پیشنهادی ضرب المثل رایج زبان فارسی

ATENA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/17
ارسالی ها
23,992
امتیاز واکنش
29,350
امتیاز
1,104
  • لام تا کام صحبت نکردن
کم‌ترین سخنی بر زبان نیاوردن.



  • لب چشمه می‌روم خشکه می‌شه
بسیار بدشانس و بدقدم بودن.


15422_136.jpg




  • لفت و لعاب دادن
وسواس به خرج دادن و تشریفات بیهوده در مورد چیزی، طول و تفصیل دادن کاری.



  • لق لقه زبان
بر زبان آوردن مکرر کلمه و موضوعی، به طوری که مدام فقط راجع به همان چیز صحبت شود.



  • لقمه را باید به اندازه دهان برداشت
در انجام و انتخاب کار یا همسر، باید به اندازه وسع و توان و شأن خود پیش رفت و قدم برداشت.



  • لقمه را دور سر چرخاندن (از پشت سر در دهان گذاشتن)
پیچاندن و سخت کردن کار و آن را از مسیر درست و کوتاه انجام ندادن.





  • لنترانی گفتن
در اصطلاح یعنی متلک و بد و بی‌راه گفتن به کسی، اما ریشه لغوی آن بر می‌گردد به کلمه عربی لَن ترانی: یعنی مرا نخواهی دید. حضرت موسی از خداوند خواست تا بتواند او را با چشم ظاهر ببیند و خداوند در جواب این درخواست غیر ممکن و ردّ آن به موسی لَن ترانی گفت یعنی: هرگز نمی‌توانی مرا ببینی.





  • لُنگ انداختن
هنگامی که کسی یا چیزی در مقابل کس یا چیز برتر و بالاتر کم بیاورد.





  • لولو سر خرمن
آدم بی‌مصرف، در حد مترسک.





  • لی‌لبی به لالای کسی گذاشتن
لوس کردن و به دل کسی را آمدن.



  • لیلی زن بود با مرد؟!
طعنه به آدم گیج و خنگی که مطلب واضحی را نداند و از آن چیزی سر در نیاورد.



15423_929.jpg
 
  • پیشنهادات
  • ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • مادر را ببین، دختر را بگیر
    سفارش به خواستگار برای انتخاب همسر به این معنی که: چون دختر زیر نظر و زیر دست مادرش بزرگ شده از لحاظ لیاقت و هنرمندی و خانه‌داری تا حدّ زیادی به او شباهت دارد.


    • مادر زنت دوستت داره
    به کسی می‌گویند که به موقع بر سر سفرة غذا و هر چیز آماده و بی‌دردسری از راه برسد.


    • مادر فولاد زره
    اصطلاحاً به زن چاق پیر خشن می‌گویند.

    15464_972.jpg



    • مادر که نباشه باید با زن بابا ساخت
    هر چیز مورد نیاز که اصل و بهترین آن یافت نشده یا قابل دسترسی نباشد ناچار باید به کمتر از آن رضایت داد.


    • مار از پونه بدش می‌آید در لونه‌اش سبز می‌شود
    معمولاً آدم از هر چیز که متنفر و بیزار و گریزان باشد با آن روبرو شده یا بر سرش آمده و نصیبش می‌گردد.


    • مار در آستین پروراندن
    شخص خــ ـیانـت‌کار یا دشمن خطرناکی را بی‌اطلاع پروراندن و به او محبت و رسیدگی کردن.


    • مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد
    کسی که بلایی بر سرش آمده و تجربه تلخی از چیزی دارد، در آن مورد بدگمان و محتاط‌تر می‌شود.


    • ماست مالی کردن
    پوشاندن و اصلاح ظاهری و بی‌فایدةی عیب یا خرابکاری.


    • ماست‌ها را کیسه کردن
    ترسیدن و حساب کار خود را کردن، جا زدن و تسلیم شدن.


