مرثیۀ مارزکو - به زبان پارتی

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 618
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791

turfan-rood-fresco1.jpg


« مارزکو » نام یکی از یاران نزدیک مانی پسر پتگ ( 216-274 میلادی ) و از آموزگاران بلندپایۀ مانوی می باشد که یک قطعۀ مانوی به زبان پارتی ( = پهلویِ اشکانی ) در سوگ وی توسط مانویان سروده شده است که نمونه ای از مرثیه سرایی در ایران پیش از اسلام می باشد . شاعر این قطعه ، ناشناس می باشد . آوانویسی این مرثیه ، از کتاب بررسی ادبیات مانوی در در متن های پارتی و پارسی میانه مری بویس می باشد (1) ، نقطۀ چین در ترجمۀ نیز بیانگرآسیب دیدگی متن و نامفهومی عبارات است .




آوانویسی :




1. ōn ammōžag wazarg/wuzurg, mār zakku … šubān. ōn bazmag
wazarg/wuzurg, kē wizud tagniband. syāwag būd ō amāh čašm, tand
ud niβām. ōn gurd razmyōz, kē ispād hišt. grift parmāw gund, ud
wihird kārwān. ōn dālūg wazarg wuzurg, kē bašnān āmašt, būd
winōhag ō murγān kē āhyāng wigand. ōn xwarxšēd wazarg wuzarg,
kē až šahr niwurd. tār būd amāh čašm, čē rōšn niγust. ōn wizēšt
sartwā, kē abhišt sārt pad wyābān, dašt, kōfān, ud darrān. ōn zirδ ud
gyān, kē až amāh apēd. wxāzām hō tō hunar, padmās ud farrah .


2. ōn žīwandag zrēh, kē hušk bud. nihaxt rōdān čamag, ud mas nē
tazēnd. ōn huzarγōn kōf, kū mēšān čarēnd. warragān šift absist.
mēšān zārīh andamēnd. ōn tāwag pidar, kē was zahag yōbēnd,
harwīn frazind kē būd sēwag. ōn yuδyāg xwadāy, kē burd wiγāw.
Dird ābād ō baγ kaδag pad harw čiš. ōn xānig wuzurg, wazarg kē
čašmag fraβast. nihaxt parwarz wxaš až amāh rumb. ōn lamtīr nisāg,
kē rōšn fradāb tābād ō any pāδgōs. amāh būd nišām.


3. ōn mār- zakku, šubān, ammōžag farrox, zōrmān awāhas būd až
tō wiwār nē-t wēnām mas pad ābēn čašm, ud nē išnawām anōšēn
saxwan. Srōšāwyazd wxašnām, bāmēn xwadāy, hōwsar-i-t nē ast pad
harw baγīft. ifragārām, andamān ud zārī bramām. aβyād dārām
hamēw hō tō frihīft. Pādγāhīg būd ay pad harw šahrān. šahrδārān ud
wuzurgān wazurgān ō tō nizāyād. čihrag zabēn frihγōn, wyāwār čarb,
kē dēbahr taxl nē kird kaδāž.


4. kaw wazarg wuzurg zōrmand kē pad burdīft, būrdud až harw
kēž, būd ay nāmgēn. rāštīgar pidar, anāzār, axšaδāg, dāhwānīg, rād,
rūdwar, mihrbān. šādgar četrixtagān, kē anāsāg grīw bōžād až
widang, žāmānd padišt. tahm nēw kirdgār, kē windād gāh, čawāγōn
harwīn frēštagān, butān ud baγān, namāž ud pad sar barām, az zādag
kasišt, kē sēwag ud izdih wizād hēm až tō, pidar.





ترجمه :




بند 1 :


ای آموزگار بزرگ ! مارزکو .... ای شبان !

ای بزرگ ! که زود خاموش شدی

سیاه شد چشم ما ؛ ضعیف و تیره

ای یل جنگجو ! که سپاه را ( فرو ) هشتی .

( فرا ) گرفت ترس , سپاه را و بیاشفت کاروان

ای درخت بزرگ که بلندا(یت) ( شاخه هایت ) شکسته ( شد )

شد(ند) لرزان مرغانی که شان آشیانه ویران شد

ای خورشید بزرگ ! که از جهان ناپدید شد(ی)

تار شد چشمِ ما ؛ چه روشنی پنهان شد

ای کاروانسالار مشتاق که فروهشتی کاروان را

اندر بیابان , دشت , کوه ها و درّه ها

ای دل و جانی که از ما ناپدید ( گشتی )

خواهانیم آن هنر , فهم و شکوه تو را




بند 2 :


ای دریای زنده که خشکیدی

باز ایستاد جریان رودها و دیگر نتازد ( = جاری نشوند )

ای کوهِ سرسبز ، جایی که میش ها چَرَند

شیر بره ها پایان گرفت ( خشک شد ) ، میش ها به زاری نالند

ای پدرِ توانا ! که فرزند[انت] بسی رنج بردند !

همۀ [ آن ] فرزندانی که یتیم شد[ند]



ای خدای تُخشا که رنج بردی !

نگه داشتی آباد ، مانِستان را به هر چیز

ای خانی بزرگ کـ[ش] سرچشمه بند آمد

پایان یافت خوراکِ خودش از دهانِ ما

ای چراغِ روشن که روشنی درخشان تافت

به دیگر ناحیه ، [و] ما [را] شد تاریکی




بند 3 :


ای مارزکویِ شبان ، و ای آموزگار نیکبختی !

گمراهی مان ، کنون [ موجب ] شد از جداییِ تو

دیگر چشمِ روشنت را نخواهیم دید

و دیگر سخنـ[ان] نوشینِ [ تو را ] نخواهیم شنید

ای سروشاویزدِ (2) خوشنام ، ای خدای شکوهمند و درخشان !

در میانِ همۀ ایزدان همتایی برای تو نیست

افسرده خواهیم شد ، ناله سر خواهیم داد و به زاری خواهیم گریست

هماره آن محبتِ تو را به یاد خواهیم داشت

به تخت نشسته بودی و در هر اقلیمی ( = به مقام و منصب دست یافته بودی )

شهریاران و بزرگان تو را می ستودند

چهرۀ زیبای عاشقانه و کلام شیرین [ تو را ]

که خشم ، هماره آن را تلخ [ کام ] نمی کرد




بند 4 :


ای بزرگ کیِ ( = شهریارِ ) نیرومند ، که با بُردباری ، تحمّل کردی هر کس را !

شدی نامدار ، ای پدر راستیگر !

بی آزار ، رحیم ، سخی ، بخشنده

شفیق ، مهربان و شاد کنندۀ [ دل ] مظلومان را

که بی شمار جان ها را رهانیدی از پریشانی

و هدایت کردی [ آنان را ] به سوی بهشت ( : منزلگاهِ ابدی )

ای کردگارِ تهم نیو که گاه یافتی ( = به جاه و مقام برین دست پیدا کردی )

چونان همۀ فرشتگان ، بودایان (2) و بغان

در آغاز به تو نماز می برم ، من که کوچکترین ( = کهترین ) زاده ( : فرزند )[ام] که یتیم و آواره شدم از جدایی [ تو ] ، ای پدر !





پی نوشت :


1 - A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian , Ac Ir. 9


2 – سروشاویزد : عنوانی برای پدرِ بزرگی ( فرمانروای قلمروی روشنایی ) .



3 – این نیایش سرود یک وام واژه هندی یعنی « بودا » دارد که واژه ای هندی غالباً در زمانی به زبان پهلوی اشکانی راه یافته اند که گسترش مانویّت در شرق ، برقراری ارتباط را میان مانویان و پیروان ادیان هندی در پی داشت . در این سروده ، مراد از « بودایان » کسانی است که به حقیقت دست یافته اند .



ترجمۀ فارسی این سروده برگرفته شده از :



دکتر فرخ حاجیانی : مرثیه ای دلکش به زبان پهلوی اشکانی ترفانی ، مجلۀ مطالعات ایرانی ، سال ششم ، شمارۀ یازدهم ، بهار 1386 .
 

برخی موضوعات مشابه

بالا