- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
زیر تبری کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند
زیر تشکی رشوه
زیر جامه زیر شلواری
زیر جلد کسی رفتن کسی را فریب دادن، اغفال کردن
زیر جلکی پنهانی
زیر جلی پنهانی، آهسته
زیر چاق حاضر، آماده
زیر چاق بودن برای کاری آماده بودن، کاری را بلد بودن
زیر چاق کردن برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن
زیر چاقی مهارت
زیر چیزی زاییدن از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن
زیر چیزی زدن حاشا کردن، انکار کردن
زیر خاکی آن چه که از زیر حاک بیرون آید
زیر دادن با کسره خواندن حرفی
زیر درختی میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند
زیر در رو گریزان، گریز پا، شانه خالی کن
زیر دریایی کشتی جنگی که می تواند در زیر آب حرکت کند
زیر دست تابع، فرمان بردار
زیر دستی بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود، پیشدستی
زیر دل زدن تهوع آوردن
زیر دل کسی زدن فدر ندانستن، بی اعتنا بودن
زیر دماغ کسی سبز شدن ناگهان در برابر کسی حاضر شدن
زیر دُم سُست زن منحرف
زیر دم سستی انحراف اخلاقی
زیر دندان کسی مزه کردن از چیزی خوش آمدن، خواهان تکرار چیزی بودن
زیر دین رفتن قرض دار شدن، مدیون شدن
زیر رکاب کشیدن کسی کسی را مطیع و تابع ساختن
زیر زانویی رشوه ی مختصر و نهانی
زیر زبان کشی با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن، زیر پا کشی
زیر زبانی یواش و آهسته، سخنی که از روی بی میلی گفته می شود
زیر زمین اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد
زیر زیرکی پنهانی، با مکر و حیله
زیر سازی ساختن قسمت زیرین جاده
زیر سایه ی کسی بودن در پناه کسی بودن، از پشتیبانی کسی برخوردار بودن
زیر سبیل در کردن به روی خود نیاوردن، درگذشتن
زیر سبیل کسی را چرب کردن رشوه دادن به کسی
زیر سبیل گذاشتن تحمل کردن، به روی خود نیاوردن
زیر سبیلی در کردن نگا. زیر سبیل در کردن
زیر سر کسی بودن مسئول کاری بودن، در کاری دست داشتن
زیر سر داشتن آماده شدن
زیر سر کسی بلند بودن فریفته شدن به وعده های به تر، کسی که روزگار ناداری خود را فراموش کرده است
زیر سر کسی بلتد شدن با کسی سر و سری داشتن، تحـریـ*ک شدن
زیر سر گذاشتن نگا. زیر سر داشتن
زیر سری بالش، متکا
زیر شال کسی قرص شدن شکم کسی سیر بودن
زیرش زدن نگا. زیر چیزی زدن
زیر شلواری نگا. زیر جامه
زیر غربالی دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند
زیر غلیانی ناشتایی، غذای صیح، چارپایه ای که زیر غلیان می گذارند
زیر قول خود ردن به گفته ی خود عمل نکردن، عهد خود را شکستن
زیر کاسه نیم کاسه بودن در کاری رازی پنهان بودن، مکر و حیله ای در کار بودن
زیر کاسه نیم کاسه داشتن مکر و حیله ای در کار داشتن
زیر کردن کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود
زیر گذر راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد
زیر گرفتن نگا. زیر کردن
زیر ِ گوش سخت نزدیک، دم دست
زیر گوش کسی زدن به کسی سیلی زدن
زیر گوشی بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند
زیر گوشی در کردن نگا. زیر سبیل در کردن
زیر لب خندیدن تبسم کردن
زیر لبی نگا. زیر زبانی
زیر لفظی هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند
زیر مهمیز کشیدن به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن
زیر نافی هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند
زیر نویس پادداشت پایین صفحه، پا نویس، نوشته ی زیر فیلم
زیر و بالا گفتن دشنام های زشت به کسی دادن
زیر و بالای کسی را جنباندن نگا. زیر و بالا گفتن
زیر و رو کردن همه جا را به دنبال چیزی گشتن، به هم ریختن
زیر و زبر گذاشتن حرکت گذاشتن برای حروف، اِعراب
زیست شناسی دانش شناخت حیات و موجودات زنده
زیگزاک خط شکسته، کنگره دار
زیگزاک رفتن به چپ و راست پیچیدن، مستقیم نرفتن
زین کردن گربه ی کسی کسی را به زحمت انداختن، کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن
زین و یراق کردن برای کاری آماده شدن، رفتن به جایی
زینه پله
ژ
ژاکت کت بافته شده از کاموا
ژاندارم مامور انتظامی عضو ژاندارمری
ژاندارمری نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است
ژتون پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود
ژرسه نوعی پارچه ی نازک، نیم تنه ی بافته از نخ
ژست طرز حرکت و رفتار شخص
ژست آمدن برای افاده حالت به اندام و چهره دادن
ژست دادن تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن
ژست گرفتن به بدن و چهره ی خود حالت ویژه ای دادن
ژل مایعی برای شکل دادن موی سر
ژلاتین ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند
ژله لرزانک
ژورنال مجله ی ویژه ی چیزی
ژوری هیئت داوران
ژوکر آدم همه فن حریف