    • ماشین مشدی ممدلی، مه بوق داره نه صندلی
    به طعنه و مسخره در مورد هر اتومبیل خراب و قراضه می‌گویند.


    • مال بد بیخ ریش صاحبش
    چیز بد و عیبناک ناچار همیشه نزد صاحبش باقی مانده و صاحب باید آن را تحمل و نگهداری کند چون کسی حاضر به پذیرفتن آن نیست.


    • مال مفت و دل بی‌رحم
    بعضی‌ها وقتی به چیز مفت و مجانی می‌رسند بدون رعایت اصول و اندازه با بی‌رحمی از آن استفاده می‌کنند.


    • مال یک جا می‌رود ایمان هزار جا
    خطاب به شخص دزد زده که بدون اینکه مطمئن باشد به کسی یا کسانی مظنون باشد و تهمت بزند.


    • مأمور است و معذور
    کسی که در مورد کاری از خود اختیاری ندارد و مجبور است فقط دستور را اجرا کند.


    • ماه زیر ابر نمی‌ماند
    بالاخره حقیقت آشکار خواهد شد و راز برای همیشه پنهان نخواهد ماند.


    • ماهی به دمش رسیده
    کار به مراحل پایانی خود رسیده، وقت کار یا چیزی سر آمده.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است
    هیچگاه برای انجام کاری دیر نیست و هر لحظه می‌توان اقدام کرد، کار هر زمان شروع کنی چنان است که پیش از آن شروع کرده‌ای.


    • مایه تیله
    سرمایه و دارایی، پول و پَله.


    • مته به خشخاش گذاشتن
    دقت و وسواس و سختگیری بی‌مورد و بیش از حد در انجام کاری.


    • مثل انار ترکیدن
    کنایه از ترکیدن بغض و به‌ شدت به گریه افتادن.







    • مثل برج زهرمار
    کنایه از آدم بسیار اخمو و عبوس و ترشروی.


    • مثل برق
    با سرعت بسیار.


    • مثل بید لرزیدن
    کنایه از ترسیدن زیاد.


    • مثل پنجه آفتاب
    کنایه از آدم بسیار زیبا و دلربا.


    • مثل ترقه پریدن
    کنایه از ناگهان عصبانی و آتشی شدن.


    • مثل جن بو داده
    اشاره به آدم زبل و زرنگی که هر کاری از دستش بر می‌آید.


    • مثل جن و بسم‌الله
    دو چیز یا دو کس که هرگز نزدیک هم نیایند و از یکدیگر فراری باشند.


    • مثل خر در گل واماندن
    کسی که در انجام کاری فرومانده و عاجز شده باشد و قادر به ادامه‌اش نباشد.


    • مثل زن سعدی
    زن نافرمان و گریزپا که کمتر در خانه قرار گرفته و بیشتر در کوچه وخیابان و گشت و گذار باشد، زن ددری.


    • مثل سگ ترسیدن
    ترس و وحشت زیاد از کسی یا چیزی.



    15461_879.jpg
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • مثل سگ و گربه به هم پریدن
    درگیری و مشاجره و ناسازگاری دائمی بین دو نفر.


    • مثل سیبی که از وسط نصف شده
    دو چیز یا دو شخص که دقیقاً و کاملاً مثل هم باشند، شباهت فراوان دو چیز یا دو نفر.


    • مثل شیر برنج
    به آدم شل و وارفته و بی‌نمک می‌گویند.


    • مثل عنق منکسره
    بداخلاق و ترش‌رو.


    • مثل قالی کرمانه
    اشاره به کسی که هر چه سنش بالا می‌رود خودش رنگ و روتر می‌شود (معروف است که قالی کرمان هر چه بیشتر پا می‌خورد بیشتر رنگ باز کرده و مرغوب‌تر می‌شود).


