواده او با ریزه‌کاری‌های روانی و عاطفی، بر زمینه‌ای از زندگی مردم یک منطقه در یک دوره خاص تاریخی، گسترده می‌شود. هرچند یوسف درکشاکش بین واقعیت موجود و آرمانْ به شهادت می‌رسد، اما عامل بیداری دیگران و به خصوص همسرش زری می‌شود.


    داستان در نظرگاه زری روایت می‌شود و شیوه گسترش طرح آن کلاً تابع مسأله نظرگاهی است که نویسنده برای روایت داستان برگزیده است. زری، ملموس‌ترین قهرمان رمان، در همه درگیری‌ها حضور دارد و وقایع را به ترتیب توالی زمان واقعی نقل می‌کند. ماجراها با ساخت و پرداختی دقیق و هماهنگ پیش می‌روند. وقایع فرعی با مهارت چشمگیری به طرح اصلی می‌پیوندند، جزئی از آن می‌شوند و درخدمت پیشبرد آن قرار می‌گیرند تا تصویری کامل و انباشته از سایه روشن‌هایی به دست دهند که جلو ساده شدن واقعیت را می‌گیرند.


    فصول رمان، به تناوب، در نقاط مختلف جامعه و خانه می‌گذراند. زری همه‌چیز را می‌بیند و می‌شنود، تأثیر می‌یابد و شخصیتش دگرگون می‌شود. به گفته منتقدی، دانشور «رشته صحنه‌های شلوغ را به کوچکترین بارقه و نجواهای آهسته و پچ‌پچ‌های فروخورده متصل می‌کند، آن هم با بیانی، هم وصفی و هم حسی». منتقدی دیگر می‌نویسد: «این اثر... تقابل ذهن زری است با بیرون. تقابل قلمرو محدود به گذشته و تعلقات شخصی محدود به حصار خانه که اندک اندک به حصارهای خانه و محدوده متعلقات زری نفوذ می‌کند.» تجـ*ـاوز به حریم خانه زری؛ از به عاریت گرفته شدن گوشواره‌های او و اسب پسرش شروع می‌شود و به کشته شدن یوسف می‌انجامد.


    در حین گذر جسمی- روحی زری از جامعه به خانه و به عکس، تک‌گویی‌های شخصیت‌های دیگر رمان گنجانده شده است. آوردن تک‌گویی‌های دیگران از ضعف‌های داستان‌گویی به شیوه اول شخص مفرد است. زیرا در این شیوه‌ى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نقل داستان، راوی فقط می‌تواند از احساسات درونی خود بگوید و در جریان خصوصیات درونی دیگر شخصیت‌ها قرار نمی‌گیرد. محدودیت دانشور در رعایت زاویه دید اول شخص –برای حفظ پیوستگی ساختمان رمان- او را وا می‌دارد تا برای گسترش میدان دید رمان و در برگرفتن صحنه‌های جامع از زندگی اجتماعی، از تک‌گویی‌های شخصیت‌های دیگر استفاده کند و حوادثی را که به سیر رمان وابسته‌اند و زری در آنها حضور ندارد، به رمان داخل کند. منتقدی این کار را عامل آشفته شدن بستر رمان و فرعی شدن واقعه و دور شدن خواننده از متن اصلی رمان می‌داند و می‌گوید: «اگر رمان به شیوه سوم شخص بیان می‌شد، وجود تک‌گویی‌ها طبیعی بود.»


    هرچند تک‌گویی‌ها توجه خواننده را از مسیر داستان اصلی به داستان فرعی منحرف می‌کنند، اما برای پیشبرد درونمایه داستان لازم‌اند. مثلاً تک‌گویی عمه‌خانم برای آشنایی با زمینه‌های شکل‌گیری شخصیت یوسف مؤثر است هرچند جدا از ماجراهای رمان نیز؛ داستانی خواندنی، از تزلزل روحی زاهدی است که شیفته رقاصه‌ای هندی می‌شود. تک‌گویی افسر زخمی از چگونگی برخورد نیروهای ارتشی با عشایر، روشنگر بخشی از وقایع تاریخی رویدادهای رمان است. اما تک‌گویی مک‌ماهون، نشان‌دهنده علاقه دانشور به لحن افسانه‌های کودکان است و پیشرفت دقیق داستان را مخدوش می‌کند.


    در نخستین فصل رمان، زری را همراه یوسف در مجلس عقدکنان دختر حاکم می‌بینیم. در حین توصیف ماهرانه عروسی، فضای اجتماعی سال‌های 1320 ساخته می‌شود؛ سال‌هایی که انگلیس در فارس نیرو پیاده کرده و جنگ ناخواسته با خود قحطی و بیماری آورده است. حاکم ایرانی منطقه، دست‌نشانده‌‌ى اشغالگران است و خان‌ها وتاجران با فروش آذوقه‌ى مردم به ارتش بیگانه، قحطی ایجاد کرده‌اند.


    یوسف، خان روشنفکر و متکی به ارزش‌های بومی، حاضر نیست با فروش آذوقه به بیگانگان بر وسعت قحطی بیفزاید. یوسف، چون تمثیل آگاهی ملی -«... من بیست و نهم مرداد یوسف را کشتم، در حالی که مقصودم 28 مرداد سقوط مصدق بود.»- می‌خواهد در سرزمینی که «پهلوان‌هایش اخته شده‌اند و حتی امکان مبارزه هم باقی نمانده است» قهرمان شود. برخورد تحقیرآمیز او با مراسم عروسی (که خشم انگلیسی‌ها را برمی‌انگیزد)، در معرفی منش‌های او اهمیت اساسی دارد. اما زری، مسالمت‌جویانه، می‌کوشد او را آرام کند. او زنی است که در وضعیتی آشوب‌زده در فکر آرام نگه‌داشتن محیط خانه خویش است. همه زنان سووشون، حتی چهره‌های منفی چون عزت‌الدوله، هریک به نوعی وجوه گوناگون ستمدیدگی، بی‌پناهی، ناکامی، فداکاری و تحمل زن ایرانی را به نمایش می‌گذارند.


    در سه فصل آغازین، با ایجاز ماهرانه، صحنه کلی داستان چیده می‌شود و شخصیت‌های اصلی معرفی می‌شوند: عزت‌الدوله پیرزن اشرافی و دسیسه‌گر، که همچون ابوالقاسم خان –برادر یوسف- مزدور حاکم و بیگانگان است؛ سرجنت زینگر، مأمور فروش چرخ خیاطی و جاسوس انگلیسی‌ها؛ مک‌ ماهون، خبرنگار ایرلندی که چون یوسف در آرزوی استقلال میهن خود می‌سوزد و شعر درخت استقلال را می‌خواند، اما جشن ارتش انگلیس را هم صحنه گردانی می‌کند؛ و بسیاری از شخصیت‌های فرعی رمان که به شیوه‌ای طبیعی در سیر وقایع داستان قرار می‌گیرند.


    در فصل چهارم، با ورود دو خان قشقایی، ملک رستم و ملک سهراب، به خانه یوسفْ داستان حرکت خود را به سوی نقطه اوج آغاز می‌کند. خان‌ها که توسط اشغالگران اغوا شده‌اند، برای خرید آذوقه نزد یوسف آمده‌اند تا با فروش آن به انگلیسی‌ها اسلحه بخرند و با ارتش ایران بجنگند. اما یوسف قبول نمی‌کند.


    در فصل بعد، وقتی یوسف به ده رفته، از خانه حاکم می‌آیند تا اسب خسرو –پسر یوسف- را برای دختر حاکم ببرند: نخستین جلوه‌های حضور واقعیت نابهنجار اجتماعی در خانه زری، او با وجود مقاومت اولیه، به اصرار ابوالقاسم خان، سکوت می‌کند. عمه خانم، خواهر یوسف، و زری برای پس گرفتن اسب از عزت‌الدوله کمک می‌طلبند.


    وقتی، در فصل دهم، همراه زری از خانه به درون اجتماع می‌رویم، شهر را درگیر تیفوس، ناامنی و فحشا می‌یابیم. گشتی در دیوانه خانه و زندان می‌زنیم و با فجایعی که زندگی مردم را سیاه کرده است آشنا می‌شویم. زری، چشم هشیار و نگران روزگار، نکبت‌ها را می‌بیند و آشفته خاطر می‌سازد. او در آغاز می‌کوشید خانواده خود را از بلایا دور بدارد، اما واقعیت تیره و تار به درون خانه او نیز رخنه می‌کند و آن را درهم می‌ریزد.


    در فصل بعد، به خانه بازمی‌گردیم. یوسف، زری را به دلیل ضعف در مقابل ایادی حاکم سرزنش می‌کند. ابوالقاسم خان وکیل مجلس می‌شود. آقای فتوحی –معلم خسرو- چهره جدیدی است که وارد رمان می‌شود تا یکی دیگر از نیروهای سهیم در وقایع اجتماعی آن دوره، یعنی حزبی‌ها را تجسم بخشد. گرایش خسرو به تعلیمات فتوحی، یکی دیگر از عواملی است که امنیت خانواده زری را تهدید می‌کند. اما یوسف، او را به مقابله جسورانه‌تر با واقعیت‌ها فرامی‌خواند.


    زری، اسیر تردیدی جانکاه، می‌خواهد خود را از تعلقات شخصی و حصار خانه برهاند. چنین است که آبستنی او معنایی کنایی می‌یابد: او آبستن تغییر و دگرگونی است. زمینه‌چینی مناسب این تحول با زنده کردن یاد مقاومت‌های زری در مقابل خواست مدرسان انگلیسی مدرسه، در دوران تحصیل، شکل می‌گیرد.


    در فصل‌های 14 و 15 جزئیات مهمانی در خانه عزت‌الدوله با نظمی زیبا و زنانه توصیف می‌شود. وقتی زری در مقابل خواسته عزت‌الدوله ایستادگی می‌کند، نخستین نشانه‌های تغییر را در او می‌بینیم. در همین خانه است که بار دیگر با ملک رستم و ملک سهراب مواجه می‌شویم. ماجرای یاری طلبیدن آنان از یوسف، برای زری گره‌گشایی می‌شود: آنان با اسلحه‌های انگلیسی بلوایی به راه انداخته‌اند و زمینه را برای اقدام‌های بیگانگان آماده کرده‌اند.


    در فصل بعد، یوسف با افسری زخمی به خانه بازمی‌گردد و از شیوع تیفوس در روستاها می‌گوید. وحشت از به خطر افتادن یوسف، زری را فراگرفته است. زری در خواب‌های آشفته‌اش، او را سیاوشی دیگر می‌بیند داستان بُعدی اساطیری می‌یابد.


    عاقبت روزی جسد یوسف را می‌آورند: اشغالگران این نقطه مقاومت را از پای درآورده‌اند. مرگ یوسف وجود زری را از تردیدها می‌پیراید و دید او را نسبت به زندگی عوض می‌کند. «می‌خواستم بچه‌هایم را با محبت و در محیط آرام بزرگ کنم. اما حالا با کینه بزرگ می‌کنم.» وقتی دکتر عبدالله‌خان، پیرمرد آگاه، طی گفتگویی به زری می‌گوید: «بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمی‌رسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد»، تحول او کامل می‌شود. «نه یک ستاره، هزار ستاره در ذهنش روشن شد. دیگر می‌دانست که از هیچ‌کس و هیچ‌چیز در این دنیا نخواهد ترسید.» سفر درونی زری، ضمن برخوردهای او با جامعه، به آگاهی می‌انجامد. او که می‌کوشید در حاشیه رنج‌های مردم بماند، به میان ماجراها کشانده می‌شود.


    آنگاه در حالتی بیدار- خواب، گذشته و حال از پیش چشم زری می‌گذرند. رؤیا، کابوس و خاطره درهم می‌پیچند و شعری زیبا پدید می‌آورند: یاد روز آشنایی با یوسف در فضایی افسانه‌ای، خاطره‌انگیز و انباشته از شور زندگی است.


    بوی عشق و طبیعت زیبای فارس، رمان سیمین دانشور را عطرآگین می‌کند. زری زنی ایلیاتی را که برایش از مراسم سووشون (سوگ سیاوش) گفته بود به یاد می‌آورد. گویی یوسف، سیاوشی است تنها در محاصره انبوه دشمنان. آخرین فصل رمان، توصیفی قوی از تشییع جنازه یوسف و یکی از مؤثرترین وصف‌های حرکت مردم در ادبیات معاصر ایران است. تشییع جنازه به تظاهرات ضداستعماری مردم و درگیری آنان با نیروهای امنیتی مبدل می‌شود. جنازه یوسف را شبانه به خاک می‌سپارند و مک ماهون در تسلیتی امیدبخش به زری می‌نویسد:


    «گریه نکن خواهرم، در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرَت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هردرختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی؟»


    سووشون را رمانی رمزی سیـاس*ـی دانسته‌اند که از دو لایه تشکیل شده است. «در لایه ظاهری، حوادث رفته بر زری و خانواده اوست در محدوده نیمه اول سال 1322... زری می‌خواهد در درون کشور ایران کشور خاص خود را از آشوب و مرض و قحطی و مرگ حفظ کند [اما] سرانجام جنگ و دیگر بلاهای آن سال‌ها به خانه او راه می‌یابند. از همین شرح کوتاه می‌توان لایه درونی یا رمزی سووشون را دید، مثلاً مابه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازای خانه همه ایران است و مابه‌ازای زری، زن به طور کلی... و یوسف نماینده یک قشر روشنفکر این مملکت است... و خلاصه آنکه آنچه بر این خانه و خانواده می‌رود بر همه کشور ما رفته است.»
     

    ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    پاينده و سناپور «سووشون» دانشور را نقد كردند

    3


    نشست نقد رمان «سووشون» سيمين دانشور برگزار شد.


    در ابتداي اين نشست، حسين پاينده با بيان اين‌كه دانشور در رمان «سووشون» از سطح به عمق رفت و توانست به تحليل‌گري توانمند تبديل شود، اظهار كرد: شخصيت‌پردازي در اين رمان از درجه بالايي برخوردار است و اين رمان بعد از رمان «بوف كور» به طرزي عجيب و غريب و به صورت رسمي و غيررسمي در ايران تكثير شد و اگر بخواهيم سه اثر ماندگار در بين رمان‌هاي ايراني نام ببريم، مي‌توان اين سه اثر را «شازده احتجاب» هوشنگ گلشيري، «بوف كور» صادق هدايت و «سووشون» سيمين دانشور دانست.


    اين منتقد ادبي با بيان اين‌كه ويژگي سيمين دانشور پويايي مستمر در همه سال‌هاي نويسندگي‌اش بود، ادامه داد: دانشور نويسنده‌اي است كه دائما ديناميك است و دائما مي‌خواست بياموزد، كه شايد اين مسأله به خاطر معلم بودنش بود و او به همين خاطر توانست با چند نسل از مخاطبان ارتباط برقرار كند.


    پاينده در ادامه با خواندن بخش آغازين رمان «سووشون» به تشريح جزييات اين بخش و نقش شخصيت‌پردازي در ادامه رمان پرداخت و توضيح داد: دانشور در همين صفحه اول رمان از روش براعت استهلال در شعر فارسي و همچنين سبك مينياتور در نقاشي بهره مي‌گيرد. منظور از براعت استهلال، آماده كردن خواننده است براي آن‌چه كه نويسنده قرار است به مخاطب بگويد و باعث شود كه مخاطب از نويسنده بپذيرد، در مينياتور نيز همه چيز در ابعاد كوچك فشرده مي‌شود؛ ولي اين فشردگي هيچ چيزي از هنر كم ندارد و در واقع نوعي ايجاز در به كارگيري آن‌ها وجود دارد. دانشور از هر دو اين تكنيك‌ها به درستي و به خوبي استفاده كرده بود؛ زيرا آن‌ها ملكه ذهنش شده بودند.


    او افزود: دانشور در همان صفحه اول سعي مي‌كند كاري كند كه مخاطب رمان را رها نكند و او را وامي‌دارد كه همراه با «زري»، شخصيت اول داستان، همراه شود. همين صفحه نخست محملي براي معرفي دو شخصيت اصلي، يوسف و همسرش، است. كاري كه دانشور در اين‌جا مي‌كند، اين است كه آن‌ها را در موقعيتي قرار مي‌دهد و آن‌چه را كه در پيرامون آن‌ها اتفاق مي‌افتد، شرح مي دهد. او در اين داستان با استفاده از شيوه براعت استهلال به معرفي شخصيت‌ها مي‌پردازد و از طريق قرار دادن آن‌ها در موقعيتي برملاكننده داستان خود را پيش مي‌برد. همه اتفاقاتي كه بعدها در داستان رخ مي‌دهد، نشانه‌هايي در همان صفحه نخستين دارند. همچنين او به شيوه مينياتوري عنصر كشمش را در داستانش به كار مي‌گيرد.


    اين استاد دانشگاه در ادامه عنوان كرد: آن‌چه كه در گفتار دانشور در صفحه نخست مي‌بينيم، اصلا مسائل زايدي نيست. دانشور مانند يك طراح حسابگر تك تك جملات را سنجيده و به گونه‌اي چيده است كه بعدا در رمان كاركردي داشته باشند. در اين داستان يوسف شخصيتي تك‌افتاده و محكوم به انزواست. ما در اين داستان يك انزوا و دورافتادگي مي‌بينيم كه بذر آن در صفحه اول كاشته شده و اين همان است كه به آن براعت استهلال مي‌گوييم كه در ادامه رمان به صورت مينياتوري بسط پيدا مي‌كند و مي‌توان آن را در جاي جاي داستان ديد.


    پاينده سپس به تصوير سياست در رمان «سووشون» اشاره كرد و گفت: تصويري كه از سياست در رمان به مخاطب داده مي‌شود، تصويري بسيار كثيف و سياه است. متقابلا گفتمان آگاهي تاريخي در گفتار و رفتار يوسف برجسته است و او حتا از همكاري كردن با ايل‌ها و طايفه‌هايي كه با دولت مركزي در جنگ‌اند و به اين خاطر با انگليسي‌ها همكاري مي‌كنند، حمايت نمي‌كند، كه از اين نظر هم مي‌توان گفت هنوز رمان دانشور در كشور ما فهميده نشده است.


    او در ادامه با بيان اين‌كه شخصيت‌هاي محوري در رمان «سووشون»، زري و يوسف هستند و ما به اين دليل كه روايت از درون ذهن و شرحي كه زري از وقايع مي‌دهد، بيش‌تر به زري نزديك هستيم، گفت: زري در همان صحنه اول داستان دلش مي‌لرزد و از يك سو مي‌ترسد. در سراسر اين رمان حركت آونگ‌وار زري بين گفتمان زنان كه فقط آرامش مي‌خواهد و گفتمان چالش‌گرانه‌اي كه يوسف آن را نمايندگي مي‌كند، در حركت است و اين حركت تا پايان ادامه پيدا مي‌كند. در رفتار زري تزلزلي وجود دارد؛ ولي در پايان مي‌بينيم كه زري گفتمان چالش‌گرايانه يوسف را اختيار مي‌كند و دانشور به زيبايي در همان صفحه اول اين حركت آونگ‌وار مينياتوري بين گفتمان زنانه و گفتمان چالش‌گرايانه يوسف را به خواننده منتقل مي‌كند و آن را به شيوه‌اي هنرمندانه به كار مي‌گيرد.


    اين مترجم و منتقد ادبي در ادامه با بيان اين‌كه بر اساس ادله‌هاي زيادي مي‌توان دوران نويسندگي دانشور را به چند مقطع تقسيم كرد، اظهار كرد: او نويسنده‌اي است كه از ابتدا تا انتها خيلي متفاوت نوشته است؛ گاهي عامه‌پسند، گاهي رئال و گاهي مدرن و حتا داستان پست‌مدرني هم دارد. او در سبك نوشتنش پويايي داشته است. اگر تمام آثار او را از آغاز نويسندگي‌اش تا پايان بخوانيم، مي‌توان خط سيري از عامه‌پسندي به رئال و سپس اثري از پست‌مدرنيسم را ببينيم. شايد اگر رمان «كوه سرگردان» كه نفهميديم چه كسي آن را دزديد، منتشر مي‌شد، مي‌توانست به خوبي اين حركت دانشور را نشان دهد.


