مسابقه مسابقه شبانه شعر نویسی(۱۱)

[*SAmirA]

بســــــــمه تعالــــــے


سلامی دوباره به دوستان عزیز نگاهی

یازدهمین دوره مسابقات شبانه، شعر نویسی رو شروع می‌کنیم

کلمات انتخابی از طرف شقایق مدیر تالار گویا هست چون ایدا انلاین نشد برای امشب به این صورت می‌باشد.

رها
جفا
صفا
خدا
میعاد
صدا
هوا
محبت
مهر
ریا
وفا
بلا
ندا


موارد مهم:
می‌تونید کلماتی هم خودتون اضافه کنید؛ ولی حتما کلمات انتخابی ما باید توی شعر بکار رفته باشه.

اونایی که شعر گفتن بلد نیستند می‌تونند جمله سازی کنند

قالب شعر الزاما نباید غزل باشد.
هر قالبی به جز شعر نو می‌تونه استفاده بشه.
هر قالبی‌که قافیه دار باشه.


تایپک تا فردا ساعت هشت شب باز هست.

برنده مسابقه، کلمات روز بعد رو مشخص می‌کنه و خود شخص دیگه نمی‌تونه توی اون شب در مسابقه شرکت کنه.

همگیتون موفق باشید.​

 

[lhanil]

ای غم دل شو ازاین زندان رها
بر من عاشق نکن این سان جفا

من که بهر عشق روزها کردم صفا
از برای عاشقی هایم صدا کردم خدا

در تمنای محبت بوده ام
در هوای وصل او خشکیده ام

در ریای آشنا من مرده ام
در خیال بودنش آشفته ام

ای بلای خانه ی دل
شو ازاین زندان جدا

مهر اورا کز تنم دزدیده ای
هستیش را از وجودم بـرده ای

از من عاشق چه می خواهی دگر
رو کنون میعاد خود را در شکن

با ندای حزن و اندوهت برو
این غرور بی وفا را هم ببر ​

 

[shaghiw.79]

سال‌ها گذشت و از عشق کذبت گشتم رها
در خلوت خویش اما به یاد تو کنم خدا را هزار بار صدا
فرسنگ‌ها دور تر ز من، با عشق جدید کنی صفا
عشقت نمادین بود، نماد بهتان و جفا
روزها کنم مرور خاطرات و گوش به صدای تو
باز سوزش قلبمو اشک، امان از بلا که بودی بلا
بلای جان و روح و زندگی من
حرف‌های خوش رنگ و لعابت بود از سر ریا
مهر و محبت ماه‌هاست کشته شد در من
حال خوشحال باش و به نگار چند روزه‌ات بکن وفا

اثراتع بیخوابیه‌ها

 

[Alone M]

دیشب برف باریده بود انگار در طبیعت عروسی برپا بود و زمین عروس سفید پوشش بود، و من از صبح در بیرون و بر روی صندلی ام نشسته، دستم را به دور لیوان چایی حلقه کرده بودم که گرمی لیوان تضاد لـ*ـذت بخشی را با سرمای هوا به وجود آورده بود. صدایی وجود نداشت و همین باعث می شد به گذشته ها فکر کنم. به ان زمان هایی که پدر بزرگم همیشه می گفت:
- خدا دنیا را بد ساخته است و ما آن را بدتر ساخته ایم.
و من وقتی به رفتار متقابل خودمان و دنیا نگاه می کنم می فهمم که راست می گفت، اصلا عین حقیقت بود. باور ندارید خودتان فکر کنی!
ببینید که دنیا با چه کسی با مهر و محبت رفتار کرده که ما هم جزوی از آنها باشیم؟ دنیا به چه کسی وفا کرده؟ وقتی به خودمان هم وفایی نداریم، اصلا دنیا با جفا کردن دنیا شده. قدیمی ها راست می گفتند:
- دنیا دار مکافات است.
همان داری که در آن جزا می دهیم و گناهان و بدی هایمان مثل داری بر گردنمان کم کم خفه مان می کند.
از اینها هم که بگذریم باید کمی واقع بین باشیم و تمام تقصیر ها را بر گردن دنیا و تقدیر و... نیندازیم و کمی از خودمان بگوییم، از ریگ هایی که به کفش داریم و دارند به صحرایی تبدیل می شوند.
باید از خوی وحشی گر و پر ریا یمان هم کمی بگوییم که گاهی چنگ در این آشفته بازار می کنند و بر بدتر ویران شدن آن چنگ می زنند. باید از خودمان بگوییم که بر افزایش بلاهایی که بر سرمان می آیند بسیار کوشا هستیم و برنامه های ویژه ای برای بیشتر شدنش داریم، اساسا میتوانیم بگویم که بدون درد و رنج دنیا برایمان صفایی ندارد.
باور ندارید خودتان کمی فکر کنید. اگر کمی رفتارمان بهتر بود دنیا چطور می شد؟
دستی بر روی شانه ام می نشیند، به بالا نگاه می کنم که با چهره خندان میعاد روبه رو می شوم.
- بلند شو مامان، هوا سرده. سرما میخوری.
آهی می کشم. آن چنان غرق فکر بوده ام که سردی چایی را هم حس نکرده ام. از جایم بلند می شوم بدنم کرخت شده بود؛ پس لیوان را همان جا رها می کنم و با کمک میعاد به داخل خانه بر می گردم، کنار شومینه می نشینم که ندایی آرام در گوشم طنین انداز می شود.

 

[سیده آمین ارمان]

عشق و وفا ، مهر و صفا دود شده از دل ما قهر و جفا ، دزدی ، ریا حالا شده پیشه ما اون قدیما قدیم ترا که بود هوای دل ما گرم و خاکی و پر صفا رها بودیم از ادا ما تو کوچه ها روان بودیم دنبال توپ دوان بودیم بازی میکردیم پر صدا نهایت غصه ما گم شدن پاکن بودش تو مدرسه یا خوردن کتک اونم از دست مادرا، اون موقع ها نهایت قهر های ما بودش یه ساعت و یه رب حالا بعدش میرفتیم پیش هم شادی کنون، پراز محبت بودیم ما اون موقع ها تیروکمون بودش وسیله ی بازی ما بنده خدا پرنده ها عین بلا از اسمون نازل میشدیم روسرشون کز میکردن بی چاره ها از دیدن یه عده دیو و هیولا یه گوشه و از د یدنشون میسوخت دلای ما رها میکردیمشون اخر نازک بودش دلای ما دلای ما خدایی بود عاشق روضه های کربلایی بود غروب جمعه که میشد هوایی بود دلای ما به عشق اقا امام زمان اخه بودش میعاد ما با اون امام چون که میگفتن یه روز یک زمان یه غروب جمعه میاد کنار ما اون موقع مردم ندا میدن به هم دیگه که ای اقایوون ای خانوما ای بچه ها ای پیرو ای جوانا اقا اومد کنار ما اینا که گفتم براتون بودش از اون قدیما اما حالا نگم براتون غصه میاد تو دلاتون

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Alastor]

ندایی آمد از خدا
که رها شدی از جفا
مهر و محبت و وفا
دورت پر گردد چون هوا
ریا داشت آن یار بی وفا
میامد صدایی نهان
خشمت را بکش در خفا
صفایی داشت میعاد وفا
اما چه کنیم که بلا
خنجری زد به قلب ما

دانلود رمان های عاشقانه

 

['Foruzan']

صنما نظر به ما کن، گذران ز ما جفا را
که به چشمت ای نگارم بگذاشتم نوا را

صنما رها بکن کین، که نگاهت ای نگارم
بزند هزار خنجر، ببُرد ز ما هوا را

نشوم خمـار حاشا، ز ریای خمر سره
مخبط رخ تو این دل، بخرم ز می بلا را

اگرم که غرق گشتم، به میان بحر مویت
غنبا مگو که این تن، به رهت خمُش صدا را

دل به مهر رویش ای جان، چو ببست وعده، میعاد
استماع هر چه جز او، بدرد میان وفا را

اگر حصه ی نگاهت، نشود نصیب این دل
به خیال ناز چشمش، چاک داده ام صفا را

کامی از لب چو لعلت، به زکات قسمتم کن
که ز بهر مستمندی، رهانده ام ندا را

بهر مخمل نگاهت، ز ازل ببوده ام مـسـ*ـت
به محبتی بنالم، که دهی به جان دوا را

بشنو کلام این دل، ز سکوت، هر صلایش
به خدا نخواد از غیر، بخواند او خدا را

دانلود رمان های عاشقانه

 

[🍭White choocolate]

همین دیشب شقایق با وفا گشت
رقیبش دود گشت همچون هوا گشت

ز بس او خسته بود چون یک جنازه
بروی تخت یکباره رها گشت

همین قبلا دستم خورد روی پشمک
شدش حذف و بجان ما بلا گشت

چو شیر فرهاد بیدار گشت وجدان
درون ذهن ما هر دم ندا گشت

که گفت خط بر زن بر روی اسنپ
بوزر مهر و محبت که جفا گشت

همیشه کار ما تایپ است و تایپینگ
بروی گوگل هم سرچ با صدا گشت

یه وقتایی همه گلابی بودند
الان نت شد و مردم با صفا گشت

چه پررو شد کوک ما چه جالب
شدش برتر و یکبار پر ریا گشت

همین میعاد ما در انجمن شد
که حافظ پاک شد و تنها خدا گشت

کوکی بی منظور نوشتما یهویی اومد تو شعر

دانلود رمان های عاشقانه

 

[*SAmirA]

برنده امشب alone m هستند
@Alone M لطفا کلمات انتخابیتون رو ارسال کنید.

دانلود رمان های عاشقانه