تلفظ لغات 1100 به همراه ترجمه فارسی

√ Shadow √

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
554
امتیاز واکنش
589
امتیاز
321
محل سکونت
تـهـران
[h=2]alleviate
voice-big-icon-trans.png
[/h]سبک کردن ، ارام کردن ، کم کردن

[h=2]ambiguous
voice-big-icon-trans.png
[/h]باابهام ، تاريک( از لحاظ مفهوم)، دوپهلو، مبهم

[h=2]archaic
voice-big-icon-trans.png
[/h]کهنه ، قديمى ، غير مصطلح( بواسطه قدمت)

[h=2]bizarre
voice-big-icon-trans.png
[/h]غريب وعجيب ، غير مانوس ، ناشى از هـ*ـوس ، خيالى ، وهمى

[h=2]condone
voice-big-icon-trans.png
[/h]چشم پوشى کردن از، اغماض کردن ، بخشيدن

[h=2]emulate
voice-big-icon-trans.png
[/h]هم چشمى کردن با، رقابت کردن با، برابرى جستن با، پهلو زدن

[h=2]expedite
voice-big-icon-trans.png
[/h]تسريع کردن در، پيش بردن ، شتابان

[h=2]extraneous
voice-big-icon-trans.png
[/h]خارجى ، خارج از قلمرو چيزى ، غيراصلى ، تصادفى ، فرعى

[h=2]facetious
voice-big-icon-trans.png
[/h]شوخ ، لوس ، اهل شوخى بيجا

[h=2]menial
voice-big-icon-trans.png
[/h]پست ، نوکر مابانه ، چاکر، نوکر، ادم پست

[h=2]paltry
voice-big-icon-trans.png
[/h]اشغال ، چيز اشغال و نا چيز، جزئى

[h=2]prodigious
voice-big-icon-trans.png
[/h]حيرت اور، شگفت ، غير عادى ، شگرف

[h=2]profound
voice-big-icon-trans.png
[/h]عميق ، ژرف

[h=2]rabid
voice-big-icon-trans.png
[/h]بد اخلاق ، متعصب ، خشمگين ، هار، وابسته به هارى

[h=2]salubrious
voice-big-icon-trans.png
[/h]سازگار، گوارا، سالم ، صحت بخش ، سودمند

[h=2]succinct
voice-big-icon-trans.png
[/h]موجز، کوتاه ، مختصر، مجمل ، فشرده ، چکيده

[h=2]trivial
voice-big-icon-trans.png
[/h]جزيى ، ناچيز، ناقابل ، کم مايه ، مبتذل

[h=2]usurp
voice-big-icon-trans.png
[/h]غصب کردن ، بزور گرفتن ، ربودن

[h=2]venerable
voice-big-icon-trans.png
[/h]محترم ، معزز، قابل احترام ، ارجمند، مقدس

 
  • پیشنهادات
  • √ Shadow √

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    554
    امتیاز واکنش
    589
    امتیاز
    321
    محل سکونت
    تـهـران
    [h=2]abjure
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سوگند شکستن ، نقض عهد کردن ، براى هميشه ترک گفتن ، مرتد شدن ، رافضى شدن

    [h=2]allay
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ارام کردن ، از شدت چيزى کاستن

    [h=2]complacent
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]از خود راضى ، عشرت طلب ، تن اسا، خود خوشنود

    [h=2]connoisseur
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خبره

    [h=2]debilitate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ناتوان کردن ، ضعيف کردن

    [h=2]deter
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بازداشتن ، ترساندن ، تحذير کردن

    [h=2]discreet
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]با احتياط، داراى تميز و بصيرت ، باخرد

    [h=2]evanescent
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]محو شونده ، ناپايدار

    [h=2]foment
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]برانگيختن ، پروردن ، تحريک کردن

    [h=2]glean
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خوشه چينى کردن ، اينسو انسو جمع کردن

    [h=2]impetuous
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بى پروا، تند و شديد

    [h=2]occult
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]از نظر پنهان کردن ، مخفى کردن ، پوشيده ، نهانى ، سرى ، رمزى ، مکتوم ، اسرار اميز، مستتر کردن

    [h=2]penitent
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]توبه کار، پشيمان ، تائب ، اندوهناک ، نادم

    [h=2]propensity
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]تمايل طبيعى ، ميل باطنى ، رغبت ، گرايش

    [h=2]quarry
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]لاشه شکار، شکار، صيد، توده انباشته ، شيشه الماسى چهارگوش ، اشکار کردن ، معدن سنگ

    [h=2]reproach
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سرزنش ، عيب جويى ، توبيخ ، رسوايى ، ننگ ، عيب جويى کردن از، خوار کردن

    [h=2]slovenly
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]شلخته ، هردمبيل ، نامرتب ، ژوليده ، لا ابالى

    [h=2]somber
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سايه دار، تاريک ، غم انگيز، محزون

    [h=2]tantamount
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]برابر، معادل ، هم کف ، همپايه ، بمثابه

    [h=2]wary
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بسيار محتاط، با ملاحظه ، هشيار

     

    √ Shadow √

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    554
    امتیاز واکنش
    589
    امتیاز
    321
    محل سکونت
    تـهـران
    [h=2]antiquated
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]کهنه ، منسوخ ، متروک ، قديمى

    [h=2]asinine
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خرصفت ،( مج ).نادان ، خر، ابله ، احمق

    [h=2]calumny
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بدنامى ، رسوايى ، بهتان افترا

    [h=2]commodious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]جادار، بکار خور، مقرون بصرفه ، سودمند

    [h=2]cumbersome
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سنگين ، طاقت فرسا، مايه زحمت ، بطى

    [h=2]dishevelled
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]پريشان ، ژوليده ، اشفته ، نامرتب

    [h=2]divulge
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]فاش کردن ، افشاء کردن ، بروز دادن

    [h=2]facade
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نماى سر در، جبهه ، نماى خارجى

    [h=2]fastidious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سخت گير، باريک بين ، مشکل پسند، بيزار

    [h=2]fluctuate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نوسان داشتن ، روى امواج بالا وپايين رفتن ، ثابت نبودن ، موج زدن ، بى ثبات بودن

    [h=2]grimace
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ادا و اصول ، شکلک ، دهن کجى ، نگاه ريايى ، تظاهر

    [h=2]interrogate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]استنطاق کردن ، تحقيق کردن ، باز جويى کردن

    [h=2]noisome
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]مضر، زيان بخش ، بدبو، کريه ، نامطلوب

    [h=2]pittance
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]مبلغ جزئى ، چندرقاز، کمک هزينه مختصر

    [h=2]tenacious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سرسخت ، محکم ، چسبنده ، سفت ، مستحکم ، استوار

    [h=2]unkempt
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]شانه نکرده ، ژوليده ، نامرتب ، ناهنجار، خشن ، ناسترده

    [h=2]unmitigated
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]کامل ، کاسته نشده ، تخفيف نيافته

    [h=2]vigil
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]شب زنده دارى ، احيا، دعاى شب

     

    √ Shadow √

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    554
    امتیاز واکنش
    589
    امتیاز
    321
    محل سکونت
    تـهـران
    [h=2]cliche
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]کلیشه-کلمه مبتذل

    [h=2]countenance
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سيما، قيافه ، رخ ، تشويق کردن ، پشتيبانى کردن

    [h=2]debacle
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]افتضاح ، سقوط ناگهانى حکومت و غيره ، سرنگونى

    [h=2]effrontery
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]جسارت ، گستاخى ، بيشرمى ، چيرگى

    [h=2]equanimity
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]متانت ، خوددارى ، ملايمت ، ارامى ، قرار، قضاوت منصفانه ، تعادل فکرى ، انصاف ، عدالت

    [h=2]flabbergasted
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]مبهوت کردن ، گيج کردن

    [h=2]gaunt
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]لاغر، نحيف ، بدقيافه ، زننده ، بى ثمر، لاغرکردن ، زننده ساختن ، ويران کردن

    [h=2]hirsute
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]پرمو، مويى ، پشمالو

    [h=2]lampoon
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]هجو، کنايه ، هجو کردن

    [h=2]nonentity
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]چيز غير موجود، جيز وهمى و خيالى ، عدم

    [h=2]parable
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]مثال ، مثل ، تمثيل ، قياس ، نمونه ، داستان اخلاقى

    [h=2]pensive
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]انديشناک ، متفکر، افسرده ، پکر، گرفتار غم ، محزون

    [h=2]refute
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]رد کردن ، تکذيب کردن ، اشتباه کسى را اثبات کردن

    [h=2]sanctimonious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]مقدس نما، مقدس



    [h=2]stupor
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خرفتى ، بى حسى ، کند ذهنى ، گيجى ، بلاهت ، بهت

    [h=2]vivacious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]با نشاط، سرزنده ، مسرور، داراى سرور و نشاط

    [h=2]whet
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]تيز کردن ، برانگيختن ، تهييج کردن ، صاف کن ، ابچرا، عمل تيز کردن بوسيله مالش

    [h=2]whimsical
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بوالهوس ، وسواسى ، دهن بين ، غريب ، خيالباف

    [h=2]wince
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خود را عقب کشيدن ، رميدن ،( از شدت درد )خود رالرزاندن و تکان دادن ، لگد پرانى

     

    √ Shadow √

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    554
    امتیاز واکنش
    589
    امتیاز
    321
    محل سکونت
    تـهـران
    [h=2]acme
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]اوج ، ذروه ، قله ، منتها(درجه ء)، سر، مرتفعترين نقطه ،( طب )بحران ، نقطه ء کمال

    [h=2]candid
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بى تزوير، منصفانه ، صاف وساده

    [h=2]compassion
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]دلسوزى ، رحم ، شفقت ، غمخوارى

    [h=2]copious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]فراوان ، مفصل ، زياد، خيلى

    [h=2]covert
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نهان ، راز، پناهگاه ، پوشيده ، پوشپر

    [h=2]degrade
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]تنزل کردن ، تنزل دادن

    [h=2]depict
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نمايش دادن( بوسيله نقشه و مانند ان)، نقش کردن ، مجسم کردن ، رسم کردن ، شرح دادن

    [h=2]dexterity
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]زبردستى ، تردستى ، سبکدستى ، چابکى ، چالاکى

    [h=2]epitome
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خلاصه ، مختصر، خلاصه رئوس مطالب

    [h=2]genre
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نوع ، قسم ، جور، طبقه ، دسته ، راسته ، جنس ، طرز، طريقه

    [h=2]grotesque
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]غريب و عجيب ، بى تناسب ، مضحک ، تناقض دار

    [h=2]ignominious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]رسوا، مفتضح ، موجب رسوايى ، ننگ اور

    [h=2]ingratiate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خود شيرينى کردن ، مورد لطف و عنايت قرار دادن ، طرف توجه قرار دادن ، ارضاء کردن ، داخل کردن

    [h=2]naive
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ساده و بى تکلف ، بى ريا، ساده ، بى تجربه ، خام

    [h=2]penury
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]احتياج ، فقر، تنگدستى ، نيازمندى زياد، خست

    [h=2]perfidious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]پيمان شکن ، خائن

    [h=2]repugnant
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]متناقض ، مخالف ، تنفرانگيز، زننده

    [h=2]unsavoury
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نگفتن ، گفته نشدن ، انکار کردن ، پس گرفتن( گفته)

    [h=2]vehement
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]تند، شديد، با حرارت زياد، غضبناک

    [h=2]venial
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]قابل عفو، قابل اغماض ، بخشيدنى ، گـ ـناه صغير

     

    √ Shadow √

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    554
    امتیاز واکنش
    589
    امتیاز
    321
    محل سکونت
    تـهـران
    [h=2]antipathy
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]احساس مخالف ، ناسازگارى ، انزجار

    [h=2]austere
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سخت ، تند و تلخ ، رياضت کش ، تيره رنگ

    [h=2]conducive
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]موجب شونده ، سودمند، مساعد، منجر شونده

    [h=2]confront
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]روبرو شدن با، مواجهه دادن

    [h=2]erudite
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]فرجاد، اموزنده ، عالم ، دانشمند، متبحر، دانشمندانه

    [h=2]felicitous
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خوشى ، سعادت ، برکت ، اقتضاء، مناسبت

    [h=2]germane
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]وابسته ، مربوط، منتسب ، خويش و قوم

    [h=2]halcyon
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]مرغ افسانه اى که دريا را ارام ميکند، ايام خوب گذشته ، روز ارام

    [h=2]iconoclast
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بت شکن

    [h=2]motivate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]انگيختن

    [h=2]nascent
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]پيدايش يافته ، درحال تولد

    [h=2]phobia
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ترس بيخود، بيم ، انزجار، نفرت ، تشويش

    [h=2]rationalize
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]عقلا توجيه کردن

    [h=2]servile
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]پست ، دون ، شايسته نوکران ، چاپلوس

    [h=2]sojourn
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ساکن موقتى ، ادم سيار

    [h=2]superfluous
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]زائد، زيادى ، غير ضرورى ، اطناب اميز

    [h=2]tenable
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نگاه داشتنى ، قابل مدافعه ، قابل تصرف

    [h=2]therapy
    voice-big-icon-trans.png
    [/h](طب )درمان ، معالجه ، مداوا، تداوى

    [h=2]vertigo
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سرگيجه ، دوران ، دوار سر، چرخش بدور

    [h=2]volition
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خواست ، اراده ، از روى قصد و رضا، از روى اراده

     

    √ Shadow √

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    554
    امتیاز واکنش
    589
    امتیاز
    321
    محل سکونت
    تـهـران
    [h=2]audacity
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بى باکى ، بى پروايى ، جسارت ، گستاخى

    [h=2]capitulate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]تسليم شدن

    [h=2]chicanery
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]حيله بازى ، ضد ونقيض گويى ، مغالطه

    [h=2]docile
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]رام ، سر براه ، تعليم بردار، مطيع

    [h=2]facet
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]صورت کوچک ، سطوح کوچک جواهر و سنگهاى قيمتى ، تراش ، شکل ، منظر، بند، مفصل

    [h=2]fatal
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]کشنده ، مهلک ، مصيبت اميز، وخيم

    [h=2]foist
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]جا زدن ، چيزى را بجاى ديگرى جا زدن ، جيب برى کردن ، بقالب زدن( چيز تقلبى)

    [h=2]glib
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]روان ، سليس ، چرب زبان ، زبان دار، ليز، لاقيد

    [h=2]homogeneous
    voice-big-icon-trans.png
    [/h](زيست شناسى )مقاربت کننده باهم جنس خود، متوافق ، هم جنس ، يکجور، مشابه

    [h=2]legerdemain
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]تردستى ، حقه بازى ، حيله ، شعبده

    [h=2]malleable
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]چکش خور، نرم وقابل انعطاف

    [h=2]passe
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]دسته ، جماعت ، گروه کثير

    [h=2]procrastinate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بدفع الوقت گذراندن ، معوق گذاردن

    [h=2]reticent
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]محتاط در سخن ، کم گو

    [h=2]retort
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]برگرداندن ، پس دادن ، جواب متقابل دادن ، جواب متقابل ، تلافى

    [h=2]stagnant
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بدون حرکت ، راکد، ايستا، کساد

    [h=2]stigmatize
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]داغ ننگ زدن بر، نشان دار کردن ، لکه دار کردن

    [h=2]tacit
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ضمنى ، ضمنا، مفهوم ، مقدر، خاموش ، بارامى وسکوت

    [h=2]tantalize
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]اميدوار، وسپس محروم کردن ، کسى را دست انداختن ، سردواندن ، ازار دادن

    [h=2]trend
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]گرايش ، تمايل

     

    √ Shadow √

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    554
    امتیاز واکنش
    589
    امتیاز
    321
    محل سکونت
    تـهـران
    [h=2]belated
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ديرشده ، ديرتر از موقع ، از موقع گذشته

    [h=2]callous
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سفت ، پينه خورده ، بيحس ، بى عاطفه ، سنگ دل ، بى حس کردن ، پينه زدن ، پنبه اى

    [h=2]decrepit
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سالخورده و فرتوت ، ضعيف و ناتوان ، خيلى پير

    [h=2]delineate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]مشخص کردن ، ترسيم نمودن ، معين کردن

    [h=2]demeanour
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]رفتار، سلوک ، وضع ، حرکت

    [h=2]flay
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]پوست کندن از، سخت انتقاد کردن

    [h=2]heinous
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]زشت ، شنيع ، شرير، ظالم ، فجيح ، تاثر اور

    [h=2]imperturbable
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]تزلزل ناپذير، ارام ، خونسرد، ساکت

    [h=2]infraction
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نقش ، تخلف ، شکستن

    [h=2]Machiavellian
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]وابسته به عقايد سياسى ' ماکياولى'

    [h=2]opprobrium
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]رسوايى ، ننگ ، خفت ، زشتى ، ناسزايى

    [h=2]pandemonium
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]مرکز دوزخ ، کاخ شيطان ، دوزخ ، غوغا

    [h=2]redress
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]جبران خسارت ، تصحيح ، التيام ، دوباره پوشيدن ، جبران کردن ، فريادرسى

    [h=2]saga
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]حماسه ، حماسه اسکاندويناوى

    [h=2]staunch
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بند اوردن( جريان چيزى)، وفادار، ثابت قدم ، بى شائبه ، بى رخنه ، بى منفذ

    [h=2]turpitude
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]فساد، پستى ، دلواپسى ، دنائت ذاتى

    [h=2]unconscionable
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]غير معقول ، گزاف ، خلاف وجدان ، بى وجدان

    [h=2]vacillate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]دودل بودن ، دل دل کردن ، ترديد داشتن ، مردد بودن ، نوسان کردن ، جنبيدن ، تلوتلو خوردن

    [h=2]vindicate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]حمايت کردن از، پشتيبانى کردن از، دفاع کردن از، محقق کردن ، اثبات بيگناهى کردن ، توجيه کردن

    [h=2]vituperation
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ناسزا گويى ، توهين ، بدگويى ، سرزنش ، توبيخ

     

    √ Shadow √

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    554
    امتیاز واکنش
    589
    امتیاز
    321
    محل سکونت
    تـهـران
    [h=2]augment
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]افزودن ، زياد کردن ، علاوه کردن ، زياد شدن ، تقويت کرد

    [h=2]contort
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]از شکل انداختن ، کج کردن ، پيچاندن

    [h=2]elucidate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]روشن کردن ، توضيح دادن ، شفاف ، روشن

    [h=2]extol
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بلندکردن ، ارتقاءدادن ، اغراق گفتن ، ستودن

    [h=2]facile
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]اسان ، باسانى ، باسانى قابل اجرا، سهل الحصول

    [h=2]fatuous
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]احمق ، بيشعور

    [h=2]imperceptible
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ديده نشدنى ، غير قابل مشاهده ، جزئى ، غير محسوس ، تدريجى ، نفهميدنى ، درک نکردنى

    [h=2]lassitude
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سستى ، سستى تب ، تب سبک ، رخوت ، خمارى ، بى ميلى

    [h=2]magnanimous
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نجيب زاده ، ادم متنفذ، متشخص

    [h=2]mentor
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ناصح ، مربى ، مرشد

    [h=2]proximity
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]نزديکى ، مجاورت

    [h=2]repertoire
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]فهرست نمايش هاى اماده براى نمايش دادن

    [h=2]rhetoric
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]علم بديع ، علم معانى بيان ، معانى بيان ، فصاحت و بلاغت ، لفاظى ، خطابت ، قدرت نطق و بيان ، وابسته بعلم بديع يا معانى بيان

    [h=2]umbrage
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سايه ، تارى ، تاريکى ، سايه شاخ و برگ ، اثر، شابهت سايه وار، سوظن ، نگرانى ، رنجش

    [h=2]unwieldy
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]سنگين ، گنده ، بدهيکل ، دير جنب ، صعب

    [h=2]vapid
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بيمزه ، خنک ، مرده ، بيروح ، بى حس ، بى حرکت

    [h=2]vilify
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]بدنام کردن ، بدگويى کردن ، بهتان زدن

    [h=2]vitiate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]فاسد کردن ، تباه کردن ، معيوب ساختن ، خراب کردن ، ناپاک ساختن ، فاسد شدن ، تباه شدن ، بلااثر کردن

     

    √ Shadow √

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    554
    امتیاز واکنش
    589
    امتیاز
    321
    محل سکونت
    تـهـران
    [h=2]advent
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ظهور و ورود( چهار يکشنبه قبل از ميلاد مسيح)

    [h=2]allude
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]اشاره کردن ، اظهار کردن ، مربوط بودن به( با)to ، گريز زدن به

    [h=2]bogus
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ساختگى ، جعلى ، قلابى

    [h=2]curry
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ماليدن ، شانه يا قشو کردن ، پرداخت کردن چرم

    [h=2]denote
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]مشخص کردن ، تفکيک کردن ، علامت گذاردن ، علامت بودن ، معنى دادن

    [h=2]impious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ناپرهيزکار، بى دين ، خدا نشناس ، کافر، بد کيش

    [h=2]insidious
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]پراز توطئه ، موذى ، دسيسه اميز، خائنانه

    [h=2]intrinsic
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ذاتى ، اصلى ، باطنى ، طبيعى ، ذهنى ، روحى ، حقيقى ، مرتب ، شايسته

    [h=2]nutritive
    voice-big-icon-trans.png
    [/h] )nutritious(مغذى

    [h=2]pall
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]پارچه ضخيم روى تابوت يا قبر، تابوت محتوى مرده ، حائل ، پرده ، با پرده يا روپوش پوشاندن ، بيزارشدن ، بيذوق شدن ، ضعيف شدن ، ضعيف کردن

    [h=2]potpourri
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]محفظه عطر، عطر گل ، تنوع ، مخلوط درهم وبرهم

    [h=2]proffer
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]پيشنهاد، عرضه ، تقديم ، پيشنهاد کردن ، تقديم داشتن ، عرضه داشتن

    [h=2]propriety
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]تناسب ، نزاکت ، قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن ، مراعات اداب نزاکت ، برازندگى

    [h=2]raucous
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]خشن ، زمخت ، ناهنجار، خيلى نامرتب

    [h=2]sanction
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]فرمان ، فتواى کليسايى ، سوگند، تصويب ، جواز، تاييد رسمى ، داراى مجوز قانونى دانستن ، ضمانت اجرايى معين کردن ، ضمانت اجرايى قانون

    [h=2]shibboleth
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ازمون ، محک ، امتحان ، اصطلاح پيش پا افتاده ومرسوم ، بيان رايج ، اسم رمز

    [h=2]spate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]طغيان رود، سيل ، سيلاب ، رگبار، تعداد خيلى زياد، هجوم بى مقدمه ، سيل کلمات

    [h=2]substantiate
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ماهيت جسمانى دادن به ، شکل مادى بخشيدن به ، با دليل ومدرک اثبات کردن

    [h=2]succulent
    voice-big-icon-trans.png
    [/h]ابدار، شاداب ، پرطراوت

     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا