داستان کاوه به اعضای بدنش قول می دهد

آنیساااااااااا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/30
ارسالی ها
3,720
امتیاز واکنش
65,400
امتیاز
1,075
سن
27

کاوه به اعضای بدنش قول می دهد


آن روز معلم، سرِ درسِ علوم، برای بچه ها در مورد بدن انسان صحبت می کرد. پسرهای کلاس برخلاف همیشه که شیطنت می کردند و گاهی اوقات هم باعث می شدند تا خانم معلم ناراحت شود، آرام نشسته بودند و با علاقه به حرف های او گوش می کردند.


خانمِ معلم در مورد بدن انسان چیزهایی می گفت که برای پسرها واقعاً عجیب بود. کاوه، همان طور که چانه اش را روی دست چپش تکیه داده بود و با دقت به حرفای خانم معلم گوش می داد، به این فکر می کرد که چقدر تا آن روز نسبت به اعضای بدنش بی توجه بوده.
20110813122029107_smile%20(10).gif
راستش یک کمی هم خجالت می کشید. از کی؟
20110813122029232_smile%20(24).gif
خوب معلوم است دیگر، از اعضای بدنش!
20110823090249350_smile%20(30).gif



مثلاً وقتی خانم معلم گفت که چشم هایِ ما یکی از مهم ترین اعضای بدنمان است، یعنیپنجره ی بدن ماست به دنیای رنگارنگ بیرون و ما باید خوبِ خوب از آن ها مراقبت کنیم، کاوه حسابی شرمنده شد.
20110823090249303_smile%20(1).gif



آخر او خیلی وقت ها، موقع تماشای کارتون، نزدیک تلویزیون می نشست و به حرفِ بقیه هم گوش نمی داد که می گفتند نباید این قدر از نزدیک تلویزیون ببیند و یا نباید آن قدر زیاد با رایانه بازی کند که چشم هایش خسته و قرمز شود!
20110813122029294_smile%20(26).gif



وقتی صحبت های خانم معلم در مورد اهمیت چشم ها تمام شد، انگار یک آدم نامریی زیرِگوش او آرام می گفت:

« کاوه، به چشمات قول بدن که دیگه اونا رو این قدر اذیت نکنی! »

22325115729130200213231451362474225137110172.jpg


بعد نوبت به دندان ها رسید.
20110813122029450_smile%20(3).gif
خانم معلم به همه گفت که دندان ها چقدر از کثیف بودن غصه می خورند
20110823090249303_smile%20(1).gif
و آخرش هم دلشان از غصه می پوسد!
20110823090249397_smile%20(9).gif
کاوه با کشیدن زبان روی دندانهایش، تک تک آن ها را لمس کرد.
20110824114650719_smile%20(16).gif
دوباره صدای آرامی را شنید که گفت:

« کاوه، به دندونات قول بده که هر شب قبل از خواب، مسواک بزنی! »

187239792936157196132134471881851742443158.jpg


یکی از پسرها از خانم معلم پرسید: « اجازه خانم، مامانم می گـه کلیه های آدم از همه چی مهم تره،درسته؟»
20110813122029232_smile%20(24).gif


خانم معلم جواب داد: « بله عزیزم
20110823090249319_smile%20(25).gif
کلیه های ما هم یکی از اعضای مهم بدن مونه! چون خون رو تسویه و آلودگی ها رو از بدن خارج می کنه!
20110829110024741_105.gif
کسی می دونه چه جوری می شه از اونا مراقبت کرد؟»
20110813122029232_smile%20(24).gif


علی فوری گفت: اجازه ... باید زیاد آب بخوریم. اونم آب تمیز و سالم!
20110823090249319_smile%20(25).gif
و امیرعلی هم گفت: و باید سر ساعت بریم دستشویی. تا به کلیه هامون آسیب نرسه!
20111119122847558_13.gif
عَموم که دکتره می گـه یادت باشه همیشه تو باید بری سراغ دستشویی، نه اینکه اون بیاد سراغت! پسرها از شنیدن حرف های امیرعلی خندیدند
20110813122029388_smile%20(29).gif
، ولی خانم معلم گفت: منظور امیرعلی اینه که نباید این قدر مشغول بازی بشین که یادتون بره برید دستشویی و بعد مریض بشین! ...

کاوه، کمی رویِ نیمکت جابه جا شد تا اطمینان پیدا کنه که لازم است همین الان به دستشویی برود یا نه!
20110824114650719_smile%20(16).gif
و وقتی خیالش راحت شد، در حالی که با دست هایش از دو طرف، کلیه هایش را آرام فشار می داد، با شنید همان صدایی که از ته گوشش می شنید، سرش را به علامت چشم تکان داد:

« کاوه، به کلیه هات قول بده که دیگه زیاد آب بخوری و به موقع بری دستشویی!»



202287011819974102142181851661072338610542.jpg



با صدای زنگِ تفریح، صدای «اوف» بچه ها بلند شد.
20110823090249303_smile%20(1).gif
آخر آن ها دوست داشتند بیشتر و بیشتر در مورد اعضای بدنشان بدانند! خانم معلم قول داد توی کلاسِ بعدی علوم، باز هم در مورد اعضایِ مهربان بدن انسان صحبت کند. ولی کاوه منتظر کلاسِ بعدی نشد. او همان جا به همه ی اعضای بدنش قول داد که بیشتر مراقبشان باشد و همیشه به آن ها توجه کند!

20110719174122736_nod.gif



منبع: مجله روزهای زندگی (بچه ها)، نویسنده زهرا ابراهیمی خبیر
 

برخی موضوعات مشابه

بالا