خــ ـیانـت واژه ی تلخی ست
حقیقتی زهرآگین
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارم ها
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد
نگرانم!
برای روزهایی که می آیند
تا از تو تاوان بگیرند و تو را مجازات کنند!
نگرانم!
برای پشیمانی ات، زمانی که هیچ سودی ندارد!
نگرانم!
برای عذاب وجدانت، که تو را به دار می کشد وُ می کُشد!
روزگاری رنج تو رنجم بود
اما روزها خواهند گذشت…
و تو
آری تو
آنچه را به من بخشیدی
از دست دیگری باز پس خواهی گرفت!
و آنچه که من به تو بخشیدم، هیچگاه نخواهی یافت!