پیشنهادی ضرب المثل رایج زبان فارسی

ATENA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/17
ارسالی ها
23,992
امتیاز واکنش
29,350
امتیاز
1,104
15218_258.jpg




  • چمچاره
راه چاره پوچ و بیهوده‌ای که در هنگام خشم یا برای شوخی ارائه می‌گردد.



  • چنته خالی شدن
تمام شدن، از دست دادن و نداشتن سرمایه یا علم و یا سخنی برای گفتن و...



  • چند کلمه هم از مادر عروس بشنو
تمسخر و تحقیر کسی که خود را داخل حرف دیگران کند.



  • چنگی به دل نمی‌زند
چیزی که جالب و دلچسب نباشد و مطبوع و مطلوب واقع نشود.



  • چوب خدا صدا نداره، اگر زنه دوا ندارد
وقتی خدا بخواهد کسی را تنبیه کند به طریقی چنان درمانده و گرفتارش می‌کند که شخص حتی فکرش را نکرده.



  • چوب خط پر شدن
زیاد شدن بدهی و یا پر و لبریز شدن پیمانه عمر.



  • چوب دو سر طلا
کسی که نزد هر دو طرف دوست و دشمن خفیف و بی‌آبرو شده باشد.



  • چوب را که برداری گربه دزد فرار می‌کنه
مقصر با کوچک‌ترین حرکتی می‌ترسد و می‌گریزد.



  • چوب لای چرخ کسی گذاشتن
اشکال تراشی و مزاحمت، جلوگیری از پیشرفت کار.



  • چوب معلمه گُله، هر کی نخوره خُله
خشم و عتاب معلم نه از سر آزار بلکه عین مهربانی است و هر کس آن را تجربه نکرده باشد در واقع چیزی نیاموخته.



  • چوپان بی‌مزد
زحمت بی‌فایده، برای نادان و حق ناشناس رنج بردن.



  • چو دخلت نیست، خرج آهسته‌تر کن
باید متناسب با مقدار موجودی و درآمد خرج کرد.



  • چوسی آمدن
قمپز در کردن، تعاریف مبالغه‌آمیز و فخر فروشانه.



  • چهار دیواری اختیاری
معمولاً در جواب اعتراض همسایه در مورد ایجاد مزاحمت می‌گویند؛ یعنی صاحب خانه هستم و اختیار تام امور خانه را دارم.


15220_720.jpg




  • چهار چشم نگاه کردن
با دقت و با کنجکاوی یا تعجب نگریستن.



  • چهارشنبه یکی پول گم می‌کنه یکی پیدا می‌کنه
موقعی که رنج و غم کسی باعث شادی دیگران شود.



  • چهار میخه کردن
محکم کاری کردن.



  • چهار نعل تاختن
تندروی در هرکاری.



  • چه علی خواجه، چه خواجه علی
فرقی نمی‌کند، هر دو حرف یا هر دو حساب یکی است و اختلافی ندارد.



  • چه کشکی، چه پشمی
انکار طلب یا وعده و قول و...



  • چیزی که عوض نداره گله نداره
نباید از مقابله به مثل ناراحت شد
 
  • پیشنهادات
  • ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • حاجی حاجی مکه
    کسی که برای شانه خالی کردن از انجام کاری برود و دیگر پیدایش نشود.



    • حاشا و کلاّ
    اصرار و لجاجت، یکدندگی و پافشاری رو حرف خود.

    15221_511.jpg




    • حرف باد هواست
    اشاره به کسانی که روی قولشان نتوان حساب کرد و حرفشان اعتبار چندانی نداشته باشد.



    • حرف مفت، کفشت جفت
    کسی که مزاحمی را جواب کرده، عذرش را بخواهد و راه خروج را نشانش بدهد.



    • حرف تو دهن کسی گذاشتن
    نظر خود را به دیگری القا کردن و حرفی را که نگفته از قول او گفتن.



    • حرف، حرف می‌آورد
    به هنگام سخن گفتن از چیزی، حرف به موضوعات دیگر کشیده شده و حرف‌های جدیدی بوجود می‌آید.



    • حرف حساب جواب ندارد
    سکوت در برابر حرف حق و درست و به جا.



    • حرف حق تلخه
    چون بسیاری از حرف‌های درست و به حق، واقعیتی تلخ و غیر قابل انکار را بیان می‌کند و ممکن است به ضرر بعضی تمام شود.



    • حرف دهنت را بفهم
    به کسی که هنگام صحبت به دلیلی از ادب خارج شده و حرف نامربوطی زده و به مخاطب توهین کند.



    • حرف راست را باید از بچه شنید
    از آنجا که بچه‌ها فطرتی پاک و دست نخورده دارند و دروغ و ریا را نمی‌شناسند و از طرفی قوه تشخیص خوب و بد یا نفع و ضرر را ندارند هرچه می‌گویند عین حقیقت و از ته دل می‌باشد.



    • حرف گل انداختن
    گرم شدن صحبت.



    • حرف مردم تمامی ندارد
    اشاره به اینکه: هر کار کنی مردم بالاخره چیزی می‌گویند.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    15222_589.jpg




    • حرف مرد یکی است
    مرد یا جوانمرد کسی است که حرف خود را عوض نکند و روی حرفی که زده بایستد و به قول خود پایدار و پایبند باشد.



    • حرمت امام‌زاده با متوالی است
    هرکس بزرگ‌ترش و همچنین نزدیکان و اطرافیانش را بزرگ بدارد و احترام کند، دیگران نیز به او و وابستگان او احترام می‌گذارند.



    • حساب به دینار، بخشش به خروار
    در هنگام کَرم و بخشش دقت و حساب‌گری وجود ندارد، اما در حساب و کتاب باید دقیق بود و حتی یک دینار را حساب کرد.



    • حساب حسابه، کاکا برادر
    حساب و کتاب به جای خود، دوستی و برادری هم به جای خود.



    • حساب سر انگشتی
    حساب سطحی و سرسری و نه چندان دقیق.



    • حسرت به دل کچل خدیجه، مُردم ندیدم نوه و نتیجه
    حرف آدم حسود یا حسرت‌کس در مورد کسی که به مقصود خود رسیده و دق می‌کند اما خود از مثل آن محروم است.



    • حُسن خدا داده را حاجت مشاطه نیست
    کسی که زیباست دیگر نیازی به آرایش و آب رنگ اضافی ندارد.



    • حسنی به مکتب نمی‌رفت وقتی می‌رفت جمعه می‌رفت
    کنایه از وقت نشناسی و انجام کار بی‌موقع.



    • حسود هرگز نیاسود
    حسود هیچ‌گاه آرامش و آسایش ندارد همیشه از خوشی و پیشرفت دیگران ناراحت و در رنج و حسرت است.



    • حق به حق‌دار می‌رسد
    سرانجام حق به صاحب و سزاوار حق می‌رسد.



    • حق گرفتنی است نه دادنی
    نباید منتظر رسیدن حق و حقوق خود شد بلکه باید به دنبال آن رفت و آن را مطالبه کرد؛ زیرا کسی آن را به آدم تعارف نمی‌کند.



    • حلال زاده به دائیش می‌رود
    اشاره به اینکه معمولاً بیشتر اشخاص طرز رفتار و حرکاتشان موروثی است.



    • حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی
    در جواب کسی می‌گویند که از وضعیت یا از فرد یا چیزی سؤال کند، یعنی: قابل شرح و تعریف نیست و خودت باید امتحان کنی.



    • حمام زنانه
    جای شلوغی که صدای همه در آن پیچیده باشد.



    • حمومک مورچه داره، بشین و پاشو خنده داره
    شعری که در مورد بچه ناآرام و بی‌قرار یا کسی که از کار زیاد و بشین و پاشو گله دارد، می‌خوانند.



    • حناش رنگ ندارد
    کسی که نزد دیگران آبرو نداشته و قول عملش بی‌ارزش باشد، کسی که قبولش نداشته باشد.



    • حیا را خورده، آبرو را قی کرده
    آدم بی‌شرم و بی‌آبرو و بی‌ادب، کسی که اختیار زبان خود را نداشته باشد و هرچه بخواهد می‌گوید و یا هر کار می‌خواهد انجام می‌دهد.



    15223_665.jpg




    • حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی
    هنگامی که پول و هزینه زیادی صرف کسی یا چیزی شود که ارزش و نتیجه نداشته و به درد نخورد.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • خار شدن و در چشم کسی فرو رفتن
    مزاحم پیشرفت و خوشی کسی شدن.



    15224_241.jpg




    • خاکشیر مزاج
    ملایم طبع، سازگار، خاکی (از این جهت می‌گویند که خاکشیر با همه طبایع سازگار است).



    • خاله خوش وعده
    کسی که سر خود و بی‌دعوت به هر مجلسی برود و بی‌رودربایستی سر سفره هم بنشیند.



    • خاله وارسی
    فضولی و کنجکاوی، جستجو و سر در آوردن از محلی یا موقعیتی.



    • خالی بستن
    دروغ گفتن، ادعای پوچ و توخالی.



    • خانه روشن کردن
    اشاره به محتضر و درحال مرگی که برای دقایقی حالت سلامت و هوشیاری در او ظاهر می‌شود.



    • خدا به دور
    در هنگام بد آمدن و تعجب از چیزی یا کسی و نپسندیدنش می‌گویند. کلمه‌ای شبیه «واه».



    • خدای جای حق نشسته
    هنگامی که کسی نتواند حق تضییع شده خود را از زورگو بگیرد و مظلوم واقع شود مطمئناً خداوند حق او را خواهد گرفت و ستمگر را مجازات خواهد کرد.



    • خدا خر را شناخت بهش شاخ نداد
    کسی که قابلیت و لیاقت نعمتی از نعمت‌های خداوند را نداشته و از آن محروم باشد چرا که اگر آن نعمت را می‌داشت از آن سوءِ استفاده می‌کرد.



    • خدا روزیت را جای دیگری حواله کند
    جواب رد به گدا یا متوقع سمجی که به چیز یا کسی امید بسته و چشم طمع دوخته و پیش خود حسابی باز کرده است.



    • خدا شفایت دهد
    اصطلاحاً به کسی می‌گویند که کار غیر عاقلانه انجام دهد یا رفتار حواس پرتانه و دیوانه‌بار داشته باشد.



    • خدا عاقبتش را به خیر کند
    انشاالله سرانجام کارش به خیر و خوبی پایان پذیرد.



    • خدا گر ز حکمت بندد دری/ به رحمت گشاید در دیگری
    تمام درها یک جا و یکباره به روی کسی بسته نمی‌شود.



    • خدا هیچ عزیزی را ذلیل نکند
    دعا یا گله کسی که از پا در آمده و از نظرات عزت و مقام تنزل یافته و زمین خورده است.



    • خدا یکی زن یکی
    حرف مسی که همسر خود را یا دوست می‌دارد و در دلش فقط عشق یک نفر می‌گنجد و یا از عهده همان یکی هم بر نمی‌آید.



    • خر از پل گذشتن
    از پیش رفتن کار و به نتیجه و مقصود رسیدن.



    • خربزه می‌خوری یا هندوانه؟ هر دوانه
    جواب رک و بدون رودربایستی و تعارف.



    • خر بیار باقالی بار کن
    هنگام پیش آمدن آشوب موقعیت آشفته و خراب می‌گویند.



    • خر تب می‌کند
    به کسی که لباس زیادی پوشیده و یا در فصل تابستان لباس گرم بپوشد، می‌گویند.



    • خرج که از کیسه مهمان بود، حاتم طلایی شدن آسان بود
    از جیب دیگران مهمان کردن راحت است.



    • خر چه داند قیمت نقل و نبات
    آدم نفهم و نادان، خوب و بد، بهترین و بدترین و با ارزش و بی‌ارزش در نظرش یکی است و قدر و قیمت هیچکدام برایش فرقی نمی‌کند.



    • خر خودت را بران
    مشغول کار خودت باش و کار خود را پیش ببر.



    • خرِ ما از کره‌گی دم نداشت
    اظهار بدشانسی و به همین دلیل قید چیزی را زدن.



    • خر و با خور مرده با گور
    مفت‌خور حریص که از هیچ چیز خوراکی صرف‌ نظر نکرده و به هیچ یک از محتویات سفره رحم نکند.



    • خروس بی‌محل
    بی‌موقعیت به جایی رفتن یا کاری را انجام دادن یا حرفی گفتن.

    15225_279.jpg




    • خشکش زد
    از تعجب به صورت چوب خشک در آمدن، درجا بی‌حرکت شد.



    • خفه خون گرفتن
    لال شدن و دم بر نیاوردن.



    • خلارو هرچی هم بزنی گندش بیشتره
    مشاجرات خصمانه که هر چه دنبال شود، باعث هتک حرمت و بی‌آبرویی بیشتر طرفین شود.



    • خلایق هر چه لایق
    هر کس همانقدر و هر گونه که لیاقت و شایستگی دارد نصیبش می‌گردد.



    • خم رنگرزی نیست
    به کسی گفته می‌شود که بخواهد کارش زود انجام شود و طرف مقابل را وارد به عجله و سرعت عمل کند.



    • خنده بر هر درد بی‌درمان دواست
    با حفظ نشاط و روحیه شادمانی حل یا فراموش کردن دردها و مشکلات آسان‌تر وسریع‌تر خواهد شد.



    • خواب خرگوشی
    مثل خرگوش با چشم باز در خواب بودن کنایه از غفلت و بی‌توجهی به اطراف.



    • خواب دیدی خیر باشه
    به کسی می‌گویند که در مورد کاری غرض و مقصود خاصی داشته و یا در اوهام و خیالات خام و تصورات شیرین بسر بود.



    • خواب زن چپه
    عقیده بر این است که زن هر خوابی می‌بیند بر عکس آن تعبیر واقع می‌شود.



    • خواستن توانستن است
    با اراده و پشت‌کار حتماً به مقصود خو خواهیم رسید.



    • خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
    سفارش به وفق دادن خود با همگان و تبعیت از اکثریت.



    • خود را به کوچه علی چپ زدن
    تجاهل کردن و خود را به نفهمی و بی‌اطلاعی زدن.



    • خود را به موش مردگی زدن
    مقصری که با زیرکی خود را ضعیف و بی‌گـ ـناه جلوه دهد.



    • خود را گم کردن
    گذشته و اصلیت خود را از یاد بردن، کسی که وقتی به جایی و به وضعیت بهتری رسید وضعیت سابق خود را فراموش کند و دچار غرور و خودخواهی شود.



    • خودش می‌بُرد، خودش می‌دوزد
    کسی که کاری را که به دیگری هم مربوط است سر خود و به تنهایی، بدون مشورت و نظرخواهی شروع کند، انجام دهد و به اتمام برساند. خودخواه.



    • خودم کردم که لعنت بر خودم باد
    کسی که خودش موجبات ناراحتی و پشیمانی خود را فراهم آورده این جمله را با شماتت به خود می‌گوید.



    • خورشت دل ضعفه
    کنایه از نبودن غذا، غذای بی‌نوای فقیر.



    • خوشگلی است و هزار جور دردسر
    زیبایی بیش از حد باعث عذاب و دردسر است.



    15226_995.jpg




    • خوش و بش کردن
    سلام و احوال‌پرسی و تعارف گرم و محبت‌آمیز.



    • خوشی زیر دلش زده
    اشاره به کسی که هیچ‌گونه غم وناراحتی و مشکلی در زندگی نداشته اما گله و ناشکری کند و یا بی‌جهت خود را دچار دردسر و گرفتاری می‌سازد.



    • خون به پا شدن
    جنگ و جدال و زد و خورد و کشت و کشتار به راه افتادن.



    • خون خونش را می‌خوره
    از فرط عصبانیت به خود پیچیدن و جوشیدن.



    • خون دل خوردن
    در مورد چیزی یا کسی رنج و حسرت و عذاب فراوان متحمل شدن.



    • خون را خون نمی‌شویند
    فساد و جنایت را با مثل آن تلافی نمی‌کنند. مقابله با مثل نکردن.



    • خون که نکردم
    خطا و گناهی بزرگی که مرتکب نشده‌ام (حرف کسی که گرفتار مخمصه و ستم شده باشد).
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • دارندگی و برازندگی
    لاجرم توان‌گری بزرگ منشی می‌آورد.



    15228_661.jpg




    • دایه مهربان‌تر از مادر!
    دلسوزی بی‌جا و دخالت بی‌جا و خود سرانه.



    • دختر پزون
    به غذایی که دختر دم‌بخت پخته باشد و بخواهند تعریف مضاعف بکنند، می‌گویند.



    • دختر همسایه هر چی چِل‌تر واسه ما بهتر
    از عیب دیگران راحت‌تر می‌توان سوء استفاده کرد.



    • در این دنیا دلی بی‌غم نباشد/ اگر باشد بنی‌آدم نباشه
    اشاره به اینکه همه انسان‌ها کم یا زیاد به گونه‌ای غم و گرفتاری دارند.



    • در باغ سبز نشان دادن
    در شروع کاری، جهت سوء استفاده رفتار و وعده‌های فریبنده داشتن.



    • در بیابان لنگه کفش نعمت است
    در موقع سختی و تنگنا حتی کم‌ترین و بی‌ارزش‌ترین چیزها به حساب می‌آید و به درد می‌خورد.



    • در خونه باز
    مهمان دوست، کسی که در خانه‌اش همیشه به روی مهمان باز است.



    • در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته؟
    اشاره به شخص بی‌ملاحضه که از محبت و نجابت و بزرگواری کسی سوء استفاده کند.



    • درز کردن
    خبری منتشر و پخش شدن.



    • در عفو لذتی است که در انتقام نیست
    سفارش به بخشش و گذشت به هنگام قدرت توانایی در گرفتن انتقام.



    • در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست
    برای انجام کار درست و خیر نباید شک و تردید داشت و از این و آن پرسید یا حتی استخاره کرد.



    • در مسجد را نمی‌شود کند
    قید متعلقاتی چون پدر و مادر یا فرزند را نمی‌توان زد، حتی اگر آزاردهنده و غیر قابل تحمل باشند.



    • در ناامیدی بسی امید است
    نباید قطع امید کرد و تا آخرین لحظه باید امیدوار بود.



    • دروغ که حناق نیست
    هنگام عصبانیت از دست دروغ‌گو می‌گویند، به این معنی که: دروغ گفتن راحت است و معنی برای آن وجود ندارد.



    • دروغ‌گو کم حافظه است
    از آن‌جا که دروغ‌گو می‌خواهد از چیزی غیر واقعی و ساختگی سخن بگوید طبعاً کلامش محکم و بدون اشتباه نخواهد بود، بنابراین در گفته‌هایش اختلاف و ضد و نقیض به وجود آمده و دروغش آشکار می‌گردد.



    • در همیشه روی یک پاشنه نمی‌گردد
    اوضاع دائم به یک حال نمی‌ماند.



    • در یه تخته خوردن
    به وجود آمدن فرصت و اتفاقی سودمند و غیر مترقبه.



    • دزد حاضر بز حاضر
    اشاره به حرف یا عمل غیر قابل انکار، در مواردی که همه شواهد برای اثبات واقعیت مطلبی وجود داشته باشد و به راحتی بتوان به حقیقت موضوع پی ‌برد.



    • دزد ناشی به کاهدون می‌زنه
    بی‌تجربگی و همچنین بدشانسی باعث شکست در هر کار است.



    • 2 دزد نگرفته پادشاه است
    مقصر بی‌مدرک خیالش آسوده است و برای خود پادشاهی می‌کند.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    15231_615.jpg




    • دست از پا درازتر
    شکست خورده و نا امید و به نتیجه نرسیده.



    • دست از سر کچل برداشتن
    کسی را رها کردن و آزار ندادن و کاری به کارش نداشتن.



    • دست بالای دست بسیار است
    زورگویی که به زیر دست و صعیف‌تر از خود ظلم و بدی کند، بالاخره ظالم‌تر و قدرتمند‌تر از او نیز پیدا خواهد شد که به خود او ظلم کند و حسابش را برسد.



    • دست‌ بـ*ـوس
    عرض ادب و سلام خدمت کسی گفتن.



    • دست به دامن شدن
    به کسی متوسّل شدن و پناهنده شدن.



    • دست به دست سپرده
    نظیر: از هر دست که بدهی از همان دست پس می‌گیری.



    • دست به سیاه و سفید نزدن
    بی‌کاره و تن پرور بودن و هیچ کاری انجام ندادن.



    • دست به عصا
    محتاطانه، با دقت و ملاحظه رفتار کردن.



    • دست چپ و راست را تشخیص ندادن
    قدرت فهم و تشخیص نداشتن، نادان و مبتدی بودن.



    • دست خر کوتاه
    به کسی که بی‌اجازه دست به طرف چیزی دراز کند می‌گویند، یعنی دست درازی قدغن.



    • دست راستش زیر سر من
    آدم ناامیدی که آرزو کند به جای دیگری و دارای موقعیت و وضعیت او باشد.



    • دست رد بر سـ*ـینه کسی زدن
    کسی را طرد و ناامید کردن و جواب منفی دادن.



    • دستش از دنیا کوتاه است
    معمولاً برای جلوگیری از غیبت پشت سر مُرده می‌گویند، یعنی دیگر در این دنیا نیست که از خود دفاع کند.



    • دستش از گور بیرون مانده
    مرده‌ای که حتی در زیر خاک هم نگران حال و وضع نزدیکان خود باشد.



    • دستش به دهنش می‌رسه
    کسی که وضع مالی نسبتاً خوبی دارد و محتاج دیگران نیست.

    15232_587.jpg


    • دست شکسته دنبال کار می‌رود اما دل شکسته نمی‌رود
    در واقع روحیه و عشق و علاقه موجب انجام و پیشبرد کارهاست نه زحمت و تلاش ظاهری. اهمیت روحیه و علاقه به کار در مقابل تلاش جسمی.



    • دستش نمک نداره
    کسی که هر چه بی این و آن محبت و خوبی می‌کند قدر آن را نمی‌دانند و یا اینکه در مقابل بدی می‌بینند.



    • دست کسی را تو پوست گردو گذاشتن
    کسی را لنگ و معطل کردن.



    • دست کسی را خواندن
    فکر کسی را خواندن، پی به خیالات کسی بردن.



    • دست کم گرفتن
    کم ارزش شمردن و به حساب نیاوردن چیزی یا کسی، کوچک و ناچیز تلقی کردن.



    • دسته گل به آب دادن
    خرابکاری کردن.



    • دستی از دور بر آتش داشتن
    از دور شاهد ماجرا بودن و از دشواری‌ها یا خطرات کار اطلاع نداشتن.



    • دعوا لحاف ملّاست
    برای رسیدن به مقصود چیزی را بهانه قرار دادن.



    • دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
    به دو معنی:

    1- دیوانه عشق خدا شدن

    2- از دست دادن عقل و شعور و اینکه آدم دیوانه از فکر و خیال و دغدغه‌های زندگی آسوده است.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • دل به دریا زدن
    ترس و تردید را کنار گذاشتن و هرچه باداباد گفتن و شجاعت اقدام کردن.



    • دل به دل راه دارد
    دوستی و محبت راه دل را به دل باز کرده و قلب‌ها را به یکدیگر ارتباط می‌دهد، عشق و علاقه دو طرفه است.



    • دل پر شدن
    از دنیا یا از کسی گله و ناراحتی داشتن.



    • دل دادن و قلوه گرفتن
    گفتگو و هم‌صحبتی همراه با علاقه و صمیمیت بین دو طرف.



    • دل دل کردن
    تردید داشتن، مردد بودن.



    • دلش طاقچه ندارد
    کنایه از کم صبر و طاقت بودن.



    • دلش مثل آینه است
    کنایه از آدم صادق و بی‌ریا و بی‌غل و غش (نظر به اینکه آینه هر چه در آن است یعنی واقعیت را نشان می‌دهد).



    • دلی از عزا در آوردن
    بعد مدتی کاری را به دلخواه و مطلوب و درست و حسابی انجام دادن و سیراب شدن (مثل خوردن غذای سیر یا رفتن به تفریح و...).



    • دماغش را بگیری جانش در می‌آید
    به آدم ضعیف و لاغر می‌گویند.



    • دُم به تله ندادن
    گیر نیفتادن به جهت زرنگی و زیرکی.



    • دُم به کول گذاشتن
    ناامید و شکست خورده پی کار خود رفتن، ترسیدن و خد را جمع و جور کردن.



    • دم خورشید کباب شدن
    مبتلا شدن به گرفتاری و مصیبت و بلا، متحمّل رنج و عذاب فراوان شدن.



    • دُم در آوردن
    پررویی و زبان درازی.



    • دُم کسی را چیدن
    وقیح وپررویی را بر جای خود نشاندن.



    • دندان اسب پیشکشی را نمی‌شمارند
    در مورد ارزش و قیمت یا عیب و ایراد هدیه و چیز مجانی دقت و حساب کتاب نمی‌کنند.



    • دندان تیز کردن
    چشم طمع به چیزی یا کسی دوختن.



    • دندان روی جگر گذاشتن
    صبر در گرفتاری وبلا، صبر غیر قابل تحمل.



    • دندان گرد
    طمع‌کار برای هر چیزی که منفعت داشته باشد.



    • دندانی را که درد می‌کند باید کند انداخت دور
    قید کس یا چیزی را که مزاحم است و فایده‌ای ندارد باید زد.



    • دنده‌اش پهن است
    بی‌عار و بی‌رگ است.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • دنیارو آب ببره فلانی را خواب می‌بره
    بی‌غم و بی‌خیال، آدم خوسرد و آسوده خاطر.



    • دنیا محل گذره
    این جهان ماندنی نیست و هر چه از خوبی و بدی در آن است می‌گذرد و تمام می‌شود.



    • دنیا همین صد سال اولش سخت است
    اشاره به اینکه در دنیا و در زندگی آسودگی و راحتی وجود ندارد.



    • دو به شک
    دچار شک و تردید بودن، در مورد چیزی مردد بودن.



    • دو به هم زنی
    دعوا و نفاق افکندن بین دو نفر.



    • دو پا داشت دوپای دیگر هم قرض کرد
    فرار و گریز به آخرین حد شتاب.



    • دو پا را در یک کفش کردن
    سماجت و لجاجت بر سر حرفی یا انجام کاری حتی دور از عقل و منطق.



    • دود از سر بلند شدن
    داغ کردن و شوکه شدن بر اثر شنیدن حرفی بسیار نابارورانه و حیرت انگیز.



    • دود از کنده بلند می‌شود
    سالمندان از جوانان کارآمدتر و قابل‌ترند.



    • دود چراغ خوردن
    رنج بردن در طلب چیزی به خصوص تحصیل علم و دانش.



    • دودش تو چشم خودت می‌ره
    نتیجه کار بد نصیب خودت خواهد شد.



    • دود شده رفته هوا
    چیزی یا کسی غیب و ناپدید شدن، از بین رفتن هستی و سرمایه.



    • دو دوزه بازی کردن
    حیله‌گری، دو طرف معامله یا گفتگو را داشتن.



    • دوره وانفسا
    دوره یا زمانه‌ای که هر کس «وای برمن» می‌گوید و به فکر نجات خویش از گرفتاری و مهلکه است.



    • دوری و دوستی
    دیدار و ملاقات هرچه کم‌تر و دیر به دیرتر انجام شود، ارزش و احترام و محبت طرفین نسبت به یکدیگر بیشتر شده و بیشتر نیز حفظ می‌شود و قوام می‌یابد، چرا که در کثرت دیدار خواه ناخواه دلخوری پیش می‌آید.


    15229_395.jpg




    • دوست مرا یاد کند یک هله پوک
    هدیه هر چند هم اندک و کم ارزش حتی در حد یک دانه هِل پوک شده باشد، نشان می‌دهد به یاد دوست هستیم و به او علاقه داریم.



    • دوستی خاله خرسه
    دوستی غیر عاقلانه و از روی نفهمی ونادانی، دوستی که از دشمنی بدتر و آسیب رساننده‌تر و عذاب آورتر باشد.



    • دوغ و دوشاب برایش یکی است
    کسی که خوب و بد، زشت و زیبا، پسندیده و ناپسند و... در نظرش یکسان و هم ارزش بوده و برایش فرق نکند.



    • دو قورت و نیمش باقی است
    کسی که به جای تشکر و قدردانی از خدمت و محبت دیگری با پررویی و توقع بی‌جا مدعی و طلب‌کار هم بشود.



    • دولا پهنا حساب کردن
    جنس یا دستمزدی را به دو برابر قیمت اصلی حساب کردن.
    • دهن داره یه گاله، لقمه داره نواله، چشم‌ها داره نخودچی، ابرو نداره هیچی
    وصف بچه یا آدمک زشت.



    • دهن گرم شدن
    به حرف افتادن، سخت مشغول پر چانگی کردن.



    • دهن لق
    راز نگه ندار، کسی که هر حرفی را زود برای این و آن بازگو می‌کند و حتی قادر به نگه داشتن اسرار خود نیست.



    • دیدار به قیامت
    ناامیدی از ملاقات بعدی به دلایل مختلف (مثل قهر، غیبت طولانی و...).



    • دیر اومدی زود می‌خواهی بری
    به تازه‌کار و تازه واردی که برای رسیدن به هدف و موقعیت مطلوب عجله داشته باشد و بخواهد خیلی سریع به مدارج بالا برسد.



    • دیگ به دیگ می‌گـه روت سیاه، سه پایه می‌گـه صل علی
    بدنام و عیبناکی که از دیگران عیب و ایراد بگیرد.



    • دیگی که واسه من نجوشه، سر سگ توش بجوشه
    بی‌تفاوتی شخص نسبت به چیزی یا کاری که استفاده و منفعتی برای او ندارد و مربوط به دیگران است.



    • دیوار حاشا بلند است
    حاشا کردن و منکر شدن حد و مرزی ندارد و حرف یا عمل خود را می‌توان به راحتی و تا حد غیر ممکن و نا محدود انکار کرد.



    • دیوار موش داره، موش هم گوش داره
    در سخن گفتن باید محتاط بود و هر جا و در میان هر جمعی نباید حرفی را زد، زیرا ممکن است کسی خبر چینی کرده و آن را بازگو کند.



    • دیواری از دیوار من کوتاه‌تر گیر نیاوردی؟
    به کسی که از بین چندین نفر یکی را که از همه بی‌تقصیرتر یا مظلوم‌تر و ضعیف‌تر است برای انتقام گرفتن یا خالی کردن عقدة خود و یا حتی انام کاری انتخاب کند.



    15230_982.jpg


    • دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید
    هر کس از دیدن و بودن با همجنس و هم‌زبان و هم‌فکرِ مثل خود خوشحال می‌شود وبا او می‌جو
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • ذرع نکرده پاره کرده
    بدون محاسبه و بی‌حساب و کتاب شروع به کاری کردن.


    15233_378.jpg



    • راه گم کردی؟
    به عنوان گله یا تعجب به کسی که پس از مدت‌ها پیدایش شده و نزد کسی برود می‌گویند.


    15234_837.jpg


    • راه باز است و جاده دراز
    مانعی برای رفتن وجود ندارد، معمولاً در مواقع قهر و یا هنگامی که کسی نصیحت و ممانعت برای عدم انجام کار ناصلاح را بپذیرد، به طرف مقابل می‌گویند.



    • رَب و رُب را یاد کردن
    در رنج و سختی شدید قرار گرفتن، با ناراحتی و مشقت فراوان مواجه شدن.



    • رحم خوب است اگر در دل کافر باشد
    سفارش و تمجید از رحم و مرّوت و مهربانی.



    • رخت بعد از عید به درد گَل منار می‌خورد
    چیزی یا کمکی که بعد از موقع لزوم بدست آید و به موقع و به جا نباشد دیگر به درد نمی‌خورد.



    • رستم است و همین یک دست اسلحه
    نظیر: امام‌زاده است و همین یک قندیل.



    • رطب خورده منع رطب چون کند؟
    کسی که دیگری را نصیحت کرده و از انجام کاری باز می‌دارد اما خود رعایت نکرده و آن کار را انجام دهد مسلماً نصیحتش بی‌اثر خواهد بود.



    • رفت آنجا که عرب نی انداخت
    جای نامعلوم و ناشناخته، کسی که در مکان نامشخصی غیب یا گم شده و یا از بین رفته باشد.



    • رفتنش با خودشه آمدنش با خدا
    کسی را که از زمان بازگشتش بی‌اطلاع باشند می‌گویند.



    • رگ خواب
    قلق و لمِ و خلق و خوی که از آن طریق بتوان در کسی نفوذ کرد و او را در اختیار گرفت.



    • رنگ رخساره خبر می‌دهد از سرّ ضمیر
    چهره و رنگ و رو و سر و وضع شخص نشان دهندة احوال درونی اوست (مثلاً رنگ زرد نشان دهندة کسالت و بیماری است، رنگ سرخ نمایانگر خجالت و یا عصبانیت و یا بی‌حوصلگی و نامرتب بودنش گویای آشفتگی و پریشان حالی اوست).
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • روت نمی‌شه غربیل بگیر جلوت
    به مسخره به کسی می‌گویند که از انجام کاری یا رفتن به جایی و یا در بیان مطلبی بی‌مورد و بی‌دلیل خجالت بکشد.



    • رو دست خوردن
    فریب خوردن.



    • روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد
    مبالغه برای نشان دادن شدت گرسنگی.



    • روده درازی کردن
    پر حرفی و پر چانگی.



    • رو راستی
    صداقت و یکرنگی.



    15235_811.jpg




    • روز از نو روزی از نو
    به صورت اول در آمدن و بازگشتن به حالت نخست. تکرار کاری را از اول.



    • روزه شک دار گرفتن
    کاری را از روی شک و تردید انجام دادن و چندان به نتیجه‌اش مطمئن و امیدوار نبودن.



    • روزی افتاده دست قوزی
    هنگامی که یار اختیار معاش دست نالایق یا ناشی بیفتد.



    • روزی دست خداست
    رزق و روزی و مقدار آن را خداوند معین می‌کند و هیچ آفریده‌ای را بی‌نصیب نمی‌گذارد.



    • روزی مهمان پیش پیش می‌آید
    نباید از آمدن میهمان ناراحت شد چون بنا بر عقیده مسلمانان، رزق و روزی معین خود را به همراه می‌آورد و یا حتی قبل از آمدنش روزی‌اش می‌رسد.



    • روغن ریخته را نذر امام‌زاده کردن
    بخشیدن مال یا چیزی که از دست رفته یا به درد نخور و غیر قابل استفاده باشد، بخشش چیز به هدر رفته.



    • رو که نیست سنگ پای قزوینه
    پر رویی و وقاحت.



    • روی پای خود بند نشدن
    از فرط شور و شوق آرام و قرار نداشتن.



    • روی پر قو خوابیده
    کسی که در ناز و نعمت و در آسایش و راحتی خیال به سر می‌برد.



    • روی دست کسی زدن (بلند شدن)
    از کسی پیشی گرفتن، به رقابت با کسی برخاستن.



    • روی یک آجر صد چرخ می‌خورد
    شخصی بسیار فعال و پر انرژی که با امکانات کم کارهای مختلفی را انجام می‌دهد.
    • ریش گرو گذاشتن
    غیرت و شرافت و مردانگی را گرو گذاشتن و ضمانت کردن.



    • ریش و قیچی را دست کسی دادن
    اختیار تام و کامل در مورد چیزی یا کاری به کسی دادن.



    • ریگ به کفش داشتن
    کسی که به همان‌گونه که ظاهرش نشان می‌دهد نیست و عیب و علت و خلاف و ناخالصی در کار یا نیتش وجود دارد.



    15236_608.jpg
     
    بالا