    • مثل کبک سرش را زیر برف کرده
    کسی که متوجه عیب خود نیست و از اوضاع و محیط دور و برش بی‌خبر است و نمی‌داند در اطرافش چه می‌گذرد و مردم راجع به او چه می‌گویند، گویی آن‌ها را نابینا می‌پندارد.


    • مثل کنیز حاج باقر
    بداخلاق و غرغرو، کسی که خیلی نق می‌زند.


    • مثل گدای سامره
    عـریـ*ـان و عوری، پررویی و پر‌مدعایی.


    • مثل مار خوش خط و خال
    کسی که ظاهری خوب و فریبنده اما باطنی زشت و پلید و بد ذات دارد.


    • مثل ماست
    شل و وارفته و بی‌رمق.


    • مثل مربای آلو
    آدم شُل و ول و بی‌حال.


    • مل مرغ سرکنده
    کلافه، بی‌آرام و قرار، پریشان و مظطرب.


    • مثل موش آب کشیده
    کسی که خیلی خیس شده و یا از آب و گل و لای بیرون آمده باشد.


    • مثل یخ وا رفتن
    از خبر ناگوار یا ناامید کننده‌ای حیران، شُل و از خود بیخود شدن.


    • محل سگ نگذاشتن
    بی‌محلی بیش از حدُ و اندازه.


    • مخ جوش آوردن
    کنایه از شدت عصبانیت و یا گرما.


    • مدینه گفتی و کردی کبابم
    افسوس کسی که به یاد گذشته از دست رفته افتاده و یاد و خاطره خوب یا بد چیزی یا کسی برایش تجدید و زنده شود.


    • مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان
    اگر نفعی نمی‌رسانی لااقل ضرر هم نزن، اگر کمکی نمی‌کنی لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن.


    • مرد دو زنه جاش تو مسجده
    چرا که نزد هیچ‌کدام آسایش و همچنین ارزش و احترام آنچنانی ندارد.


    • مرد را باید دست به پشتش بزنی خاک بلند بشه
    مرد باید اهل کار و تلاش باشد.


    • مرده را که رو بدهی به کفنش خرابی می‌کند
    به کم ظرفیت که ارزش و اهمیت داده شود، پرتوقع و پررو می‌شود.


    • مرغ همسایه غازه
    چیزهای دیگران به نظر بهتر و چشم‌گیرتر از مال خود آدم می‌آید.


    • مرغ یک پا داره
    کنایه از یک‌دندگی و لجبازی، با قُدّی و سماجت روی حرف خود ایستادن.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • مرگ خوبه برای همسایه
    هر چیز بدی را برای دیگران خواستن، در خطر و ضرر دیگری را جلو انداختن.


    • مرگ می‌خواهی برو گیلان
    کسی که در موقعیت مناسب و ایده‌آل قرار گرفته و چیزی کم نداشته باشد و بازهم گله‌مند بوده و ناز بکند.


    • مرگ یک‌بار شیون یک‌بار
    به سیم آخر زدن و قضیه را تمام کردن، هرچه باداباد گفتن.


    • مروارید باشه، غلتون باشه، ارزون باشه
    خوش سلیقه و مشکل پسندی که بخواهد چیزی همه محاسن و مزایا را با هم داشته باشد.


    • مزه دهن کسی را چشیدن
    قصد دانستن و پی‌بردن به نظر یا هدف کسی، سر در آوردن از مقصود دیگری.


    • مـسـ*ـتی و راستی
    در هنگام مـسـ*ـتی عقل و هوش و قوه ادراک شخص زایل شده و هرچه در دل وجود دارد راست و حقیقتی بیان شده و اسرار فاش می‌گردد.


    • مشت کسی باز شدن
    رسوا و برملا شدن، راز یا دروغ کسی افشا و آشکار گردیدن.


    • مشت نمونه خروار
    جزء و مقداری از هر چیزی که نشان دهندة کیفیت و خصوصیت کل آن چیز باشد.


    • مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید
    رفتار هر کس باید معرّف و بیانگر فضائل و منزلت او باشد نه اینکه دیگران از او تعریف کنند.


    • مشکلی نیست که آسان نشود/ مرد باید که هراسان نشود
    هر مشکل و مسئله‌ای راه حلی داشته و با عقل و همّت بالاخره حل خواهد شد، نباید ترسید و جا زد.


    • معما چون حل گشت آسان شود
    اشاره به کسانی که پس از حل معضل و رفع مشکل ادعای کاردانی می‌کنند.



    • مغز خر خوردن
    دیوانگی، نفهمی، متوجه امر نبودن.



    15462_268.jpg



    • مگس پراندن
    کنایه از بیکاری بیش از حدّ.


    • مگسی شدن
    بد اخلاق و عصبانی شدن، سماجت و بد خُلقی برای به کرسی نشاندن حرف (نظر به سماجت و آزارندگی مگس).


    • مگه سر آوردی؟
    کسی که پشت هم و با عجله در بزند و بی‌قراری نشان دهد.


    • ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل
    داشتن سواد و تحصیلات به تنهایی دلیل بر انسانیت و فضیلت نیست چرا که آدمیت و تکامل از مجموع تمام فضایل انسانی که علم جزئی از آن است حاصل می‌شود.


    • ملانصرالدین کاری نداشت سوزن به تخمش می‌زد داد می‌کشید
    کسی که به دست خود برای خود دردسر درست کند.


    • سـ*ـینه را لولو بُرد
    ناامید کردن و عدم امکان انجام کاری یا موقعیتی که در گذشته انجام شده.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    • من اینور جوی تو اونور جوی
    به حالت قهر از هم جدا شدن، تسویه حساب قهر آمیز.


    • منتر کردن
    کسی را در کاری و یا در جایی سرگردان و معطل و علاف کردن.


    • من مرده تو زنده
    اتمام حجت کسی که پیش‌بینی و نظر خود را درست دانسته و به وقوع آن مطمئن باشد اگرچه بعد از مرگش.


    • من میگم نره، اون میگه بدوش
    هنگامی که عدم امکان اجام کاری را با دلیل و منطق به کسی بگویند و او باز هم به دلیل نفهمی یا زورگویی خواسته خودش را تکرار کند.


    • مواظب مالت باش مردم را دزد نکن
    به دقت مراقب چیزهایت باش تا به دیگران تهمت دزدی نزنی.


    • مو را از ماست کشیدن
    اشاره به دقت و نکته‌بینی و حساسیت بیش از حدّ، ریزبینی و جزئی‌نگری بی‌اندازه.


    • مورچه چیه که کله پاچش باشه
    چیز کوچک و بی‌ارزشی که جزئی از آن را بخواهند.


    • موش دواندن
    در کار کسی خلل و مشکل مزاحمت ایجاد کردن.


    • موش موشک آسه بیا آسه برو که گربه شاخت نزنه
    سفارش به احتیاط و ملاحضه‌کاری به خاطر اوضاع نامساعد و اجتناب از شرّ و ضرر و خطر.


    • موش و گربه بازی
    رفتاری توأم با تعقیب و گریز و آمیخته با فریب و خدعه و ریا.


    • موشه تو سوراخ نمی‌رفت جارو به دمش می‌بست
    مشکل و گرفتاری و دردسر اضافه برای خود بوجود آوردن.


    • مو لای درزش نمیره
    بسیار دقیق و حسّاس عمل کردن.


    • موهاشو تو آسیاب سفید نکرده
    اشاره به آدم با تجربه و دنیا دیده.


    • موی بدن سیخ شدن
    ترسیدن یا چندش شدن به دلیل مواجه شدن با مسئله‌ای هولناک یا دلخراش و ناگوار.


    • موی کسی را آتش زدن
    در جا و به موقع سر رسیدن و درجایی حاضر شدن.