ژیلت نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز
زیر تشکی رشوه
زیر جامه زیر شلواری
زیر جلد کسی رفتن کسی را فریب دادن، اغفال کردن
زیر جلکی پنهانی
زیر جلی پنهانی، آهسته
زیر چاق حاضر، آماده
زیر چاق بودن برای کاری آماده بودن، کاری را بلد بودن
زیر چاق کردن برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن
زیر چاقی مهارت
زیر چیزی زاییدن از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن
زیر چیزی زدن حاشا کردن، انکار کردن
زیر خاکی آن چه که از زیر حاک بیرون آید
زیر دادن با کسره خواندن حرفی
زیر درختی میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند
زیر در رو گریزان، گریز پا، شانه خالی کن
زیر دریایی کشتی جنگی که می تواند در زیر آب حرکت کند
زیر دست تابع، فرمان بردار
زیر دستی بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود، پیشدستی
زیر دل زدن تهوع آوردن
زیر دل کسی زدن فدر ندانستن، بی اعتنا بودن
زیر دماغ کسی سبز شدن ناگهان در برابر کسی حاضر شدن
زیر دُم سُست زن منحرف
زیر دم سستی انحراف اخلاقی
زیر دندان کسی مزه کردن از چیزی خوش آمدن، خواهان تکرار چیزی بودن
زیر دین رفتن قرض دار شدن، مدیون شدن
زیر رکاب کشیدن کسی کسی را مطیع و تابع ساختن
زیر زانویی رشوه ی مختصر و نهانی
زیر زبان کشی با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن، زیر پا کشی
زیر زبانی یواش و آهسته، سخنی که از روی بی میلی گفته می شود
زیر زمین اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد
زیر زیرکی پنهانی، با مکر و حیله
زیر سازی ساختن قسمت زیرین جاده
زیر سایه ی کسی بودن در پناه کسی بودن، از پشتیبانی کسی برخوردار بودن
زیر سبیل در کردن به روی خود نیاوردن، درگذشتن
زیر سبیل کسی را چرب کردن رشوه دادن به کسی
زیر سبیل گذاشتن تحمل کردن، به روی خود نیاوردن
زیر سبیلی در کردن نگا. زیر سبیل در کردن
زیر سر کسی بودن مسئول کاری بودن، در کاری دست داشتن
زیر سر داشتن آماده شدن
زیر سر کسی بلند بودن فریفته شدن به وعده های به تر، کسی که روزگار ناداری خود را فراموش کرده است
زیر سر کسی بلتد شدن با کسی سر و سری داشتن، تحـریـ*ک شدن
زیر سر گذاشتن نگا. زیر سر داشتن
زیر سری بالش، متکا
زیر شال کسی قرص شدن شکم کسی سیر بودن
زیرش زدن نگا. زیر چیزی زدن
زیر شلواری نگا. زیر جامه
زیر غربالی دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند
زیر غلیانی ناشتایی، غذای صیح، چارپایه ای که زیر غلیان می گذارند
زیر قول خود ردن به گفته ی خود عمل نکردن، عهد خود را شکستن
زیر کاسه نیم کاسه بودن در کاری رازی پنهان بودن، مکر و حیله ای در کار بودن
زیر کاسه نیم کاسه داشتن مکر و حیله ای در کار داشتن
زیر کردن کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود
زیر گذر راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد
زیر گرفتن نگا. زیر کردن
زیر ِ گوش سخت نزدیک، دم دست
زیر گوش کسی زدن به کسی سیلی زدن
زیر گوشی بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند
زیر گوشی در کردن نگا. زیر سبیل در کردن
زیر لب خندیدن تبسم کردن
زیر لبی نگا. زیر زبانی
زیر لفظی هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند
زیر مهمیز کشیدن به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن
زیر نافی هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند
زیر نویس پادداشت پایین صفحه، پا نویس، نوشته ی زیر فیلم
زیر و بالا گفتن دشنام های زشت به کسی دادن
زیر و بالای کسی را جنباندن نگا. زیر و بالا گفتن
زیر و رو کردن همه جا را به دنبال چیزی گشتن، به هم ریختن
زیر و زبر گذاشتن حرکت گذاشتن برای حروف، اِعراب
زیست شناسی دانش شناخت حیات و موجودات زنده
زیگزاک خط شکسته، کنگره دار
زیگزاک رفتن به چپ و راست پیچیدن، مستقیم نرفتن
زین کردن گربه ی کسی کسی را به زحمت انداختن، کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن
زین و یراق کردن برای کاری آماده شدن، رفتن به جایی
زینه پله
ژ
ژاکت کت بافته شده از کاموا
ژاندارم مامور انتظامی عضو ژاندارمری
ژاندارمری نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است
ژتون پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود
ژرسه نوعی پارچه ی نازک، نیم تنه ی بافته از نخ
ژست طرز حرکت و رفتار شخص
ژست آمدن برای افاده حالت به اندام و چهره دادن
ژست دادن تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن
ژست گرفتن به بدن و چهره ی خود حالت ویژه ای دادن
ژل مایعی برای شکل دادن موی سر
ژلاتین ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند
ژله لرزانک
ژورنال مجله ی ویژه ی چیزی
ژوری هیئت داوران
ژوکر آدم همه فن حریف
ژیلت نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز