- عضویت
- 2016/08/02
- ارسالی ها
- 5,042
- امتیاز واکنش
- 53,626
- امتیاز
- 1,121
- محل سکونت
- کهکشان راه شیری ، سیاره ی Exo
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان نگاه دانلودی
خدمتتون هستم با اولین دور مسابقه شب چله
در این بخش شما با خوندن متن های تبریک شرکت کننده ها رای تون رو به شخصی که لیاقتشو داره
می دین
لطفا قوانین رو تا پایان مسابقه رعایت کنید
1- هیچ شرکت کننده ای حق معرفی کار خودش رو در چت ، همین تاپیک ، امضا ، پروفایل ، خصوصی و ... نداره . اگر ببینم کوچک ترین اشاره ای به کارتون چه عمدا و چه سهوا کردید درجا حذف می کنم .
2- بشنوم کسی تقلب کرده (زدن خصوصی با یه عده و گفتن اینکه بهم رای بدید ، مولتی و...) بدون اینکه برم دلیل ازش بپرسم حذفش می کنم .
3-اگر کسی بین مسابقه متوجه شد متنی از نت یا بعضی جملاتش از نته سریعا بهم خبر بده .
4-توهین ممنوع
5-شرکت کننده هایی که خط هاشون اندازه مقرر نیست اگر برنده بشن متنشون به گوینده ها داده نمیشه
6- به 3 نفر می تونید رای بدید
متن ها :
تبریک 1
یلدای باز می اید با کرشمه های پاییزی و دلبریهای زمستانه.یلدا همان یل و دای(مادر باروری و رویش)باستانی ماست.همان که با انار و هندوانه اش می کوشد تا داغ زلزله کرمانشاه و سقوط اتوبوس دانش اموزان دختر وهزاران حادثه تلخ را کمی بر دلمان سرد کند.
یلدا می اید تا مانند هرسال بگوید لطف و رحمت خدا با باران و برف بر زمین منتظر و صبور بـ ـوسه مهربانی میزند و گرمای این بـ ـوسه ،طبیعت بهاری را زایش می کند و روزی میرساند انسان وهرجنبنده را.
یلدای زیبای هزاران ساله بدون خستگی با محبت و لطف به تمام سرزمینمان سر میزند و نفس پاکش را بر همه ی پیکر وطنم پخش می کند.
جشن یلدا مبارک باد.
جشن یلدا بر تمامی زنان و مردان و فرزندان صبور و ازاده و مهربان وستم کشیده و باهوش این سرزمین مبارک باد.
با یلدا باورکنیم مرگ پایان نیست.همان گونه که مرگ سبزی درختان درزمستان تنها یک تغییر است از سبز وقهوه ایی و نارنجی به سپیدی زایش دوباره.
باور کنیم یلدا نوازش دست خداست بر طبیعت وشعور ادمی.
یلدایت مبارک ای انکه نه قرمزی هندوانه یلدایت است نه دانه های لعل نشان انار.
یلدایت مبارک ای انکه یلدا را ازپس هزاران سال پراز هزاران امید و یاداوری و زندگی می بینی
یلدای امسالت اغازی باشد برامید یا مقلب القلوب و الابصار خواهر سبزینه پوشش.
یلدایتان همواره مبارک.
تبریک 2
^ یلدا ^
یلدا...آن دخترِ مو بلند و سرو مانندِ زمستان از راه رسید.
با چشمانی مشکی، زلفی به رنگ یلدا و لباسی به به سپیدیِ زمستان!
دختری که حالا، در میان آذر و دی گیر افتاده و امسال قرار است با آذر همنشین شود و در کنار آن، عمر بگذراند!
آمدن این دختر دوست داشتنی و سرو نشین را، سزاوار تبریک و شادباش است.
دخترجان، آمدنت را تبریک می گویم.
شب یلدا، خاطرات زیادی را برای ما رقم می زند.خاطراتی که هر کدام، سرِ دراز دارند.
دخترجان، با آمدن تو بعضی فرزندشان را در آغـ*ـوش گرفتند.بعضی، اشک ریختند برای نبود مادرشان.
بعضی ها نان خشک را به عنوان انار، و آب باران را به عنوان هندوانه می خورند.بعضی های دیگر هم، برای مسافرت کوتاه مدتشان، به سواحل فلان کشور می روند تا شب یلدا را در کنار غربتی ها باشند!
و اما من؛
من در اوج تنهایی، به دانه های انار خیره می شوم؛ قرمز رنگ اند و زیبا.دقیقا مانند موهای او!
خدایا، تو که این همه دانه را در ظرافت کامل در کنار هم قرار دادی، دیگر قرار دادن ما دو تا که برایت کاری نداشت.
منی که می خواستم تمام شب های یلدا را در کنار موهای زیبای او سپری کنم، حالا باید با یادگاری اش به دانه های انار خیره شوم و هندوانه را با گریه بخورم.
یادگاری او، دخترِ موبلندِ زمستان است.دختری که هر شبِ یلدا، خاطرات او را برایم زنده می کند.
ای دختر زمستان، می شود دیگر نیایی و مظلومیتم را آشکار نکنی؟قول می دهم شکایتت را پیش پدرت نبرم!
عاشق تبریک،بی درد تبریک، پولدار و فقیر، تبریک.
و اما من،
إی منِ بی او، یلدایِ تکرار شدنی ات، مبارک!
تبریک 3
زنگ آخر بود.معلممون با آرزوی اینکه شب خوب و خوشی رو با خونواده هامون داشته باشیم، شب یلدا رو یاد آوری کرد. از اون لحظه به بعد توی یه دنیای دیگه ای رفتم و بغض سنگینی تو گلوم نشست.
آخه شب چله بود و پدرم شیفت بود ،بعد از انجام دادن کلی از کارای شهرداری که ریخته بود رو سرش، خسته و کوفته اومد خونه. متوجه شدم که همش مشغول فکر کردنه بعد از کلی سوال ازش فهمیدم که چون اونشب بارندگی برف زیاد بود و تمام شهر از پوشش برف سفید شده بودن بابام نتونست کار هارو بدوم نقض انجام بده برای همین یه شب جریمه شده بود.
برای اینکه توی این شب های سرو پدرم رو درک کنم بی اراده شال گردنم رو توی کیفم انداختم و با اینکه دست هام از سرما کزکز می کرد دستکش نپوشیدم. توی میوه فروشی ها و شیرینی فروشی ها قل قله بود.با خودم گفتم :کاش بعد از خوش گذرونی شب چله شون به فکر بابای من هم باشن تا نه اذیت شه و نه جریمه.
نزدیک خونه از دوستم فاطمه خداحافظی کردم و در خونه رو زدم که باز شدن در هم زمان شد با رفتن در آغـ*ـوش گرم پدرم.بی اختیار اشکم سرازیر شد.
کلی غر زد که چرا خودت رو نپوشوندی و مثه چغندر قرمز شدی ولی از غر زدن پدرم هم حض کردم.
چقدر آدم هایی هستند که با ناداری هاشون به هم نزدیکند و چقدر آدم هایی که با دارایی هاشون از هم دورند.
دوست عزیز امیدوارم که شب یلدات هرجا که هستی با صفا صمیمیت باشه نه اینکه پای یه سفره بزرگ که فقط فاصله رو زیاد میکنه بشینی.
تبریک 4
اگر تو را به من هدیه دهند شب را به درازای یلدا می کشانم!
در میان کلبه ی سردم کرسی عشق برپا میکنم و تو را میان لحاف محبت می پیچانم و انگاه نوای قل قل سماور غزل وصال حافظ را نغمه کنان در گوش تو انچنان اواز میکنم که تا پگاه فردا تمام چکاوک ها در گوش دریا و ساحل ها نغمه کنند:
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و نا ولها
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
چه زیباست این یلدا که اسمانش تو را ندارد و ماه در خانه ی من است:عشق ان کولی سرمست خریدار من است
دوست دارم دانه دانه ی انار دلم در دهان تو اب شود و انگور لبان تو به دست من شــ ـراب ناب شود! من عاشق توام و حیران مثل هندوانه ای که در حوض غوطه میخورد!و چه شیرین است هندوانه ی یلدای تو!
اگر تو را به من هدیه دهند چله ی زمستانم بهار میشود و دل رفته و راز پنهان من اشکار می شود!
ای کاش تو را به من هدیه دهند
همین امشب!همین یلدا
و من تورا کنار کرسی دلم بنشانم و در لحاف محبت بپیچانم و یلدایت را تبریک بگویم
یلدایتان مبارک
تبریک 5
نزدیک است ..یلدا را میگویم . یلدا بهانه ایست دلیلی ست برای باهم بودن ، برای فشردن زنگ خانه ی مادر بزرگ همانکه صدای بلبلی دارد ، برای بوییدن گلهای باغچه که پدر بزرگ هر روز آبشان میدهد ،بهانه ایست برای پهلوی هم نشستن زیر کرسی آنهم کرسی پر از گرمایه محبت ، برای فال حافظ ، برای داستان های قدیمی ، برای شعر خواندن آنهم با صدای بلند ،برای گذاشتن خانه روی سرمان ، برای لبخند های از ته دل ، حتی برای پر خوری و دیگران را اذیت کردن ،برای گل گفتن و گل شنیدن، بهانه است دیگر برای خداحافظی با پاییز با فصل زرد و دلتنگی با فصل بغ ، فصل خش خش برگ ها ، فصل قدم زدن های دو نفره، امیدوارم با رفتن پاییز ببرد یلدا با خود برگ های زرد دلتنگیتان را ، این بهانه را از دست نده چون شبیست به بلندای یلدا، ،بزرگ است به پهنای لهاف کرسی مادر بزرگ ، گرم است به گرمی دستان مادر بزرگ، و عمیق و پر از امید چون فالی از حافظ ، یلدایتان بلندو فرخنده باد.... شاد باد یلدا
تبریک 6
پرسه میزند در کوچه های شهر اما گویا جایگاهی نمی یابد؛اما میرسد روزی ساعتی و دقیقه ای سرخ رنگ، رنگ دانه های سرخ انار رنگ هندوانه های شیرین پدر بزرگ،فرا میرسد،جایگاهی می یابد اما دیگر کسی حواسش نیست که یلدا آمده. همهه با نام او با ورودش جشن میگیرند دور هم جمع میشوند و صدای خنده های گاه و بی گاهشان کوچه را پر میکند اما کسی متعجب نمی شود؛ گویی همه در حال همین کار هستند. مگر میشود برای ورود کسی جشن گرفت و به او توجهی نکرد؟ یلدا می آید همه خوشحال آسمان لرزان زمین یخبندان اما دل ها گرم است به گرمی کرسی مادر بزرگ به گرمی چای های لب سوز به گرمی تابستانی که هیچ جایگاهی در آن لحظه ندارد به گرمای آفتاب سوزان فردا، آری گرم است این دل های سنگ گونه اما چه؟ برای دقیقه ای؟ ساعتی؟ و یا حتی روزی؟
یلدا با آمدنش گرده ای از عشق و محبت روی سنگ ریزه های دل هایمان می نشاند تا حداقل شب ورود او را شادی کنیم شبی که دقیقه ای طولانی تر از هر شبی سپری می شود تا ساعاتی بیشتر از آن گرد های محبت استفاده کنیم.
گویا این ننه یلدا همان ننه سرمای کودکی هایمان است. در کودکی های دور دستمان ننه سرمایی بود که اغلب علاقه به دیدنش داشتیم. کیست؟کجاست؟چه نقشی در این کره ی خاکی دارد؟آری حال میفهمیم که این ننه سرما با خود دانه های بلورین برف را می آورد با خود شبی طولانی می آورد. می نشیند همچو کودکی حسود به شادی بشریت دوپا می نگرد. آنقدر که به شادی دیگران نگاه کرده است بعد از سالیان سال زندگی وشاید قرن ها پرسه زدن باز هم جوان است؛گویا از شادی انسان ها نشاطی درونش تزریق میشود که دارویی گیاهی که برای جوانی پوست مفید است. ما هم میتوان از این داروی ارزان قیمت بهرمند شویم. دستورالعمل این دارو بسیار آسان است،گره های روی پیشانی را باز کرده سپس کمی کنار لب هایمان چروک ایجاد کنیم و به زیبایی های دنیا بنگریم؛حال شاد و خرم از پوستی صاف و سرشار از انرژی به زندگی روز مره رسیدگی کنیم.
یلدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. یلدا آفریده پروردگار متعال است که روحی در آن دمیده سرشار از عشق و لطف و محبت.یلدا می آید با شور و نشاط و هنگام رفتن آن همه پراکنده می شوند هر کسی سوی خود و دیار خود با دل هایی سرشار از لطف و رحمت الهی...
«یلدایتان پابرجا»
تبریک 7
یادتونه ، می گفتیم : "جوجه رو آخر پائیز می شماریم "؟ الان وقت شمردنشون رسیده . دقیقا سی آذر مصادف با ایزد مهر ،آخرین روز پاییز و شروع دوباره ی زمستان ! همه زیر کرسی تو خونه مامان بزرگ و بابابزرگ ها نشستیم و از این دورهمی خودمونی شاد و سر حالیم . گل می گیم و قصه قدیم ها رو می شنویم ؛ از پیروزی فرشته نور و روشنی بر اهریمن تاریکی و خاطرات چند روز پیش ،
کتاب حافظ و شاهنامه دست به دست می گردد ، بعضی فال حافظ گیرند و رسوای دو عالم شوند و بعضی شعر و شاعری کنند با شاهنامه ی فردوسی ... یادتون کوچیک بودیم می گفتیم :"چشم چشم دو ابرو ، دماغ و دهن و یه گردو " حالا من یلداییش رو براتون میگم : "بادام بادام دو تخمه ، قارچ هندونه با خنده "
خلاصه دندون تون شبیه دانه های انار باشه و لب تون مثل ترک پوست انار خندون ، زبونتون مثل هندونه شیرین ، دلتون مثل برف صاف و... از قدیم رسم بوده طبق آیین باستان مردم تا طلوع خورشید بیدار می موندن و دور هم میوه و آجیل و... می خوردند حالا که هزار هزار ماشاالله ، چشم کف پا همتون ! من و شما جوون ها تا نت و اینترنت هست مگه از جامون جم می خوریم؟ نه جونم ، خونه بزرگ تر ها هم اگه ؛ وای فای نداشته باشن هم نمی ریم! این دیگه چه وضعشه خواهر من برادر من خدایی نکرده اگه اتفاقی بیفته نت می تونه برات جبران کنه ؟ یا می شه زمان رو به عقب گرد کرد ؟جواب یک کلام" نه " پس شب یلدا رو با بسم الله خودتون یلدایی کنید . چند ساعت چیزی از شما کم نمی کنه بلکه اضافه می کنه ! راستی دوست من ، الان به فکر مردم زلزله زده ی کشورمون در استان های مختلف هستید؟ تو سوز سرما ، لباس غذای کافی و... ندارن اون ها هم امیدشون بعد از خدا به همه ی انسان هاست . مردم سرزمین من ، یلداتون یلدایی.
شب یلدا ، شب ایزد مهر و میترا
شب دیوانگی سرما ، در کوه و دشت و دریا
شب بارون نور ماه و ستاره
شب شوق رسیدن دوباره
شب نقل و قول انجیر
شب اسارت قفل و زنجیر
شب یلدا شب دلدادگی برای فردا
تبریک 8
یلدا،مرزی یک دقیقه ای برای شروع زمستان و خداحافظی با پاییز؛لحظه وصال اذر با دی... به رقـــص بخارقهوه در کنج پنجره،آدم برفی خندان کنار باغچه،رد پاهای روی برف؛تـــبریک...تبریک،تبریکی به گرمی کرسی های خانه مادربزرگ،به شیرینی هندوانه ها،به لـ*ـذت لحظه برخورد هسته های هندوانه با دندان،به صمیمیت قلب هایمان،به امید روزهای خوب،لحظه های شیرین...تـــبریک، به دستان پینه بسته پدری که لبخند عجیب و آن برق چشمانش شور و شوقی وصف ناپذیر به قلب جاری میسازد...تـــبریک، به موج اشک های مادری که جای خالی همسرش سیب گلویش را تکان میدهد و نوشته "شهید حرم..."زیر عکسش خاطرش را تسلی میدهد...تـــبریک گرم و صمیمی به پسران خفته روح الله...تـــبریک به مردی کوچک که با وجود سرما دلش به خانه گرم است و فقط میخواهد گل هایش به فروش برسد؛زمستان آمده است،سرمابه زودی مهمان خانه اش میشود،خواهرش کفش ندارد،شاید فقیر باشد،شاید لباس های دیگران به تنش زار بزند،ولی آن غیرت و مردانگی در وجودش از ترحم ها جلوگیری میکند،اخرغرور مرد را در این موارد نباید شکست...تــــبریکی به صافی و سادگی دل دختر چه ای که قهقهه هایش عجیب دل میرد...تـــبریکی به اندازه لـ*ـذت برف بازی با دوستان،به اندازه عشق جاری میان دستانی که این راه برفی را اهم پشت سر می گذارند و گرمای دلشان بر سرمای هوا چیره میشود...تـــــبریک به آیینه بودن دانه های یاقوت سرخ به همان صافی و یکدستی...تـــــبریکی،به زیبایی لبخند پسته...تـــبریکی به سادگی یک جمله که دلت را میلرزاند فقط مهم است گوینده کی باشد...یلدا،نوید بخار رو پنجره و شیطنت های بچگانه...مهمانی برف روی تن عـریـان درخت...ادم های برفی هایی با دماغ هویجی...انگشتانی قرمز ...رقـــص برف در آسمان که عجیب وسوسه انگیز و ارامش بخش است...تــــــبریک برای روز های پیش رو برای این شب عزیز که گویی شب تولد زمستان است...در نهایت آرزوی شادی،امید و صمیمیت برای شما فرزندان ایران زمین...ساکنان جدید خانه شما در یلدای 96؛عشق،لبخند،مهربانی،دلِ خوش،موفقیت و هر آنچه آرزوی شماست.........
..................................................یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلدا مـــــــــــــــــــــــــــــــبارک................................................................
تبریک 9
قلم به دست گرفته بودم و داشتم فکر می کردم چه متنی مناسب تبریک یلدا به سبک نگاه دانلوده که یادم افتاد...
ما تو نگاه یه خانواده ایم پس این متن باید به صمیمیت دونه های انار کنار هم باشه.
ما تو نگاه هرروز بهتر از دیروزیم و ایده های جدید داریم درست مثل پشمک حاج عبدالله.
اینجا همه رنگی داریم درست مثل آجیل یلدا و سبزامون قرمز می شن مثل هندونه ی شب چله.
اینجا تو نگاه ما متن هایی می نویسیم شیرین و تلخ، مثل فال حافظ!
اینجا روابط به چسبندگی پشمک و شیرینی کیکه از همون هایی که شکل هندونه است و مد شده.
آروم پاشدم و انار هارو دون کردم و به ذهنم رسید که چقدر شبیه ما آدماان همه از یه غلاف و کنار هم متولد می شن ولی یکیشون دونه و ذات بهشتی داره، یکیشون ممکنه بی افته رو زمین و یکیش خراب بشه؛ ولی آخرش همشون خرده می شن.
خواهرم تخمه به دست اومد و گفت:
- شب فیلم نگاه کردنی میچسبه.
تازه یادم افتاد امشب طولانی ترین شب ساله. شبی که بهونه می شه تا دوباره دور هم جمع بشیم. تازه فهمیدم هدف این مسابقه چیه، تا الان داشتم فکر میکردم متن بنویسم تا اول بشم ولی تازه فهمیدم هدف مسابقه ی یلدای نگاه هم همینه، همه کنار هم باشیم!
پس از ته دل این شب رو به خانواده ی نگاهیم تبریک می گم و برای همه عمری به سبزی پوست هندونه و شیرینی شکلات آرزو میکنم.
یلداتون به سرخی خون انار!