- عضویت
- 2016/09/30
- ارسالی ها
- 1,523
- امتیاز واکنش
- 10,543
- امتیاز
- 917
سلام
اول اینکه تولد نگاه رو تبریک میگم و من هم مثل سمیرا جان خوره رمان بودم شب و روزم رو با خوندن رمان ها میگذروندم و خب قطعا رمان هایی روهم که میخوندم، بیشترشون رو از اینجا دانلود میکردم. و یک روز هم تصمیم گرفتم که عضو انجمن بشم که هیچی ازش سردرنمیاوردم. وقتی عضو شدم چت باکس رو دیدم و یجورایی تمام فعالیتم اونجا بود اولین باری که سلام دادم توی چت هیچکی جوابمو نداد ولی بعدا با خیلی ها دوست شدم از جمله آیین و ادیان و احسان و بهتینا ستاره دیناز و.... کلی دوست عزیز دیگه که الان نیستن. کم کم نگاه شده بود یه جایی که داخلش تفریح میکردم و بعضی از دوستامم اوردم توی این انجمن و باهمدیگه فعالیت میکردیم. سالهای اول که عضوشدم فعالیت جدی و حرفه ای نداشتم. درحد همون تاپیک های تولد و نظرات و چندتا پست پراکنده توی بعضی از تالارها. گذشت و نگاه از یادم رفت. بعضی وقتا میومدم سر بزنم ولی متاسفانه فیـلتـ*ـر بود ودوباره نگااه رو فراموش میکردم. اما بهمن ماه بود که باز نگاه رو کشف کردم و فعالیت الکی مثلا حرفه ایم رو شروع کردم. خوشحالم که دوباره اینجام و فعالیت و پیشرفتم رو مدیون نگاه هستم. به پدر گفتم و به همه بچه های اینجاهم میگم آیندم رو مدیون نگاه هستم. نگاه برای من تلنگری بود که دست از هدفم هیچوقت نکشم.
اول اینکه تولد نگاه رو تبریک میگم و من هم مثل سمیرا جان خوره رمان بودم شب و روزم رو با خوندن رمان ها میگذروندم و خب قطعا رمان هایی روهم که میخوندم، بیشترشون رو از اینجا دانلود میکردم. و یک روز هم تصمیم گرفتم که عضو انجمن بشم که هیچی ازش سردرنمیاوردم. وقتی عضو شدم چت باکس رو دیدم و یجورایی تمام فعالیتم اونجا بود اولین باری که سلام دادم توی چت هیچکی جوابمو نداد ولی بعدا با خیلی ها دوست شدم از جمله آیین و ادیان و احسان و بهتینا ستاره دیناز و.... کلی دوست عزیز دیگه که الان نیستن. کم کم نگاه شده بود یه جایی که داخلش تفریح میکردم و بعضی از دوستامم اوردم توی این انجمن و باهمدیگه فعالیت میکردیم. سالهای اول که عضوشدم فعالیت جدی و حرفه ای نداشتم. درحد همون تاپیک های تولد و نظرات و چندتا پست پراکنده توی بعضی از تالارها. گذشت و نگاه از یادم رفت. بعضی وقتا میومدم سر بزنم ولی متاسفانه فیـلتـ*ـر بود ودوباره نگااه رو فراموش میکردم. اما بهمن ماه بود که باز نگاه رو کشف کردم و فعالیت الکی مثلا حرفه ایم رو شروع کردم. خوشحالم که دوباره اینجام و فعالیت و پیشرفتم رو مدیون نگاه هستم. به پدر گفتم و به همه بچه های اینجاهم میگم آیندم رو مدیون نگاه هستم. نگاه برای من تلنگری بود که دست از هدفم هیچوقت نکشم.