    • مویی از خرس کندن غنیمت است
    از آدم خسیس یا بد حساب و لدهکار اگر یک چیز کوچک و بی‌ارزش هم گرفته شود غنیمت است.


    • مهرم حلال، جونم آزاد
    حرف زنی که از دست شوهر به ستوه آمده و در صدد جدایی و نجات خود باشد.



    15463_885.jpg


    • مهره مار داشتن
    قدرت فراوان در جلب و جذب علاقه و توجه دیگران داشتن.


    • میان پیغمبرها جرجیس را پیدا کرده
    کسی که بدترین‌ها را انتخاب کرده باشد.


    • میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است
    اشاره به دوچیز ظاهراً مشابه که از نظر ارزش و منزلت تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشند.


    • میمون هر چی زشت‌تره، بازیش بیشتره
    اشاره به آدم زشت یا معیوب که ادا و اطوار و رفتار ظاهری نامتناسب و نامعقول هم داشته باشد.


    • میوه‌اش به هنده
    انگار نوبرش را آورده.


    • میهمان گرچه عزیز است ولی هم‌چون نفس خفه می‌سازد اگر آید و بیرون نرود
    کنایه از یاد ماندن میهمان پررو در خانه میزبان که باعث خستگی و ناراحتی و مغذب شدن او می‌شود.
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    نشخوار آدمیزاد حرف است:


    اگر پرگویی می کنم ایرادی ندارد، حرف زدن خود نوعی از سرگرمی است.

    نشسته پاک است:

    به شوخی، شخصی است که به تمیزی بدن و جامه اش بی اعتناست.

    نصیب کسی را کسی نخورد:

    همانند: روزی کس را، کس نخورد.

    نطقش کور شدن:

    براثر گفتگو وجنجال سخن کسی قطع شدن، از ادامه صحبت بازماندن.

    نظر زدن :

    به چشم بد نگاه کردن، از نظر عوام چشم زخم بودن.

    نشادرش تند است:

    به شوخی، در کارها شتاب وعجله میکند

    نسیه آخر به دعوا رسیه:

    همانند: معامله نقدی بوی مشک میدهد.

    نزن در کسی را تا نزنند درت را:

    همانند: چو بد کردی مباش ایمن ز افات

    نشترش بزنی خونش درنمی اید

    در نهایت خشم و عصابیت است، سخت آشفته است.

    نرم کردن:

    شخصی را به منظور خاصی مطیع و رام خود کردن

    نرم نرم پوست کندن:

    آرام آرام و به ملایمت کار خود را به ضرر دیگری فیصله دادن
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    ضامن بهشت و دوزخش نیستم:


    من وظیفه خودم را به خوبی انجام میدهم وکاری به بد و خوب بعدش ندارم.

    ضرب شستی به کار بردن:

    برای پیشرفت امر خود تدبیری به کار بردن، با هر حیله بر حریف غالب شدن.

    ضرب دستش را چشیده است:

    برتری حریف خود را می داند و جرئت مقابله با او را ندارد.

    ضرر را از هر کجا جلویش را بگیری منفعت است

    آدم عاقل همینکه فهمید راهی را به اشتباهی رفته، برمی گردد.

    طاق ابرو نمودن:

    کاری مخصوص زنان، عشـ*ـوه گری کردن

    طاقت کسی طاق شدن:

    بیقرار شدن ، آرام خود از دست دادن.

    طبل زیر گلیم زدن:

    پنهان داشتن موضوعی که همه می دانند، پنهانکاری کردن

    طرف کسی را گرفتن :

    پشتیبانی از کسی کردن، از کسی حمایت و طرفداری کردن

    طشتش از بام افتاده :

    راز نهان کسی آشکار شدن، رسوا شده است

    طی نکرده گز کردن:

    بدون مطالعه و نسنجیده دست به کاری زدن

    طوق لعنت برگردن کسی افتادن:

    گرفتار زحمت و دردسر شدن، دچار همسر بد رفتار و بد اخلاق شدن

    طناب گدایی کسی را بریدن:

    از ادامه کمک به کسی خود را رها ساختن

    طمع زیاد مایه جوانمرگی است:

    ادم طمع پیشه غالبا جان خود را به خطر می اندازد



    همانند: دشمنی آهسته بزن ندارد.

    میرزا قشمشم:

    آدمی با لباسهای جلف و قیمتی، لوس و خودخواه و بیکاره
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    عاشق چشم و ابروی کسی نبودن:



    مفت و مجانی برای کسی کار نکردن ، بی جهت برای کسی به آب و آتش نزدن.

    عاشقی پیداست از زاری دل :

    همانند: رنگ رخساره خبر میدهد از سرضمیر

    عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد:

    به دست آوردن مطلوب خویش کار چندان آسانی نیست.

    عاقبت به خیر شدن:

    به رستگاری و راه خوشبختی رسیدن

    عاقبت جوینده یابنده بود:

    باجستجو و تلاش به مقصود خود نایل خواهی شد

    عاقبت خشم پشیمانی است.

    از آدم خشمگین کارهای سرمی زند که سپس باعث ندامت اوست.

    عاقبت گذر پوست به دباغ خانه می افتد:

    هر کسی باید روزی حساب اعمال خود را پس بدهد.

    عاقل تا پی پل می گشت، دیوانه پا برهنه از آب گذشت :

    هر مشکل چاره ای دارد، اگر از راه ملایمت نشدباید جسارت به خرج داد.

    عبای ملانصرالدین است:

    چند نفر به نوبت آن را می پوشند، همه از آن استفاده میکنند.

    عجب کشکی ساییدم

    همه چیز بر خلاف انتظار ما از آب درامد

    عذر بدتر از گـ ـناه :

    در توجیه کار بد خود دلیل زشت تری آوردن

    عروس تعریفی آخرش شلخته از آب درامد

    با آنهمه تعریفش جنس نامرغوبی از آب درآمد
     

    ATENA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    23,992
    امتیاز واکنش
    29,350
    امتیاز
    1,104
    گاو بی شاخ و دم :


    آدم تنومند شوریده و احمق، همانند: غول بی شاخ و دم.

    گاو پیشانی سفید:

    معروف و مشهور نزد همه، همه کس او را می شناسد.

    گاو خوش آب و علف:

    کسی که از هیچ نوع خوردنی رو گردان نیست، هر چه پیشش ببیند بدون اکراه و با اشتهای تمام می خورد

    گدا بازی درآوردن:

    مقابل دست و دلبازی ، خست و پستی به خرج دادن

    گدا حیا ندارد:

    بر اثر تکرار خواهش و تمنا آبرویش ریخته شده و شرم نمی کند.

    گذر پوست به دباغخانه می افتد:

    هر کسی سرانجام به نتیجه اعمال خود میرسد، بالاخره روزی بهم میرسیم.

    گاهی به نعل و گاهی به میخ زدن :

    ضمن صبحت و گفتگو کنایه زدن ، همانند : از این شاخ به آن شاخ پریدن

    گذشت آنچه گذشت :

    افسوس گذشته را نباید خورد ، همانند : تقویم پارسالی به کار نمی خورد.

    گذشت بر گشت ندارد:

    بخشیده را پس نمی گیرند، بر آنچه بخشیدی چشم طمع نداشته باش.

    گربه آمد و آن دنبه را برد:

    باید بجنبی و چاره کار خود کنی و گرنه ر نود از تو جلو می افتند.

    گربه را دم حجله باید کشت:

    از آغاز هر کاری باید محکم کاری کرد.

    گر تو بهتر می زنی بستان بزن:

    اگر فقط ادعا نمی کنی چرا کنار گود نشسته ای
     
    بالا