دلنوشته *_*خود نوشت*_*

[*negin*]

خسته شدم از شرح احوالات خود
دلم یک نفر می خواهد
که مرا بلد باشد ...
که تا آمدم لب بگشایم ...
بر دهانم دست گذارد و بگوید :
چیزی نگو ...
می دانم

 

[*negin*]

همیشه میلنگه،یه جای زندگیم!
الهی من بمیرم
برای زندگیم...

 

[*negin*]

چند وقتی است که هرچه می‌گردم هیچ
حرفی بهتر از سکوت پیدا
نمی‌کنم و نگاهم اما، گاهی حرف می‌زند
گاهی فریاد می‌کشد و من همیشـــــه، به
«دنبال کسی می‌گردم که نیست»

 

[*negin*]

یه وقتایی یه آدمایی یهو‌ ساکت میشن، باید نگرانشون بشیم چون خیلی غم دارن...

 

[*negin*]

خدای عزیزم ؛
رگ گردن رو فراموش کن ..
نگاه کن ! من دارم میفتم
فقط بغلم کن

 

[*negin*]

دیدن با نگاه کردن مگه فرقى هم داره؟!!
+خیلییییی، مثلا من همه رو میبینم ولى تو رو نگاه میکنم …

 

[*negin*]

گاهی میشود غر میزنم....
گله میکنم!...
از زمین و زمان دلگیر میشوم....
و تو مرا بداخلاق خطاب میکنی...
اما عزیزم تو تمام این گلع شکایت ها را یک چیز بشنو ...
من تورا دوست دارم
و تو مرا با تمام این گله و شکایت ها دوست بدار...

 

[*negin*]

بودن بعضی چیزها در زندگی حال آدم را خوب میکند...
مثلا خود تو جانم!!
تو دلیل حال خوب و بد منی...
بودنت حالم را خوب میکند..
بی خبریت حالم را بد...
میبینی!!
کلا بودنت نوعی تحول است در من..
خوب و بدش زیاد فرقی نمیکند..
آهای دلیل حال خوب و بدم..
دوست دارم❤️

 

[*negin*]

اول ببین واسش مهمی یا نه بعد فکرتو درگیرش کن...

 

[*negin*]

من با کسی دعوا میکنم که میخوام تو زندگیم نگهش دارم؛
وگرنه اگه مهم نباشه میذارمشو میرم.. :)♥️