    پاينده اضافه كرد: به كار بردن شيوه‌هاي نو در داستان‌نويسي يكي از مشخصه‌هاي سيمين دانشور در رمان «سووشون» است و اگر اين رمان را با داستان‌هاي قبل از خودش مقايسه كنيم، مي‌بينيم كه اين رمان چقدر با آن‌ها متفاوت است؛ چرا كه در اين رمان دانشور از براعت استهلال و تكنيك مينياتور در نقاشي استفاده كرده است كه نشان مي‌دهد او ادبيات كهن و هنر را به خوبي مي‌شناخته است و آن را در رمان‌نويسي به كار بـرده است. دانشور با اين كار ژانري را كه در آن زمان نوپا بود، مانند يك نهال پرورش داد، آن هم در زماني كه خبري از رمان‌نويسي در ايران نبود؛ بنابراين اگر الآن رمان سبك پرطرفداري در كشور است، به خاطر نوشتن «سووشون» است.


    اين استاد دانشگاه در پايان نيز اظهار كرد: ‌نوآوري سبكي و استفاده از ادبيات و هنر كهن، راز ماندگاري دانشور است. او در نگارش اين رمان از ادبيات كلاسيك غفلت نكرده است. دانشور مانند يك شهرزاد كه بايد دائما قصه بگويد تا زنده بماند، خود را نشان مي‌دهد. او در رمان «سووشون» با اشرافي كه به ادبيات كلاسيك و هنر ايراني داشت، توانست برخي صناعات و شيوه‌هايي را كه در ادبيات كهن ما وجود داشت، دروني كند و در ادامه به رمان پيوند بزند.


    به گزارش ايسنا در ادامه اين نشست، حسين سناپور به نقد و بررسي جنبه‌هاي مختلف رمان «سووشون» پرداخت و گفت: رمان «سووشون» را 30 سال پيش خوانده بودم و در آن زمان از آن بسيار خوشم آمده بود. اما وقتي وقتي كه قرار شد در رابـ ـطه با «سووشون» در اين مكان نشست صحبت كنم، فرصتي شد تا دوباره اين رمان را بخوانم. پس از خواندن دوباره «سووشون» متوجه شدم كه اين رمان مانند بعضي از رمان‌ها كه بي‌دليل مطرح مي‌شوند، نبوده و خواندنش همچنان جذاب و دلچسب است. پس از خواندن رمان مطمئن شدم كه «سووشون» فعلا حداقل يكي از 10 رمان ماندگار داستان‌نويسي ماست. اما ممكن است در طول 20 - 30 سال آينده با توليد رمان‌هاي خوب، اين رمان از بين 10 رمان ماندگار ادبيات ايران حذف شود.


    اين داستان‌نويس افزود: همين كه تا به حال رمان «سووشون» از بين رمان‌هاي ماندگار حذف نشده است، نشان مي‌دهد كه اين رمان اثر مهم و حيرت‌انگيزي است كه به خوبي نوشته شده است. اين خوب بودن به اين دليل است كه دانشور به استفاده از تكنيك‌ها مسلط بوده است؛ البته او در آثار بعدي دست كم در «جزيره سرگرداني» افت كرده است؛ به گونه‌اي كه در اين رمان ما با يك رمان سبُك روبه‌رو هستيم. به نظرم رمان «جزيره سرگرداني» با «سووشون» فاصله زيادي دارد كه دليل آن هم خوبي «سووشون» است.


    سناپور در ادامه با اشاره به صفحه آغازين رمان «سووشون»، اظهار كرد: به نظرم فصل ابتدايي «سووشون» بسيار درخشان است و از اين نظر يكي از زيباترين شروع‌ها را در كل داستان‌نويسي ما دارد.


    او همچنين گفت: در اين رمان يك طرف حاكم و انگليسي‌ها قرار دارند و در طرف ديگر هم مردم بدبخت و بيچاره. در اين ميانه، افراد فرصت‌طلبي هستند كه مدام در ترس‌ هستند و همين ترس باعث مي‌شود كه با حكام و انگليسي‌ها همراه شوند. عده‌اي هم هستند كه با اين دو گروه همراه نمي‌شوند كه پرچم اين‌گونه افراد، يوسف است.


    سناپور خاطرنشان كرد: در رمان «سووشون» همه وقايع از چشم و نگاه زري گفته مي‌شود. نويسنده نگاهي كاملا اجتماعي دارد و از اين نظر تصوير خيلي گسترده‌اي از اجتماع آن زمان به ما نشان مي‌دهد كه يكي از دلايل فوق‌العاده بودن رمان هم همين موضوع است. دانشور توانسته با كلك‌هاي تكنيكي، تصوير بسيار خوبي از مسائل تاريخي، ‌اجتماعي، ‌فرهنگي، سياسي و اقتصادي به ما بدهد.


    او در ادامه با بيان اين‌كه به گمان من شخصيت محوري رمان «سووشون»، زري است و شخصيت دوم، يوسف است، عنوان كرد: دليل اين ابراز نظر اين است كه در تمام رمان اين زري است كه حس‌ها، ترس‌ها، ‌دانسته‌ها و نادانسته‌هاي او را مي‌دانيم و او كسي است كه ما با حس‌ها و ترس‌ها و آرزوهايش آشنا هستيم. از همان صفحه نخست بلافاصله با مسأله زري، زني كه مي‌خواهد خانواده و شوهرش را حفظ كند، مواجه مي‌شويم. اين كشمكش در رفتار و گفتار او در طول رمان وجود دارد تا اين‌كه در اواخر داستان ترس زري از بين مي‌رود و گرايش به پايداري در زري عيان مي‌شود. يكي از زيبايي‌هاي فصل اول اين است كه ما با نمايندگان قشرهاي مختلف كه بعدها در رمان مي‌آيند، روبه‌رو مي‌شويم.


    اين نويسنده در ادامه توضيح داد: در اين رمان ما خانواده را در دل اجتماع مي‌بينيم و بازتاب همه اتفاقاتي كه در اجتماع مي‌افتد، به نوعي در خانه نيز نمود مي‌يابد. دانشور با اين روش استادانه نشان مي‌دهد كه خانه و اجتماع چقدر به هم شباهت دارند كه اين موضوع نيز يكي از برجستگي‌هاي اين رمان است. همچنين او بر خلاف اين‌كه گفته مي شود زنان در تحولات تاريخي نقش ندارند، نشان مي‌دهد كه آن‌ها چقدر در اتفاقات تاريخي و تحولات اجتماعي و جنگ‌ها نقش داشته‌اند. او در همين رمان است كه چشم‌اندازي از آينده زنان را به ما نشان مي‌دهد. يكي ديگر از مسائل مهمي كه در اين رمان به خوبي قابل بررسي است، جزيي‌نگري دانشور است. او در اين رمان تمام اشيا و آداب فرهنگي ما را مانند يك مستند براي‌مان روايت مي‌كند. در اين رمان بر دانش و سواد تاكيد مي‌شود. او از يك طرف بر دانش و سواد تاكيد مي‌كند و از طرف ديگر باورهاي خرافي را نقد مي‌كند. داستان خيلي غيرمستقيم مي‌گويد كه باورهاي خرافي نتيجه‌اي ندارند و تنها باوري كه به نتيجه درست ختم خواهد شد، باوري است كه مبتني بر دانش و انديشه است. سناپور ادامه داد: دانشور در اين داستان مدام بر نقش فرهنگ و اختلاف فرهنگي انگليسي‌ها و ايراني‌ها و همچنين به برگشتن آدم‌ها به ذات و سرچشمه خودشان تاكيد مي‌كند. او خيلي غيرمستقيم مي‌گويد هر كسي به اصل خود برمي‌گردد، كه اين مي‌تواند يكي از حرف‌ها و پيام‌هاي دانشور در «سووشون» باشد.


    او در پايان تأكيد كرد: دانشور در اين رمان رئاليستي با بهره‌گيري از همه نيروهاي مختلف و درگير اجتماع، قشرهاي مختلف مردم و فرهنگ تمام آدم‌ها و تقابل آن‌ها با يكديگر، داستان كاملي براي ما مي‌سازد كه همه اين مباحث باعث مي‌شود رمان «سووشون» يك رمان خوب باشد. البته ممكن است در اين زمان، اين رمان براي ما خيلي جذاب نباشد؛ به شرطي كه نخواهيم گذشته خود را بدانيم.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا